خلاصه کتاب زندگی لیمونادی
فهرست

خلاصه کتاب زندگی لیمونادی

کتاب “زندگی لیمونادی” نوشته زاک فریدمن یک راهنمای عملی برای زندگی آگاهانه است. این کتاب اینگونه استدلال می‌کند که اکثر افراد در کارشان زیاده‌روی می‌کنند و برای اینکه طبق برنامه پیش نمی‌رود، بهانه می‌آورند. اما در نهایت، تنها کسی که می‌تواند همه چیز را تغییر دهد خود شما هستید. اگر شما در رسیدن به اهدافتان جسارت لازم را داشته باشید، می‌توانید زندگی پر از کامیابی و ماجراجویی را تجربه کنید. خلاصه کتاب زندگی لیمونادی به شما نشان می‌دهد که چگونه برای تبدیل کردن رویاهایتان به واقعیت گام‌های عملی بردارید.

شروع خلاصه کتاب زندگی لیمونادی: چگونه مبتکران فکر کنند

از زاک فریدمن و همکلاسی‌هایش در اولین هفته در دانشکده بازرگانی وارتون خواسته شد تا لیمویی را هر طور که دوست دارند بین خودشان تقسیم کنند. هر کسی راهی داد:

یک تیم لیمو را به طور مساوی از وسط تقسیم کرد.

تیمی دیگر لیمو را پوست کند و یکی پوستش را نگه داشت و دیگری گوشتش را.

اما تیم دیگری لیمو را تکه‌تکه کردند و به یکی از افراد تیم هسته‌هایش را دادند تا درخت جدیدی بکارد و نفر دیگر میوه را نگه داشت.

هر کدام از این راه حل‌ها قابل قبول بودند، اما تیم چهارم راه حلی ارائه داد که واقعاً خلاقانه بود: آنها آب لیمو را درون یک بطری ریختند و بسته شکری را که یکی از اعضا در جیبش پیدا کرده بود به آن اضافه کردند. سپس مواد را با هم ترکیب کرده و لیموناد درست کردند.

این راه حل شاهکار شیوه تفکری را نشان می‌دهد که یک زندگی لیمونادی را خلق می‌کند. آنها محدود به تکلیف درسی‌شان نبودند و از خلاقان فکر کردن نمی‌ترسیدند و مواد بیشتری به آن اضافه کردند و ماده‌ای را درست کردند که سرحال کننده و خوشمزه بود و ارزش آن از تک تک اجزای تشکیل دهنده‌اش بیشتر بود. در قسمت‌های بعد درباره ۵ استراتژی کلیدی می‌آموزید که می‌توانید با یادگیری آنها مطمئن شوید که شما نیز یک زندگی لیمونادی دارید. یعنی زندگی پر از احتمالات و موقعیت‌هایی برای رشد و کامیابی. در این میکرو یادگیری به چنین پرسش‌هایی پاسخ داده می‌شود: چرا جیم کری برای خودش یک چک ۱۰ میلیون دلاری کشید؟ چگونه برداشت شخصی از موضوعات به رشد شما کمک می‌کند و چرا شکست کلید موفقیت است؟

 تغییر ذهنیت اولین گام به سوی موفقیت است

تصور کنید در بدن‌تان یک صفحه کلید دارید که دارای پنج کلید است. این کلیدها می‌توانند روشن و خاموش بشوند، اما برخی از ما حتی از وجود آنها آگاه نیستیم، چه برسد به آنکه بخواهیم آنها را روشن کنیم. در قسمت بعد همه چیز را در مورد این پنج کلید می‌آموزید: چشم‌انداز، ریسک، استقلال، خودآگاهی و حرکت. اگر حرف اول نام انگلیسی آنها را کنار هم قرار دهیم، به کلمه “منشور” می‌رسیم. اما مهم‌تر از شناخت آنها این است که بدانیم چگونه آنها را در صفحه کلید خود روشن کنیم و چگونه این آگاهی را در زندگی خود به کار بگیریم.

پس بیایید با اولین مورد شروع کنیم: این کلید از مهم‌ترین کلیدهایی است که می‌توانید بسازید. بدون داشتن زاویه دید مناسبی نسبت به دنیا، ممکن است از پس انجام کارهای زیادی بر بیایید، اما باز هم گرفتار می‌شوید. ولی برای اینکه چشم‌انداز خود را تغییر دهید، ابتدا باید باورهایی که اکنون شما را محدود کرده‌اند شناسایی کنید. سه چشم‌انداز وجود دارد که شما را در یک زندگی لیمویی، یعنی در یک زندگی پر از محدودیت و ناکامی گرفتار می‌کند. این چشم‌اندازها عبارتند از:

بهانه‌گیران ابدی: همانطور که از نامش پیداست، فرد بهانه‌گیر همیشه عوامل بیرونی را مسبب شرایط زندگی‌اش می‌داند. اگر او در سرمایه‌گذاری موفق نشود، درباره این موضوع که بازار سهام بد است شکایت می‌کند. اگر بچه‌هایش بدرفتاری می‌کنند، معلمشان را برای آنکه آنها را به اندازه کافی تشویق نکرده مقصر می‌داند و اگر شغل دلخواهش را به دست نیاورد، می‌گوید چون به دانشگاه معروفی نرفته نتوانسته به شغل دلخواهش برسد. شما متوجه تیپ شخصیتی او شدید. برای بهانه‌گیر ابدی همیشه دلیلی برای موفق نشدن وجود دارد و آن دلیل هیچ وقت ارتباطی با او ندارد. جالب است که بهانه‌گیر یکی از تند و تیزترین منتقدان است. او کنار گود می‌نشیند و همه را قضاوت می‌کند و به آنها می‌گوید چگونه بازی کنند، اما او این واقعیت را درک نمی‌کند که خودش در بازی نیست.

یکجا نشینان ابدی: این افراد ممکن است از بیرون بسیار موفق به نظر برسند. او سال‌هاست که در شغلش ثابت است و نردبان ترقی را طی می‌کند. پستک اینستاگرام او پر از عکس‌های خانوادگی است که در حال استراحت در سواحل همتون یا اسکی کردن در کوه‌های آسپن است. مشکل این تصاویر رضایت‌بخش از زندگی چیست؟ خوب، اینها واقعی نیستند. یکجا نشین ابدی در درون خودش به شدت غمگین است و از شغلش بیزار است، اما گیر افتاده و نمی‌تواند حرکت کند. زیرا از تغییر متنفر است. او به قدری روی تصویر شادی که از خود در دنیای بیرون منتشر کرده سرمایه‌گذاری کرده است که می‌ترسد با رفتن به دنبال آرزوی خود آن را خراب کند. بنابراین یکجا نشین ابدی در توهم موفقیت خود گرفتار می‌شود.

دنبال‌کنندگان تغییر: این تیپ شخصیتی با دو تیپ دیگر بسیار متفاوت است. دنبال‌کننده تغییر فردی بسیار فعال و خلاق است زیرا مرتباً موقعیت‌های جدید را دنبال می‌کند، اما به پیچیدگی یکجا نشین ابدی است. او موقعیت بزرگ بعدی را دنبال می‌کند و به جای آنکه مستقلاً تحقیق کند، دنبال جماعت می‌رود. این افراد از ترس جا ماندن انگیزه پیدا می‌کنند و معمولاً تصمیمات ناگهانی می‌گیرند، اما سرمایه‌گذاری‌های شتاب‌زده آنها معمولاً از نظر اقتصادی به ضررشان تمام می‌شود و باعث می‌شود پول بیشتری قرض بگیرند. آنها وقتی برای اضافه کردن به موفقیت‌های خود ندارند زیرا دنبال موقعیت بزرگ بعدی هستند.

وجه اشتراک این سه شخصیت: همگی دارای چشم‌اندازی هستند که شما را در زندگی لیمویی گرفتار می‌کند. زندگی که در آن آینده درست مانند گذشته به نظر می‌رسد زیرا شما اشتباهات قدیمی را تکرار می‌کنید. اما خبر خوب آن است که این ذهنیت‌ها ثابت نیستند. انسان موجود پویایی است، بنابراین زمانی که دانش و انگیزه لازم را به دست بیاورید، می‌توانید تغییر کردن را انتخاب کنید. شما نیز می‌توانید ورق را برگردانید و چشم‌انداز جدیدی پیدا کنید، چشم‌اندازی که شما را به سمت یک زندگی لیمونادی هدایت می‌کند.

بهترین ذهنیت برای زندگی لیمونادی

بهترین ذهنیت برای داشتن یک زندگی لیمونادی آن است که تحولات آفرین جسور باشید. تحول‌آفرینان جسور مانند تیمی که لیمو را به لیمونات تبدیل کرد، به شکل غیر سنتی فکر می‌کنند. آنها جسورند و از دنبال کردن نیروی شهودی خود نمی‌ترسند. آنها بر اساس ریسک‌های محاسبه شده تصمیم می‌گیرند و به شدت کنجکاوند. هیچگاه تصور نمی‌کنند همه پاسخ‌ها را دارند و در عوض شیفته یادگیری هستند.

همه اینها بسیار خوب به نظر می‌رسد، اما ممکن است با خود فکر کنید چگونه چنین چشم‌اندازی را در زندگی خودم در پیش بگیرم. اگر شما در ۳۰ سال گذشته یک بهانه‌گیر ابدی بوده‌اید، ممکن است برایتان غیر ممکن به نظر برسد که مانند یک تحول‌آفرین جسور فکر کنید، اما می‌توانید و اولین گام آن است که صادقانه مسئولیت‌پذیر باشید.

مسئولیت‌پذیری در خلاصه کتاب زندگی لیمونادی

به دستاوردهای خود به عنوان یک بهانه‌گیر ابدی فکر کنید. به هر حال باید پاداشی وجود داشته باشد، در غیر این صورت آن شیوه تفکر را انتخاب نمی‌کردید. شاید آن کار به شما حس امنیت بخشیده باشد زیرا لازم نبوده ریسک کنید و همچنین مانع از احساس آسیب‌پذیری در شما شده زیرا هیچگاه مجبور نبوده‌اید نقایص خود را بررسی کنید. سپس به این موضوع فکر کنید که این چشم‌انداز چه هزینه‌ای در زندگی برایتان داشته است. بهانه‌گیری کار ساده‌ای است، اما انرژی شما را نیز می‌گیرد. وقتی مسئولیت این کار را بپذیرید، خود را متعهد به ترک این ذهنیت کرده و ذهنیت جدیدی را برای خود اتخاذ می‌کنید.

شما یک روزه نمی‌توانید تحولات آفرینی جسور شوید، اما می‌توانید حداقل شروع کنید. بهترین زمان برای شروع تمرین روشن کردن کلید تغییر چشم‌انداز، صبح هنگام است. البته هیچ روش واحدی برای به دست آوردن ذهنیت تحول‌آفرین جسور وجود ندارد. منظور آن است که سنت گریز باشید و مسیر خودتان را دنبال کنید. اما با سوال پرسیدن از خود در هنگام صبح می‌توانید صحنه را برای کل روز آماده کنید.

زیرا حقیقت آن است که شما ۳۶۵ روز وقت دارید تا از نو آغاز کنید. ۳۶۵ روز برای آغاز به کارگیری ابزارها و شیوه‌های جدید فکری وقت دارید. پس وقتی فردا از خواب بیدار می‌شوید، از خودتان سوالی را بپرسید که استیو جابز همیشه از خودش می‌پرسید: “اگر امروز آخرین روز از عمرم باشد، آیا از انجام کاری که مشغول آن هستم خوشحال می‌شوم؟” اگر پاسخ منفی باشد، باید بلافاصله تغییری را آغاز کنید.

اما ممکن است از خودتان بپرسید چگونه این کار را انجام دهید. هیچ تغییری بدون ریسک نیست. از کلید بعدی که باید روشن کردن آن را یاد بگیرید، ریسک کردن است

 بدون ریسک کردن، رشد اتفاق نمی‌افتد

ریسک جزئی از زندگی لیمونادی است زیرا شما اگر نخواهید همه چیز را به هم بریزید و تجربه جدیدی را امتحان کنید به چیزی دست پیدا نمی‌کنید. اما این تجربه همراه با عدم قطعیت است و ممکن است در شما حس عدم اطمینان و آسیب‌پذیری ایجاد کند و موجی از ترس را در شما به وجود آورد. به خصوص اگر به زندگی کردن به عنوان یک بهانه‌گیر ابدی یا یک جانشین همیشگی عادت کرده باشید.

برای همین است که افراد زیادی بدون آنکه حتی امتحان کنند به خودشان می‌گویند نمی‌توانند به رویاهایشان برسند. آنها از شکست و طرد شدن می‌ترسند. متأسفانه بیشتر ما در خانواده‌های بزرگ شده‌ایم که به ریسک به چشم بد نگاه شده است. خانواده‌های‌مان به ما گفته‌اند که ما از پس کار مورد نظرمان برنمی‌آییم یا اینکه رویاهای‌مان خود بزرگ‌بینانه هستند و باید به دنبال امنیت باشیم. و ناگفته‌های آنها را در خود نهادینه کردیم تا زمانی که این گفته‌ها را به عنوان باوری در درونمان پذیرفتیم.

حال لحظه‌ای درنگ کنید و روی کاغذ جعبه کوچکی بکشید که اطرافش مرزبندی‌های پررنگی وجود دارد. سپس جعبه را با آرزوها و امیدهایی که در رابطه با خانواده، شغل و زندگی معنوی‌تان دارید پر کنید. آرزوها داخل جعبه جا نمی‌شوند، درست است؟ آن جعبه نشان‌دهنده محدودیت‌هایی است که به هنگام ترسیدن از ریسک‌پذیری روی آرزوهای خود می‌گذارید. حالا مرزبندی‌ها را پاک کنید و اجازه دهید فهرست‌تان روی صفحه پخش شود. هدف شما وقتی کلید ریسک کردن را روشن می‌کنید، زدودن این جعبه در ذهنتان است تا به خودتان دوباره اجازه رویاپردازی و جرات عمل کردن بدهید.

ابزارهای روشن کردن کلید ریسک

سه ابزار اصلی برای کمک به شما در جهت روشن کردن این کلید وجود دارد:

گزینه‌ها: منظور از این جمله آن است که باید اطرافیان خود را ارزیابی کنید. افرادی که اکثر زمان بیداری خود را با آنها سپری می‌کنید چه کسانی هستند و چطور در طول روز شما را تحت تأثیر قرار می‌دهند؟ آیا از شما حمایت می‌کنند و شما را مملو از انرژی و انگیزه می‌کنند یا دائماً از شما انتقاد می‌کنند و بیشتر علاقه به نابود کردن شما دارند؟ اینکه چه کسانی را در اطراف خود دارید اهمیت دارد. در زندگی شما جایی برای افرادی که نمی‌خواهند شما پیشرفت کنید وجود ندارد. از اینکه آنها را از گله گرگ‌ها بیرون بیندازید نترسید. به جای پذیرفتن موقعیت اجتماعی، تیمی متشکل از ۵ نفر تشکیل دهید که شما را به چالش می‌کشند، از شما حمایت کرده و تشویقتان می‌کنند و حتی‌المقدور اوقات خود را با آنها سپری کنید.

چک یک میلیون دلاری: دومین ابزار آن است که برای خود یک چک یک میلیون دلاری بکشید. وقتی جیم کری برای اولین بار به هالیوود رفت، دوران سختی داشت. او از یک آزمون هنرپیشگی به آزمون دیگری می‌رفت و دائماً در آزمون‌ها رد می‌شد. اما هر شب جیم به خودش قوت قلب می‌داد. او به خودش می‌گفت که موفق می‌شود فقط هنوز شرایط برایش مهیا نشده است. کری حتی به نشانه تعهد به حرفش برای تشکر از خدماتی که در زمینه بازیگری ارائه کرده، یک چک ۱۰ میلیون دلاری برای خود کشید. او به خود قول داد که در پایان سال ۱۹۹۵ آن چک را نقد کند. کری آن لحظه تردید داشت، اما در سال ۱۹۹۵ او برای بازی در فیلم “پسر کابلی” ۲۰ میلیون دلار پیش پرداخت گرفت و پیشنهادهای زیاد دیگری دریافت کرد. کری با نوشتن آن چک به خودش اجازه داده بود تا از قدرت تصویرسازی ذهنی استفاده کند و نشان داد که پشت حرفش می‌ایستد. ممکن است هدف شما ۱۰ میلیون دلار ارزش نداشته باشد، اما باز هم باید برای آنچه می‌دانید می‌توانید به آن دست پیدا کنید، برای خود چک بکشید.

آموختن از مخترعان بزرگ و پذیرفتن شکست: اکثر ما برای جلوگیری از شکست خوردن هر کاری که از دستمان برمی‌آید انجام می‌دهیم. به نظر ما شکست خوردن مایه آبروریزی است و سعی می‌کنیم آن را مخفی کنیم. اما پذیرفتن شکست مطمئن‌ترین راه برای موفق شدن است. مخترعان با شکست به خوبی آشنا هستند. شما نمی‌توانید بدون صدها یا حتی هزاران بار تلاش شکست خورده، تکنولوژی جدیدی را اختراع کنید. برای مثال، جیم دایسون، مخترع میلیاردر جاروبرقی‌های بدون کیسه را در نظر بگیرید که امروزه خواهان زیادی دارد. دایسون در مدت ۱۵ سال و قبل از اختراع جاروبرقی مدنظرش، ۵۱۲۶ نمونه ساخت یعنی بیش از ۵۰۰۰ بار شکست. اما دایسون ناامید نشد. او یک تصویر ذهنی داشت و می‌دانست که هر شکستی او را به موفقیت نزدیک‌تر می‌کند.

پس اگر می‌خواهید کلید ریسک خود را روشن کنید، این سه ابزار را تمرین کنید: گله گرگ‌های خود را گزینش کنید، موفقیت را تجسم کنید و شکست را بپذیرید. پذیرفتن ریسک شما را در مسیر حرکت به سوی زندگی لیمونادی پیش می‌برد. اما کلید دیگری وجود دارد که به همان اندازه مهم است: رسیدن به استقلال.

 اگر فرزند ناخلف خانواده بودن شما را خوشحال می‌کند، فرزند ناخلفی باشید

اگر کسی از شما بپرسد شغل رویایی‌تان چیست، چه جوابی می‌دهید؟ آیا با مقدار حقوقی که دوست دارید داشته باشید جواب می‌دهید یا به عنوان شغلی؟ البته که حقوق و دستمزد اهمیت دارد، اما اگر تنها بر روی حقوق متمرکز هستید، در یک زندگی لیمویی گرفتار می‌شوید. حقیقت آن است که همان ویژگی که یک شغل را برای یک نفر ایده‌آل می‌کند، می‌تواند آن را برای شخص دیگری کاملاً نامناسب کند. آنچه اهمیت دارد شرح وظایف شغلی نیست، بلکه آن است که آن شغل چگونه برای شما مناسب است. آیا به شما موقعیت برای استفاده از استعدادهای منحصر به فردتان را می‌دهد؟ آیا شما در زمینه آن مهارت دارید؟ و مهمتر از همه، آیا باعث رضایت شما می‌شود؟ پاسخ این سوالات شخصی بوده و فقط شما می‌توانید آنها را جواب دهید.

برای پیدا کردن شغل رویایی خود باید کلید استقلال را روشن کنید. این کار به شما اجازه می‌دهد برای خودتان فکر کنید و به شکل فعالانه آنچه را که برایتان مناسب است ارزیابی کنید، نه اینکه اجازه دهید دیگران برای شما تصمیم بگیرند که چه چیزی برایتان مناسب است. اکنون سوال این است که چطور به شکل مستقل تصمیم می‌گیرید که شغل رویایی‌تان چیست؟

چک لیست رضایت شغلی

با نوشتن چک لیست رضایت شغلی شروع کنید. آن را با ویژگی‌های محیط کاری پر کنید که می‌دانید شما را راضی می‌کند. شاید شما به فرهنگ خلاق، موقعیت‌هایی برای پیشرفت، جدول زمانی انعطاف‌پذیر و همکارانی گرم و صمیمی نیاز داشته باشید یا شاید دوست داشته باشید تا حد امکان تنها کار کنید و مرتباً با پازل‌های جدید ذهنی به چالش کشیده شوید. پس تا حد ممکن جزئیات را بنویسید. یادتان باشد که اولین گام برای رسیدن به آرزوی خودتان شفاف‌سازی کردن در مورد آن است.

وقتی چک لیست رضایت شغلتان را نوشتید، آماده‌اید تا لیست دیگری را بنویسید: چک لیست سموم شغلی. این لیست شامل مواردی است که در محیط کار نمی‌توانید تحمل کنید که می‌تواند شامل کارهای تکراری، مدیریت غیر منطقی، همکاران خسته‌کننده و نبود فضایی برای رشد باشد. این آیتم‌ها عوامل بازدارنده شما هستند، فاکتورهایی که کار شما را غیرقابل تحمل می‌کنند. حال هر چقدر هم که حقوق یا عنوان یا جایگاه اجتماعی‌اش بالا باشد، این لیست هم به شدت شخصی است. عامل بازدارنده یک فرد ممکن است حاشیه امن فرد دیگری باشد. شاید رد کردن حقوق بالا و پس زدن نظرات دیگران درباره کاری که باید انجام دهید خیلی سخت باشد، اما یادتان باشد شما در طول زندگیتان ۷۰ هزار ساعت کار می‌کنید. دوست دارید در چه محیطی کار کنید؟ دوست دارید وقتی از سر کار برمی‌گردید و با فرزندانتان روبرو می‌شوید چه حس و حالی داشته باشید؟

 خودآگاهی در خلاصه کتاب زندگی لیمونادی

خودآگاهی به معنی توانایی شناسایی نقاط ضعف و قوت است. آیا تا به حال در محل کار خود دروغ گفته‌اید؟ اگر بگویید نه، قطعاً دروغ می‌گویید. ما همیشه دروغ می‌گوییم. وقتی دچار کشمکش هستیم، به دیگران می‌گوییم همه چیز خوب پیش می‌رود. می‌گوییم سوالی نداریم در حالی که هیچ چیزی درباره پروژه ما نمی‌فهمیم. وقتی تیم‌مان اعصاب‌مان را تا حد انفجار خرد می‌کنند، ادعا می‌کنیم عاشق آن هستیم. چرا محیط کار محیطی است که در آن به افراد آموزش داده نشده تا صادق و با اصالت باشند؟ در عوض به آنها یاد داده شده که به رئیسشان آنچه می‌خواهد بشنود را بگویند.

نتیجه دروغگویی امنیت شغلی است، اما محیط کار شما را سمی و رشدتان را محدود می‌کند. برای یک دقیقه تصور کنید می‌توانستید حرف دلتان را بزنید. مثلاً بگویید من با این پروژه مشکل دارم و کمک می‌خواهم یا من مقصر این اشتباه هستم و خودم آن را درست می‌کنم. این عبارات نه تنها نشان‌دهنده بی‌احترامی یا ضعف شما نیستند، بلکه بازتابی از قدرت و بصیرت شما هستند و مهمتر از همه آنکه توانایی شما را در دیدن خود و توانمندی‌هایتان نشان می‌دهند.

خودآگاهی یکی از مهمترین ابزارهایی است که می‌توانید در خود پرورش دهید و کلید بعدی است که باید روشن کردن آن را یاد بگیرید. شما با شفاف‌تر دیدن خود و چالش‌هایتان بهتر می‌توانید آنها را حل کنید. اولین استراتژی برای تقویت خودآگاهی آن است که همه چیز را شخصی تلقی کنید. بله، درست شنیدید. این جمله معمولاً برعکس جمله‌ای است که به شما گفته می‌شود. انجام دهید شخصی تلقی کردن همه چیز به این معنا نیست که نسبت به انتقاد دیگران بیش از حد حساس شوید، اما به این معناست که آماده‌اید تا به بازخوردهای منفی گوش کنید و به جای سرزنش کردن دیگران، مسئولیت کارهای خود را بپذیرید.

مثال پاتریک دویل

برای مثال، پاتریک دویل، مدیرعامل سابق پیتزای دومینو را در نظر بگیرید. دویل انتخاب شده بود تا برند ناپایدار این پیتزا را سر و سامان بدهد، اما این ماموریت کار سختی بود. پیتزا دومینو در آن زمان مشکلات جدی داشت و پایگاه مشتریانش این موضوع را به آنها گوشزد می‌کرد. مشتریان صدها نظر وحشتناک درباره پیتزاها پست کرده بودند و می‌گفتند پیتزاهای آنها مزه مقوا می‌دهد و دومینو بدترین پیتزایی بوده که تا به حال تجربه کرده بودند. اکثر مدیرعامل‌ها از اینکه چنین تبلیغات و جملات منفی را پوشش دهند ناتوان بودند، اما دویل با دیگران فرق داشت. او در عوض نقدهای کوبنده را در یک کمپین تبلیغاتی کشوری نشان داد و انجام این کار او نشان داد که انتقادهای مردم را شنیده و مصمم است که شرایط را بهتر کند. و البته این کمپین غیرمعمول طوفانی از تبلیغات مثبت را به راه انداخت. دویل با پذیرش بازخورد مشتریان ناراضی‌اش، دومینو را متحول کرد.

روش تجزیه و تحلیل

پس شما چگونه می‌توانید مدل دومینو را در زندگی شخصی‌تان به کار بگیرید؟ یک روش خوب انجام روش تجزیه و تحلیل است. این کلمه از ترکیب حروف اول کلماتی چون نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصت‌ها و تهدیدها به وجود آمده است. یک کاغذ سفید بردارید و صفحه خود را به چهار مربع تقسیم کنید. روی یکی نقاط قوت، دیگری نقاط ضعف و بعدی فرصت‌ها و آخرین تهدیدها را بنویسید. در مربع اول سه شیوه کلیدی که توسط آن می‌توانید در زندگیتان بدرخشید را بنویسید. در مربع دوم سه حوزه را که در آن ضعف دارید بنویسید. در قسمت موقعیت‌ها، سه حوزه از زندگیتان را که می‌توانید در آن به سرعت پیشرفت کنید بنویسید و در قسمت تهدیدها، سه چالش یا مانعی که سر راه پیشرفتتان قرار دارند یادداشت کنید.

بعد از آنکه پاسخ‌هایتان را نوشتید، با برخی از افرادی که شما را به خوبی می‌شناسند گفتگو کنید و از آنها بپرسید چگونه به این سوال‌ها در مورد شما پاسخ می‌دهند. مهم است که برای این تمرین بازخورد خارجی دریافت کنید. زمانی که جدول تجزیه و تحلیل را کامل کردید، می‌توانید از آن به عنوان یک نقشه راه منحصر به فرد برای زندگیتان استفاده کنید. اگر موقعیتی سر راهتان قرار می‌گیرد، ببینید آیا با نقاط قوت شما مطابقت دارد و از کدام نقاط قوت می‌توانید برای پیروز شدن بر تهدیدهایی که به آنها روبرو می‌شوید استفاده کنید. به جای نگران شدن در مورد نقاط ضعفتان، به آنها به چشم حوزه‌هایی نگاه کنید که دیگر نیازی نیست وقتتان را سر آنها تلف کنید. هیچ کس در همه کارها تخصص ندارد. با استفاده از نقاط قوت خود و غلبه کردن بر نقاط ضعفتان می‌توانید به دستاوردهای بیشتری برسید تا اینکه سعی کنید همه کارها را بی‌عیب و نقص انجام دهید. این تمرین قدرتمند باید مرتباً و حداقل هر سه ماه یکبار تکرار شود. تغییراتی که در نقشه راهتان به وجود می‌آید را یادداشت کنید و بالاتر از همه آنکه نسبت به بازخورد اطرافیان خود پذیرا باشید. پذیرا بودن نشانه قدرت است و کلید خودآگاهی را روشن می‌کند.

عمل کردن مهم است

تا بدینجا ابزارهای مهمی را در مورد به دست آوردن چشم‌انداز جدید، انجام ریسک‌های محاسبه شده، مستقل فکر کردن و پرورش خودآگاهی یاد گرفتیم. اما یک کلید دیگر باقی مانده است که باید آن را نیز روشن کنید و آن کلیدی‌ست که دقیقاً در قسمت بعد به آن می‌پردازیم.

عقل سلیم می‌گوید همیشه باید در صورتی که نقشه اولمان درست از آب در نیاید، نقشه دومی داشته باشیم. این کاملاً منطقی است، اینطور نیست؟ اما رازی وجود دارد: برای آنکه لیمونادی زندگی کنید، باید فکر نقشه دوم را از سرتان دور بیندازید. معمولاً نقشه پشتیبان شما تبدیل به بهانه‌تراشی می‌شود، یعنی به آرزوها و رویاهای خود متعهد نمی‌مانید و به دنبال راه خروج می‌گردید.

برای اینکه یک تحول‌آفرین جسور شوید، باید ۱۰۰% به اهدافتان پایبند باشید و هر کاری که می‌توانید برای رسیدن به آنها انجام دهید، حتی اگر مسیر آن ناهموار باشد. نقشه دوم را فراموش کنید. تنها چیزی که باید نگرانش باشید این است که مرتباً برای رسیدن به اهدافتان تلاش کنید. پنجمین کلیدی که باید روشن کنید این است که همیشه در حال حرکت باشید.

چگونه می‌توانید به اهدافتان دست پیدا کنید؟

اولین گام ترسیم کردن آن است. به پنج هدفی که می‌خواهید دست پیدا کنید فکر کنید. اجازه ندهید ترس یا فکر دیگران شما را محدود کند. سپس اهدافتان را با صدای بلند بخوانید. به جای اینکه بگویید “من می‌خواهم”، هر هدف را اینطور بخوانید: “من آن هدف را انجام می‌دهم.” سپس به این فکر کنید که چرا می‌خواهید به این هدف برسید. پیدا کردن علت و قصد پنهان در هر هدف برایتان تبدیل به انگیزه‌ای قوی می‌شود.

زمانی که هدفتان را مشخص کردید، تصویرسازی ذهنی را تمرین کنید. تصور کنید به هدفتان رسیده‌اید و راه پیموده را برگردید و به امروز برسید. فرض کنید هدف شما رسیدن به شغل رویایی‌تان باشد. از خودتان بپرسید برای رسیدن به آنجا چه راهی را طی کردم؟ چقدر طول کشیده است؟ از چه کسانی کمک گرفته‌ام؟ معکوس تصویرسازی کردن سفر به شما درباره گام‌های کوچکی که باید در این بین بردارید، دید شفافی می‌دهد. اگر احساس ناتوانی می‌کنید، به زمانی فکر کنید که به هدفی رسیده‌اید، مثلاً یادگیری زبان جدید یا لاغر شدن. چگونه این کار را انجام دهید؟ چه چیزی انگیزه‌بخش شما برای ماندن در دوره بوده است و از چه توانمندی‌هایی استفاده کرده‌اید؟ رضایتی که پس از رسیدن به آرزویتان تجربه کردید به یاد بیاورید.

سپس برنامه‌ای عملی برای رسیدن به اهدافتان با تمام جزئیات لازم بنویسید. هرچه اهدافتان ملموس‌تر باشند، موفق‌تر شدن برایتان ساده‌تر خواهد بود. حال گام اول را بردارید و سپس گام بعدی. شما از صحبت کردن درباره رویاهایتان به حرکت کردن در جهت رسیدن به آنها گام برداشته‌اید. اما به خاطر داشته باشید که این کارها فوراً انجام نمی‌شوند. گاهی اوقات برای موفق شدن سال‌ها زمان لازم است. ممکن است در طول مسیرتان با پیچ و خم‌ها و انحرافاتی روبرو شوید. گاهی اوقات بسیار پرانگیزه‌اید و گاهی به شدت خسته می‌شوید. اما مهم نیست چقدر طول می‌کشد، تنها چیزی که مهم است آن است که شما در مسیرتان باشید.

 سخن پایانی خلاصه کتاب زندگی لیمونادی

به پایان خلاصه کتاب زندگی لیمونادی نوشته زک فریدمن رسیدیم. در این کتاب موارد و نکته‌های آموزشی بسیار خوبی وجود دارد، اما بزرگترین دستاورد کتاب این است که شما با یادگیری نحوه روشن کردن کلیدهای تغییر، چشم‌انداز، ریسک‌پذیری، استقلال، خودآگاهی و حرکت، زندگیتان را متحول می‌کنید. برای شروع این مسیر می‌توانید فردا صبح با پرسیدن این سوال شروع کنید: “اگر امروز آخرین روز از عمرم باشد، آیا از انجام کاری که مشغول آن هستم خوشحال می‌شوم.

خرید اینترنتی کتاب زندگی لیمونادی

با خرید نسخه اصلی کتاب زندگی لیمونادی، به مجموعه‌ای از تجربیات و یادآوری‌های شیرین دست خواهید یافت.

نسخه اصلی کتاب زندگی لیمونادی، به شما یادآوری می‌کند چگونه می‌توان با چالش‌ها روبه‌رو شد و از زندگی لذت برد.

فرصت را از دست ندهید! درصورت نیاز و برای خرید کتاب زندگی لیمونادی با تخفیف از فروشگاه کتاب خلاصینو روی لینک زیر کلیک کنید.

میخواهم کتاب زندگی لیمونادی را بخرم.

اشتراک گذاری:

آرمان نیک بخت

عضویت در خبرنامه

درخبرنامه ما عضو شوید

با عضویت تو خبرنامه خلاصینو، جدیدترین خلاصه‌ کتاب‌ها رو مستقیماً دریافت کنید. همچنین از پیشنهادات ویژه ما بهره‌مند بشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *