آیا تا به حال به این فکر کردهاید که چرا برخی افراد در زندگی و کار خود موفقتر از دیگران هستند؟ جیمز کلییر در کتاب “ذهنیت برنده” (The winner’s mind) به بررسی این موضوع میپردازد و به ما نشان میدهد که چگونه میتوانیم با تغییر نگرش و ذهنیت خود، به نتایج بهتری در زندگی دست یابیم. در خلاصه کتاب ذهنیت برنده به خلاصه ای کامل و دقیق از آموزههای این کتاب ارزشمند خواهیم پرداخت و به شما کمک میکنیم تا با ایجاد یک ذهنیت برنده، به اهداف خود نزدیکتر شوید.
فصل اول خلاصه کتاب ذهنیت برنده
به عادتهای بنیادی اشاره دارد که راهی ساده برای بهبود تمام ابعاد زندگی شما هستند. این عادتها و کارهای روزمره خاص، دستیابی به موفقیت را آسانتر میکنند و ممکن است برخی از آنها را هماکنون داشته باشید، حتی اگر از آن بیخبر باشید. اگر درک کنید که چگونه از این عادتها بهره ببرید، میتوانید تغییرات مؤثر و چشمگیری در سلامتی، شغل و روابط خود ایجاد کنید.
چارلز داهی در کتاب «قدرت عادت» به این ایده پرداخته که برخی عادتها به سلسلهای از اقدامات دیگر منجر میشوند. مثلاً وقتی ورزش میکنید، تمایل به تغذیه بهتر و خواب بهتر پیدا میکنید و این باعث میشود که بازدهی شما افزایش یابد. ورزش به عنوان یک عادت بنیادی، سایر جنبههای زندگی را بهبود میبخشد و به شما کمک میکند تا به بهترین نسخه خود برسید.
عادت های بنیادی
سوال این است که عادتهای بنیادی شما چیست؟ روزهایی که ورزش میکنید، همه چیز کمی راحتتر به نظر میرسد. تصور کنید اگر یکی دو مورد از این عادتهای بنیادی را پیدا کنید که خود به خود بقیه تکههای زندگیتان را سر جای خود قرار دهند، زندگی شما چقدر راحتتر و رضایتبخشتر خواهد شد. اغلب ما به دلیل نداشتن اراده لازم برای اتخاذ تصمیمهای مختلف، در زندگی به تقلا میافتیم. اما بهبود زندگی و رسیدن به جایگاه آدمی که تکلیفش با خودش مشخص است، ممکن است فقط به یک عادت بنیادی نیاز داشته باشد. عادت بنیادی خود را پیدا کنید و بیشتر انجامش دهید.
فصل دوم خلاصه کتاب ذهنیت برنده
به این موضوع میپردازد که چرا پایبندی به عادتهای خوب اینقدر سخت است. آیا تا به حال عزم خود را جزم کردهاید که به یک رفتار جدید پایبند باشید، اما بعد از یک هفته متوجه میشوید که اصلاً آن کار را انجام نمیدهید؟ این مشکل برای بسیاری از ما پیش میآید. ایجاد عادتهای خوب و تغییرات پایدار به شدت دشوار است، حتی اگر قصد بهبود خود را داشته باشیم.
اهداف زندگی شما، عادات شما نیستند. اهداف جسورانهای که دارید عالی هستند، اما ممکن است شما را از تغییرات واقعی که باید در عادتهای روزمرهتان ایجاد کنید، منحرف کنند. این تغییرات به معنای بازآفرینی دیدگاه شما درباره خودتان است. ما همه امیدها و رویاهایی داریم، اما این خواستهها میتوانند ما را وسوسه کنند تا به جای شروع با عادتهای کوچک، به دنبال تغییرات بزرگ و ناگهانی باشیم.
برای ایجاد تغییرات مؤثر، باید از چیزهای کوچک شروع کنید. عادتهای معمولی مانند مسواک زدن یا بستن کمربند ایمنی به قدری کم اهمیت به نظر میرسند که به آنها فکر نمیکنیم، اما اینها میتوانند الگوهای رفتاری پایدار شوند. اگر رفتارهای کم اهمیت مناسبی را انتخاب کنید و آنها را به صورت خودکار انجام دهید، دیگر نیازی به انگیزه اضافی نخواهید داشت.
به جای تمرکز بر تغییرات بزرگ، بر روی سبک زندگی جدید تمرکز کنید. تغییرات کوچک و روزمره، مانند نوشیدن ۸ لیوان آب در روز یا پیادهروی ۲۰۰ دقیقهای، میتوانند به شما کمک کنند تا به اهداف بزرگتر خود برسید. داشتن هدف خوب است، اما عادتهای روزمره و کم اهمیت شما هستند که در نهایت به تحقق رویاهای بزرگتان کمک میکنند. پس به جای تلاش برای تغییرات ناگهانی، بر روی ایجاد عادتهای کوچک و پایدار تمرکز کنید.
فصل سوم خلاصه کتاب ذهنیت برنده
به این موضوع میپردازد که چه زمانی باید با خودتان نامعقول رفتار کنید. یک مطالعه معروف از رابرت روزنتال نشان میدهد که انتظارات معلمان میتواند عملکرد دانشآموزان را به طرز چشمگیری تغییر دهد. در این مطالعه، معلمان به دانشآموزانی که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند، گفتند که آنها مستعد شکوفایی هستند. نتیجه این بود که این دانشآموزان در آزمونهای بعدی نمرات بهتری کسب کردند، زیرا معلمان با آنها به شیوهای متفاوت رفتار کردند.
این موضوع نشان میدهد که انتظارات بالا میتواند بر زندگی ما تأثیر بگذارد. اما اگر خوش شانس نباشید و به گروه شکوفا نروید، آیا محکوم به معمولی بودن هستید؟ خوشبختانه نه. همه دانشآموزان در این مطالعه پیشرفت کردند، و انتظار عالی بودن از طرف معلمان بیشتر بر دانشآموزان کم سن و سال تأثیر داشت. با افزایش سن، انتظارات دیگران کماهمیتتر میشود و انتظارات خودتان اهمیت بیشتری پیدا میکند.
این ما را به این سؤال میرساند که چه انتظاری از خودتان دارید. اگر با فردی بر اساس شخصیتش رفتار کنید، ممکن است او را به سمت بدتر شدن سوق دهید، اما اگر با او به گونهای رفتار کنید که گویی ظرفیتش را دارد، او را به فردی که باید بشود تبدیل میکنید. ویکتور فرانکل میگوید که میتوانید عالی بودن را در زندگی خود انتخاب کنید و دستیابی به ظرفیت واقعیتان تصادفی نیست، بلکه نتیجه حرکت به سوی هدفی فراتر از آن چیزی است که معمولاً برای رسیدن به آن تلاش میکنید.
چه زمانی باید نا معقول رفتار کنید
بسیاری از افراد به اهداف معمولی رضایت میدهند، اما اگر هدفی نامتعارف داشته باشید، متوجه میشوید که رقابت کمتری برای دستیابی به آن وجود دارد. با این حال، اهداف نباید نامعقول باشند. بیشتر اوقات باید بر ایجاد عادتهای روزمره تمرکز کنید، به ویژه زمانی که سعی میکنید کاری جدید انجام دهید.
زمانی که نیاز به اجازه دیگران دارید، انتخاب اهداف نامعقول ایده خوبی است. به عنوان مثال، اگر میخواهید تجربهای خاص با حیوانات داشته باشید، به جای رفتن به باغ وحش، میتوانید یک گردش خصوصی ترتیب دهید. اما در زمینه عملکرد یا ظاهر، بهتر است اهداف بزرگی انتخاب نکنید.
ناکامی به معنای شکست نیست. کامیابی ترکیبی از موفقیت و قدردانی است. وقتی به دنبال هدفی هستید، باید قدردان پیشرفتهای خود باشید. حتی اگر به اهداف خود نرسیدید، اگر بهتر از قبل شدهاید، این خود یک موفقیت است. توازن لازم ترکیبی از قدردانی و موفقیت است. به دنبال اهداف جسورانه باشید و در عین حال بابت آنچه در این مسیر به دست آوردهاید، قدردان باشید.
فصل چهارم خلاصه کتاب ذهنیت برنده
در اینجا به شما میگویم که چگونه به راحتی به اهداف خود برسید. در ۶ ماه گذشته، من یک راهبرد ساده را امتحان کردهام که به بهبود عملکرد و سلامتیام کمک کرده است. این راهبرد بر این اساس است که به جای تعیین مهلتهای زمانی برای رسیدن به اهداف، برنامهریزی کنیم تا به صورت مداوم به سوی آن اهداف حرکت کنیم.
مشکل رایج در هدفگذاری این است که ما مهلت تعیین میکنیم اما برنامهریزی نمیکنیم. این باعث میشود اگر به هدفمان در زمان مقرر نرسیم، احساس شکست کنیم و تسلیم شویم. به جای این رویکرد، بهتر است بر روی برنامهریزی متمرکز شویم. من دو مثال از زندگیام دارم: یکی نوشتن مقالات به صورت منظم و دیگری ورزش کردن با برنامهریزی مشخص. در هر دو مورد، من به جای تمرکز بر روی عملکرد، بر روی انجام کار به صورت مداوم تمرکز کردهام.
چگونه به راحتی به اهدافمون برسیم؟
نکته مهم این است که افراد موفق بر روی تمرین مداوم و انجام کارهایی که برایشان مهم است، تمرکز دارند. آنها به جای نگرانی درباره رسیدن به اهداف در زمان مشخص، بر روی انجام کارها به صورت منظم تمرکز میکنند.
همچنین، یادگیری “نه گفتن” به وسوسهها بسیار مهم است. این مهارت به شما کمک میکند تا بر روی اهداف سلامتیتان تمرکز کنید. تحقیقات نشان میدهد که کلماتی که به کار میبرید، تأثیر زیادی بر روی پایبندی به اهدافتان دارند. به عنوان مثال، گفتن “نمیکنم” به جای “نمیتوانم” احساس قدرت و کنترل بیشتری به شما میدهد و به شما کمک میکند تا بر وسوسهها غلبه کنید.
در نهایت، انتخاب کلمات مناسب میتواند به شما کمک کند تا احساس قدرت و کنترل بیشتری بر روی زندگیتان داشته باشید. با استفاده از این تکنیکها، میتوانید به اهداف خود نزدیکتر شوید و زندگی سالمتری داشته باشید.
فصل پنجم خلاصه کتاب ذهنیت برنده
به موضوع بازگشت به مسیر اصلی پس از لغزش میپردازم. همه ما در موقعیتهایی قرار میگیریم که به هدفهایمان پایبند نیستیم؛ مثلاً یک هفته رژیم غذایی را رعایت میکنیم و سپس در آخر هفته پرخوری میکنیم، یا بعد از دو روز ورزش کردن، به دلیل خستگی از رفتن به باشگاه منصرف میشویم. این لغزشها طبیعی هستند و به معنای شکست نیستند، بلکه نشاندهنده انسان بودن ما هستند.
موفقترین افراد نیز در پایبندی به عادتهایشان دچار لغزش میشوند، اما تفاوت آنها در تواناییشان برای بازگشت سریع به مسیر اصلی است. برای این کار، نیازی به اراده فوقالعاده ندارید، بلکه باید از راهبردهایی استفاده کنید که شما را به مسیر اصلیتان بازگردانند.
چهار راهبرد وجود دارد که به شما کمک میکند به عادتهای خود برگردید. اولین راهبرد این است که عادتهای خود را با برنامهریزی وارد زندگیتان کنید. برای این کار، دو گزینه دارید: گزینه اول این است که عادتهایتان را در تقویم خود بنویسید. مثلاً اگر میخواهید منظم بنویسید، هر دوشنبه ساعت ۹ صبح پشت میز بنشینید و شروع به نوشتن کنید. یا اگر میخواهید به عادتهای ورزشی خود برگردید، زمان و مکانی مشخص کنید، مثلاً هر دوشنبه، چهارشنبه و جمعه ساعت ۶ عصر در باشگاه باشید.
بازگشت به مسیر خود
همه ما در موقعیتهایی قرار میگیریم که به هدفهایمان پایبند نیستیم؛ مثلاً یک هفته رژیم غذایی را رعایت میکنیم و سپس در آخر هفته پرخوری میکنیم، یا بعد از دو روز ورزش کردن، به دلیل خستگی از رفتن به باشگاه منصرف میشویم. این لغزشها طبیعی هستند و به معنای شکست نیستند، بلکه نشاندهنده انسان بودن ما هستند.
موفقترین افراد نیز در پایبندی به عادتهایشان دچار لغزش میشوند، اما تفاوت آنها در تواناییشان برای بازگشت سریع به مسیر اصلی است. برای این کار، نیازی به اراده فوقالعاده ندارید، بلکه باید از راهبردهایی استفاده کنید که شما را به مسیر اصلیتان بازگردانند.
اولین راهبرد این است که عادتهای خود را با برنامهریزی وارد زندگیتان کنید. عادتهایتان را در تقویم بنویسید و زمان و مکانی مشخص برای انجام آنها تعیین کنید. دومین راهبرد این است که عادتهایتان را به رفتارهای فعلی خود مرتبط کنید. برای مثال، نخ دندان کشیدن را بعد از مسواک زدن انجام دهید یا هر بار که پشت چراغ قرمز میایستید، به چیزهایی که بابت آنها قدردان هستید فکر کنید.
سومین راهبرد این است که به برنامه خود پایبند باشید، حتی در مورد جزئیات. تأثیر مرکب پایبند بودن به برنامهتان شما را به موفقیت بلندمدت میرساند. چهارمین راهبرد این است که روی داشتههایتان تمرکز کنید و به جای شکایت از کمبودها، به دنبال راهحل باشید.
در نهایت، تغییرات ممکن است سخت باشند و عادات سالم شما ممکن است دو قدم به جلو و یک قدم به عقب بردارند. اما هرچه سریعتر برای بازگشت به مسیر اصلی خود برنامهریزی کنید و دوباره به برنامهتان پایبند باشید.
فصل ششم خلاصه کتاب ذهنیت برنده
ترک عادتهای بد و جایگزینی آنها با عادتهای خوب میتواند چالشبرانگیز باشد، اما ضروری است. عادتهای بد معمولاً ناشی از استرس و سر رفتن حوصله هستند و به نوعی به ما کمک میکنند تا با این احساسات کنار بیاییم. برای ترک این عادتها، باید به جای حذف آنها، عادتهای جدید و سالمی پیدا کنیم که نیازهای مشابهی را برآورده کنند.
عادتهای بد به دلایلی در زندگی ما وجود دارند و حذف آنها به سادگی ممکن نیست. بنابراین، باید عادت بد را با عادت جدیدی که مزایای مشابهی دارد، جایگزین کنیم. مثلاً اگر هنگام استرس سیگار میکشید، باید یک روش جدید برای مقابله با استرس پیدا کنید.
برای ترک عادتهای بد، ابتدا باید جایگزینی برای آنها انتخاب کنید. برنامهریزی کنید که هنگام مواجهه با استرس چه کاری انجام خواهید داد. همچنین، محیط خود را تغییر دهید تا انجام عادتهای بد سختتر و انجام عادتهای خوب آسانتر شود. با تشکیل تیم با فردی دیگر، میتوانید از یکدیگر حمایت کنید و به موفقیتهای همدیگر پاسخگو باشید.
خودتان را در حال موفقیت تصور کنید و به یاد داشته باشید که نیازی به تغییر کامل خود ندارید؛ بلکه میتوانید به زمانی که بدون عادتهای بد زندگی میکردید، برگردید. از کلمه “اما” برای غلبه بر جملات منفی استفاده کنید و به جای سرزنش خود، برای شکستها برنامهریزی کنید.
آگاهی از زمان و مکان وقوع عادت بد و تعداد دفعات آن میتواند به شما کمک کند تا بهتر با آن کنار بیایید. ترک عادتهای بد نیازمند زمان، تلاش و استقامت است، اما با برنامهریزی و پشتکار میتوانید به هدف خود برسید.
پل موفقیت و یادگیری دوباره راه رفتن
به چگونگی ترک عادتهای بد و جایگزینی آنها با عادتهای خوب میپردازد. عادتهای بد میتوانند زندگی شما را مختل کنند و مانع رسیدن به اهدافتان شوند. این عادتها معمولاً ناشی از استرس و سر رفتن حوصله هستند و به عنوان راهی برای مقابله با این احساسات عمل میکنند. برای ترک این عادتها، باید به جای حذف آنها، عادتهای جدید و سالمی پیدا کنید که نیازهای مشابهی را برآورده کنند.
اکثر افرادی که در نهایت عادتهای بد خود را ترک میکنند، قبل از موفق شدن چندین بار تلاش میکنند و شکست میخورند. ممکن است فوراً موفق نشوید، اما این به معنای این نیست که هرگز موفق نخواهید شد. تفاوت بین اشتباه نکردن و انجام کار درست در این است که بسیاری از افراد در اجتناب از شکست خوب هستند، اما این اجتناب میتواند مانع پیشرفت واقعی شود. هر بار که تصمیم میگیرید از شکست اجتناب کنید، به خودتان یادآوری میکنید که خطر نکنید و فرصتهای احتمالی را رد کنید.
یادگیری دوباره راه رفتن یک استعاره عالی برای زندگی است. شکست همان از دست دادن تعادل و موفقیت همان بازیابی آن است. خطر کردن بخشی از فرآیند حرکت به جلو است و ماندن در شرایط فعلی مساوی با موفقیت نیست. اگر میخواهید بلند شوید و راه بروید، باید آماده زمین خوردن باشید. رویاها و اهداف بدون آسیبپذیری و تحمل سختیها عملی نمیشوند.
اشتباه کردن در زندگی یک نعمت است؛ زیرا به ما این امکان را میدهد که یاد بگیریم و رشد کنیم. اشتباه کردن هزینهای است که باید در راه انجام کار درست پرداخت شود. میتوانید تمام عمر خود را صرف پرورش مهارت شکست نخوردن کنید، اما این راحتترین و بیخطرترین راه نیست. به جای این کار، خودتان را به چالش بکشید و با انجام کارهایی که دیگران از آنها اجتناب میکنند، به جلو حرکت کنید. تنها شکست واقعی این است که هیچ قدمی به جلو برندارید.
فصل پایانی خلاصه کتاب ذهنیت برنده
به چهار راه منطقی برای موفقیت اشاره دارد. در بسیاری از مواقع، تلاش مداوم برای رسیدن به موفقیت یک شبه نوعی توهم است. ما آنقدر درگیر نتایج میشویم که فراموش میکنیم روشها و عادتهای بلندمدت چه تأثیری دارند. برای تسریع در دستیابی به نتایج مطلوب، میتوانیم از “ضرایب عملکردی” استفاده کنیم که توانایی ما را برای انجام اقدامات مناسب تقویت میکنند.
ضرایب عملکردی شامل بازخورد سریع هستند. هرچه بازخورد سریعتر باشد، سریعتر میتوانیم رفتارهای خود را اصلاح کنیم. به عنوان مثال، استفاده از نوارچسب برای اصلاح حالت بدن، بازخورد آنی و مؤثری را فراهم میکند. آگاهی از عادتها نیز اساسی است؛ بدون آگاهی، تغییر آنها دشوار خواهد بود.
سادهسازی یکی دیگر از راهبردهاست. حذف عوامل مزاحم و تمرکز بر روی کارهای مؤثر، کارایی را افزایش میدهد. اصل ۲۰/۸۰ بیان میکند که ۸۰ درصد نتایج از ۲۰ درصد تلاش به دست میآید. بنابراین، باید بر روی ۲۰ درصد اصلی تمرکز کرده و از هدر دادن زمان روی ۸۰ درصد بیفایده پرهیز کنیم. در نهایت، ایجاد یک محیط مناسب که شما را به سمت موفقیت سوق دهد، بسیار مهم است.
چگونه محیط و عادات مثبت میتوانند شما را به هدف برسانند؟
اگر اطراف خود را با افرادی پر کنید که عادات جدید و خوبی را ایجاد میکنند، موفقیت به طور طبیعی به دست میآید. دنیای اطراف ما تأثیر زیادی بر رفتار ما دارد. به عنوان مثال، وجود خوراکیها در خانه احتمال خوردن آنها را افزایش میدهد و چیدمان مبلمان میتواند ما را به تماشای تلویزیون سوق دهد. برعکس، اگر لباسهای ورزشی را آماده کرده باشید یا با افرادی اهل ورزش در ارتباط باشید، احتمال بیشتری دارد که به ورزش بپردازید.
نکته کلیدی این است که در محیطی باشید که از نتایج مورد نظر شما حمایت کند. همچنین، توانایی و مهارتهای شما در یک زمینه خاص میتواند پیشرفت را تسهیل کند. اگر مهارتهای شما در شنا یا هر فعالیت دیگری بالا باشد، ایجاد عادتهای جدید آسانتر خواهد بود.
موفقیت یک شبه افسانهای است که نمیتوان از آن فرار کرد. برای دستیابی به موفقیت، باید تلاش کنید. چهار راهبرد برای تسهیل این مسیر وجود دارد: ۱) دریافت بازخوردهای کوتاهمدت، ۲) سادهسازی و حذف عوامل مزاحم، ۳) قرار گرفتن در محیطی که عادتهای جدید را تقویت کند و ۴) پرداختن به کارهایی که از مهارتهای شما بهرهبرداری میکنند.