خلاصه کتاب اسرار ذهن ثروتمند
فهرست

خلاصه کتاب اسرار ذهن ثروتمند

در دنیای امروز، داشتن ذهنیت ثروتمند یکی از کلیدهای اصلی موفقیت مالی و شخصی است. کتاب “اسرار ذهن ثروتمند” اثر تی هارو اکر، به بررسی عمیق این مفهوم می‌پردازد و به خوانندگان نشان می‌دهد که چگونه می‌توانند با تغییر طرز فکر خود، به ثروت و موفقیت دست یابند. با خواندن خلاصه کتاب اسرار ذهن ثروتمند شما یاد خواهید گرفت که چگونه عادات و باورهای محدودکننده را کنار بگذارید و به سمت یک زندگی پر از ثروت و فراوانی حرکت کنید

چگونه با تفکر ثروتمند، به ثروت دست یابیم؟

بسیاری از افراد آرزوی ثروتمند شدن را دارند و برای رسیدن به موفقیت مالی، روش‌های مختلفی را امتحان می‌کنند، اما اغلب با شکست مواجه می‌شوند. دلیل این ناکامی چیست؟ هارف اکر در کتاب “اسرار ذهن ثروتمند” به بررسی دلایل این شکست‌ها پرداخته و راهکارهای جدیدی را برای افرادی که در جستجوی ثروت هستند، ارائه می‌دهد. او خود یک میلیونر خودساخته است که یک بار دچار ورشکستگی شد، اما توانست دوباره ثروت خود را به دست آورد و به موفقیت برسد. این کتاب به جای ارائه راهکارهای شعاری، داستان زندگی خود او را روایت می‌کند.

من معتقدم که موفقیت مالی به الگوهای ذهنی افراد درباره پول بستگی دارد. من افراد را به دو دسته تقسیم می‌کنم: کسانی که مانند ثروتمندان فکر می‌کنند و کسانی که طرز فکری فقیرانه دارند. در بخش اول کتابم، به بررسی این الگوهای ذهنی می‌پردازم و توضیح می‌دهم که چگونه شکل می‌گیرند. سپس راهکارهایی برای تغییر الگوهای ذهنی نامناسب ارائه می‌دهم تا افراد بتوانند الگوهای جدیدی را در زندگی خود پیاده کنند. من تفاوت‌های طرز فکر افراد فقیر و ثروتمند را تشریح کرده و با تمرین‌های خاصی از مخاطبان می‌خواهم که مانند ثروتمندان فکر کنند.

در این خلاصه به پرسش‌هایی پاسخ داده می‌شود، از جمله اینکه کدام دیدگاه‌ها مانع ثروتمند شدن ما می‌شوند و آیا واقعاً همه افراد می‌خواهند ثروتمند شوند.

فصل اول خلاصه کتاب اسرار ذهن ثروتمند

این فصل به الگوهای ذهنی و ارتباط آن‌ها با ثروت می‌پردازد. هر فرد به نوعی با پول و ثروت در ارتباط است. برخی افراد با هر چیزی که به دست می‌آورند، ثروتمند می‌شوند، در حالی که دیگران با ایده‌های تجاری خوب، درآمد بالایی کسب می‌کنند. اما ممکن است برخی از آن‌ها پس از موفقیت، مغرور شوند و در یک سرمایه‌گذاری نامناسب، همه ثروت خود را از دست بدهند.

 الگوهای ذهنی ما از تجربیات دوران کودکی و آموزه‌های والدین شکل می‌گیرند. این الگوها رفتار ما را کنترل می‌کنند و تنها با کسب اطلاعات مالی نمی‌توان به موفقیت مالی دست یافت. الگوهای ذهنی ما مانند ترموستات عمل می‌کنند؛ اگر ترموستات یک فرد پایین تنظیم شده باشد، به محض رسیدن به پول، آن را هدر می‌دهد، اما اگر بالا تنظیم شده باشد، تلاش می‌کند تا ثروت خود را افزایش دهد.

بسیاری از افراد پتانسیل ثروتمند شدن را دارند، اما تنها عده کمی به این هدف می‌رسند. این افراد کسانی هستند که مانند میلیونرها فکر می‌کنند. به عنوان مثال، دونالد ترامپ یک میلیاردر خودساخته است که پس از ورشکستگی، دوباره ثروت خود را به دست آورد. در فصل‌های بعدی، بیشتر به موضوع الگوهای ذهنی پرداخته می‌شود تا مشخص شود چه تغییراتی باید ایجاد کنیم تا ذهنی ثروتمند بسازیم.

فصل دوم خلاصه کتاب اسرار ذهن ثروتمند

الگوهای ذهنی ما از آموزه‌های والدین شکل می‌گیرد. مغز را می‌توان به یک کامپیوتر تشبیه کرد که الگوهای ذهنی مانند برنامه‌هایی بر روی آن نصب شده‌اند. این الگوها از جمله جملاتی که از والدین می‌شنویم، شکل می‌گیرند. اگر والدین به کودک بگویند که پول خوشبختی نمی‌آورد، الگوی ذهنی او فقیرانه خواهد بود. اما اگر والدینی به فرزند خود آموزش دهند که با پول می‌توان به هر چیزی دست یافت، او با طرز فکر میلیونری بزرگ خواهد شد.

من به این نکته اشاره می‌کنم که اکثر والدین نمی‌توانند آموزش‌های مناسبی در مورد ثروت به فرزندان خود بدهند و به همین دلیل، الگوهای ذهنی فقیرانه در آن‌ها شکل می‌گیرد. برای فردی که ذهنیتی مناسب درباره پول ندارد، دو راهکار وجود دارد: یا باید دیدگاه والدین خود را بپذیرد و با درآمد کم کنار بیاید، یا باید طغیان کند و ذهنیت خود را تغییر دهد. تنها راه دوم می‌تواند او را به فردی ثروتمند تبدیل کند.

اکثر افرادی که تلاش می‌کنند الگوهای ذهنی خود را تغییر دهند، به دلیل انگیزه‌های نادرست موفق نمی‌شوند. آن‌ها ممکن است فقط بخواهند علیه والدین فقیر خود قیام کنند و در نتیجه، عادت‌های نادرست خود را حفظ کنند. اما افرادی که انگیزه‌شان کسب ثروت و استقلال است، راحت‌تر به موفقیت می‌رسند. ما به طور ناخودآگاه استراتژی‌های مالی والدین خود را تکرار می‌کنیم و رفتارهای آن‌ها بر الگوهای ذهنی ما تأثیر می‌گذارد.

به عنوان مثال، اگر فردی از خانواده‌ای فقیر باشد، ممکن است پاسخ دهد که این‌گونه تربیت شده و عادت کرده است. این نشان می‌دهد که او تحت تأثیر الگوهای رفتاری والدینش قرار دارد. اگر کودکی از مادرش پول بخواهد و او بگوید که باید از پدرش پول بگیرد، الگوی ذهنی او شکل می‌گیرد که مردان مسئول امور مالی هستند و زنان نمی‌توانند پول را مدیریت کنند. این باعث می‌شود که دختران در بزرگسالی نتوانند خود را به عنوان افراد ثروتمند تصور کنند.

فصل سوم خلاصه کتاب اسرار ذهن ثروتمند

 چگونه الگوهای ذهنی قدیمی خود را تغییر دهم؟ خیلی از ما به ثروتی که مد نظرمان بوده نرسیده‌ایم و دلایل این ناکامی را باید در الگوهای ذهنی خود جستجو کنیم و نه در عوامل بیرونی. حالا اگر سوالتان این است که آیا می‌توانیم الگوهای ذهنی‌امان را تغییر دهیم، باید بگویم که پاسخ مثبت است. من می‌توانم به ثروت و موفقیت مالی برسم.

اولین قدم برای رسیدن به موفقیت مالی این است که بفهمم در محاصره الگوهای ذهنی اشتباه قرار دارم و به واسطه آن‌هاست که ثروتمند نمی‌شوم. در گام بعدی باید بدانم این الگوها از کجا آمده‌اند و چه تأثیراتی داشته‌اند. برای اینکه بفهمم الگوهای ذهنی‌ام در مورد پول و ثروت از کجا آمده و چه تأثیراتی دارند، باید سوالات زیر را از خودم بپرسم و پاسخ‌هایم را در یک دفترچه یادداشت کنم:

  • کدام یک از الگوهای ذهنی و رفتاری‌ام را از والدین گرفته‌ام و تأثیر آن‌ها چه بوده است؟
  • در حال حاضر از کدام یک از الگوهای ذهنی پیروی می‌کنم؟
  • ذهن من برای رسیدن به چه میزان ثروت برنامه‌ریزی شده است؟
  • اگر بخواهم موجودی حسابم را بالا ببرم، ناخودآگاه چه پیشنهادی به من می‌دهد؟
  • الگوهای رفتاری من چگونه با پول برخورد می‌کند؟ آیا پول را با ارزش می‌دانم یا ارزش زیادی برای آن قائل نیستم؟ آیا به راحتی پول خرج می‌کنم یا به سختی؟

شناخت الگوهای ذهنی

وقتی پاسخ این سوالات را روی کاغذ می‌نویسم، بهتر می‌توانم الگوهای ذهنی خود را بشناسم. تا زمانی که الگوهای ذهنی‌ام را نشناسم، نمی‌توانم آن‌ها را بشکنم و مانند یک میلیونر فکر کنم. بنابراین شناخت الگوهای ذهنی کمک می‌کند تا بتوانم برای رسیدن به موفقیت‌های مالی برنامه‌ریزی کنم.

نکته دیگری که به من در برنامه‌ریزی کمک می‌کند، تجزیه و تحلیل وضعیت مالی‌ام است. تهیه یک لیست از دارایی‌هایم به من نشان می‌دهد که در حال حاضر چقدر ثروت دارم. مثلاً حساب بانکی‌ام نشان می‌دهد که چقدر موجودی دارم و ارزش دارایی‌های ثابت مثل ماشین و مسکن نشان می‌دهد که پتانسیل مالی من چقدر است. وقتی که همه این‌ها را در نظر می‌گیرم، می‌توانم بررسی کنم که آیا توانایی سرمایه‌گذاری دارم یا خیر و همچنین می‌فهمم که تا چه حد می‌توانم ریسک کنم.

در فرآیند بررسی الگوهای ذهنی و دارایی‌هایم متوجه می‌شوم که در چه وضعیتی قرار دارم. حالا تمام کاری که باید بکنم این است که آیا می‌توانم به شیوه‌های دیگری فکر کنم و خودم را با تغییرات دنیای درونم تطابق دهم. اگر بتوانم، قطعاً به ثروت خواهم رسید.

 فصل چهارم خلاصه کتاب اسرار ذهن ثروتمند

 با ایجاد عادت‌های جدید در خود می‌توانم از بند الگوهای ذهنی قدیمی خلاص شوم. افرادی که مانند یک میلیونر فکر می‌کنند، سعی می‌کنند با آموختن الگوهای ذهنی قدیمی خود را پاره کنند و راه‌های پولدار شدن را یاد بگیرند. مثلاً برای اینکه فروشنده خوبی شوم، چند کتاب در این زمینه می‌خوانم تا یاد بگیرم. اما افراد با الگوی ذهنی فقیر هیچ‌گاه به دنبال یادگیری نمی‌روند. آن‌ها با جملاتی مثل “من از عهده‌اش برنمی‌آیم” و “یادگیری چیزهای جدید دیگر از من گذشته” همواره در فقر می‌مانند.

اما تنها خواندن کتاب برای ثروتمند شدن کافی نیست. نگرش‌های ما نسبت به ثروت بر مبنای اصول منظمی که در دوران کودکی فراگرفته‌ایم، شکل می‌گیرد. اگر می‌خواهم آن‌ها را تغییر دهم، باید اصول بهتری درباره پول و ثروت پیدا کنم و مدام آن‌ها را به خودم دیکته کنم. وقتی اصول جدید را مدام برای خودم تکرار کنم، آن‌ها تبدیل به عادت می‌شوند و در نهایت به عنوان یک برنامه جدید در ذهنم نقش می‌بندند.

برای جایگزین کردن الگوهای ذهنی قدیمی، می‌توانم با تلقین شروع کنم. جملاتی مثل “من ذهنیتی میلیونر دارم” یا “پول برای من کار می‌کند، نه من برای پول” و “این پول ثروت بیشتری برای من به ارمغان می‌آورد”. این‌ها همان‌طور که قبلاً گفتیم، الگوهای ذهنی ما در رفتار و عادت‌هایمان نمود پیدا می‌کند. بنابراین اگر می‌خواهم از شر آن‌ها خلاص شوم، باید الگوهای ذهنی جدید را آن‌قدر تکرار کنم که در وجودم تبدیل به عادت شوند.

کلید تبدیل به یک میلیونر

در حقیقت، هر کس بخواهد ارتباطش با پول را تغییر دهد، باید عادت‌هایش را تغییر دهد. تلاش می‌کنم تا عادت‌های جدید در خودم ایجاد کنم و تا زمانی که به یک میلیونر تبدیل نشده‌ام، از پا ننشینم. تصور کنید در یک پاساژ هستید و یک کیف دستی می‌بینید که تخفیف خوبی هم خورده است. در حالت عادی ممکن است فکر کنید آن را بخرید، چون یک خرید مقرون به صرفه است. اما این موقعیت دقیقاً همان جایی است که باید از برنامه جدیدتان پیروی کنید و بگویید که اگر در مضیقه و بدهی هستید، نباید چیز اضافی بخرید.

با در نظر گرفتن معیارهای شفاف در الگوی ذهنی جدیدتان، می‌توانید الگوهای ذهنی غلط را ذره ذره فراموش کنید و یاد بگیرید که چگونه مانند یک میلیونر فکر کنید. در فصل بعدی به طور دقیق‌تر در مورد اسرار ذهن افراد میلیونر صحبت می‌کنم تا مشخص شود که میلیونرها چگونه فکر می‌کنند. این نکات تفاوت بین طرز فکر یک میلیونر و یک فقیر را نشان خواهد داد.

فصل پنجم خلاصه کتاب اسرار ذهن ثروتمند

 افراد ثروتمند خودشان سرنوشتشان را می‌سازند. اگر می‌خواهید از نظر مالی موفق باشید، باید این تفکر را در خود نهادینه کنید که خودتان کنترل‌کننده زندگی‌تان هستید. کنترل زندگی به این معناست که فرد باید تلاش و کار کند تا پولدار شود. نقطه مقابل این موضوع این است که همیشه منتظر یک اتفاق یا شانس باشیم تا پولدار شویم. افراد پولدار برای ثروتمند شدن قمار نمی‌کنند و یا منتظر نمی‌مانند تا ثروت از آسمان به آغوششان بیفتد. یک ثروتمند می‌گوید: “من خودم زندگیم را می‌سازم”، اما یک فقیر می‌گوید: “زندگی برای من تصادفی پیش می‌آید”.

افراد کم درآمد غالباً خودشان را قربانی می‌بینند و هر کس را که بتوانند سرزنش می‌کنند: دولت، کارفرما یا شرایط اقتصادی. تا زمانی که متوجه نشوید که این خودتان هستید که میزان موفقیت مالی‌تان را مشخص می‌کنید، خیلی از ما همواره فکر می‌کنیم که قربانی شرایط جامعه یا تصمیمات سیاستمداران هستیم و آن‌ها دلیل فقیر بودن ما هستند. در واقع، ما خودمان را یک قربانی می‌بینیم که مجبور است در فقر زندگی کند.

اگر بپذیریم که این طرز فکر اشتباه است، سؤالی که مطرح می‌شود این است که چطور می‌توان از شر الگوی ذهنی قربانی بودن خلاص شد. این تمرین را به صورت مداوم انجام می‌دهم. در بازه‌های زمانی مشخص، مثلاً به طور ماهانه، لیستی از خریدها و معاملات ناموفق تهیه می‌کنم. با سؤالاتی مثل “آیا این ماه بیش از بودجم خرید کردم؟” یا “اگر قبل از سرمایه‌گذاری در بورس بیشتر در موردش تحقیق می‌کردم، بهتر نبود؟” به تجزیه و تحلیل این لیست می‌پردازم.

این سؤالات به من نشان می‌دهد که بخش اعظمی از مشکلات مالی‌ام ناشی از رفتارهای خودم است. این رفتارها از الگوهای ذهنی قدیمی‌ام نشأت می‌گیرد. وقتی که آن‌ها را شناختید، باید تلاش کنید که از شر آن‌ها خلاص شوید. به جای شکایت کردن، باید روی تغییر الگوهای ذهنی‌ام تمرکز کنم. سپس می‌توانم به شکل خودآگاه وارد مسیر کسب ثروت شوم

فصل ششم خلاصه کتاب اسرار ذهن ثروتمند

ثروتمندان نگرش مثبتی درباره پول و فرصت‌ها دارند. شاید شنیده‌اید که برخی می‌گویند فضیلت و ثروت در یک جا جمع نمی‌شود. این سخنی است که در میان فقرا پخش شده و نه در بین میلیونرها. افراد فقیر غالباً انباری از افکار منفی درباره ثروت دارند. با خودشان می‌گویند: “مبادا دیگران من را به خاطر پول دوست داشته باشند” یا “پول ممکن است آن‌ها را به انسان بدی تبدیل کند”. همچنین آن‌ها از مسئولیت‌هایی که با پول و ثروت در ارتباط است، هراس دارند. در واقع، همین ترس است که در بسیاری از اوقات مانع پیشرفتشان می‌شود.

یکی دیگر از تفاوت‌های افراد فقیر و ثروتمند در همین ترس از موانع نهفته است. ثروتمندان همواره بر روی فرصت‌ها تمرکز می‌کنند، اما تمرکز افراد فقیر بر روی موانع است. افرادی که در مسیر ثروتمند شدن فقط موانع را می‌بینند و گرفتار یأس و احساس شکست می‌شوند، موفقیت‌ها و شانس‌های زندگی را برای کسب ثروت از دست می‌دهند. افراد ثروتمند موقعیت‌های خوب و سودهای تجاری را حس می‌کنند. آن‌ها همواره آماده ریسک بوده و خوشبین هستند که اگر پولی از دست بدهند، می‌توانند دوباره آن را بازگردانند.

تفاوت بین ثروتمندان و فقرا

نگاهی که ثروتمندان و فقرا به فرصت‌ها دارند، یادآور موضوع نیمه پر و خالی لیوان است. ثروتمندان نیمه پر لیوان را می‌بینند و فقرا نیمه خالی آن را. غالب فقرا احساساتی منفی همچون حسادت و عدم اعتماد نسبت به میلیونرها دارند. روانشناسان همواره تأکید کرده‌اند که ما شبیه چیزهایی می‌شویم که دوستشان داریم. اگر از ثروتمندان بیزار باشیم، به طور غریزی به سمت شبیه شدن به آن‌ها حرکت نخواهیم کرد و همچنین هرگز مایل به ارتباط با افراد ثروتمند نخواهیم بود. این موضوع می‌تواند فرصت‌های پیش روی ما را محدود کند.

بنابراین برای داشتن طرز فکر میلیونر، باید با نگرش مثبت‌تری به پول فکر کنم. باید فرصت‌ها را دریابم و ریسک کنم. اگر بیاموزم که افراد توانگر را ستایش و تحسین کنم و از آن‌ها به خاطر پولشان کینه به دل نداشته باشم، می‌توانم به یکی از آن‌ها تبدیل شوم.

فصل هفتم خلاصه کتاب اسرار ذهن ثروتمند

 ثروتمندان به ثروتمند شدن متعهد هستند. یکی از ویژگی‌های مهم در ذهن یک میلیونر این است که او خود را متعهد می‌داند که زندگی بهتری برای خودش بسازد. آیا می‌خواهم ثروتمند شوم؟ احتمالاً کسی را پیدا نمی‌کنم که به این سوال پاسخ منفی بدهد، اما حقیقت این است که اکثر مردم نمی‌خواهند میلیونر شوند. آن‌ها به دلیل داشتن الگوهای ذهنی نادرست، هیچ تلاشی برای ثروتمند شدن نمی‌کنند.

تعهد داشتن یعنی الگوهای ذهنی‌ام را مدام به‌روز کنم و کاری را شروع کنم که دستاوردهای بزرگی داشته باشد. یعنی وقتی وارد کاری شدم، تمام تلاشم را بر روی آن کار بگذارم. تعهد داشتن می‌تواند به شکل برپا کردن یک تجارت یا ورود به صنعتی پرسود انجام بگیرد. اکثر افراد میلیونر کسب و کاری مختص خودشان دارند که خودشان راه‌اندازی کرده‌اند. هرچند که شانس هم نقش مهمی در موفقیت یک کسب و کار دارد، اما اگر قدم اول یعنی ساختن یک کسب و کار که حاصل آن پول و درآمد در آینده باشد را برندارم، پیشرفتی برایم حاصل نمی‌شود.

سوالی که ممکن است برایم پیش بیاید این است که در کدام صنعت باید فعالیت کنم یا در چه زمینه‌ای کسب و کار خود را راه‌اندازی کنم. بهترین استراتژی این است که در صنعتی که به آن شور و اشتیاق دارم کار کنم و سپس کسب و کارم را راه بیندازم. در این راه، این نکته مهم را در نظر می‌گیرم که اصلاً مهم نیست در چه جایگاهی هستم؛ افق دید خود را فراتر از جایگاه فعلی‌ام می‌بینم. مثلاً اگر هدفم تأسیس رستوران‌های زنجیره‌ای است، با کار کردن در صنعت غذایی و پخت و پز چیزهای زیادی یاد می‌گیرم و می‌توانم از مدیریت چیزهای زیادی بیاموزم.

کلید موفقیت مالی

اگر ایده خاص تجاری ندارم، شروع کردن از کارهای دیگران ابداً ایرادی ندارد، اما در این صورت باید با خودم توافق کنم که حتماً باید میلیونر شوم و کاملاً به پیگیری ایده‌های تجاری خودم متعهد باشم. دستاورد موضوع دیگری است که در ذهن هر میلیونری وجود دارد. استیو جابز، موسس کمپانی اپل را در نظر بگیرید. فرض کنید که او به مدت یک سال هر روز ۱۶ ساعت بر روی تولید یک گوشی موبایل خاص وقت صرف می‌کرد، اما وقتی محصول به بازار می‌آمد، تفکر همه این بود که این گوشی موبایل بسیار ناکارآمد است. بنابراین آیا من این محصول را می‌خریدم؟ احتمالاً پاسخ همه ما منفی است. بنابراین مهم نیست که چه میزان بر روی یک محصول زمان می‌گذارم، مهم این است که چه دستاوردی داشته باشد.

افراد ثروتمند بر روی دستاورد کارهایشان تمرکز دارند و افراد فقیر بر روی زمانی که صرف کار می‌کنند. وقتی دستاورد در ذهنم مهم باشد، حاضرم از همه چیزم بگذرم تا به نتیجه مطلوب برسم، چرا که نتیجه مطلوب یعنی پول بیشتر. اما فقرا ترجیح می‌دهند یک مستمری و دستمزد ثابتی به آن‌ها پرداخت شود. آن‌ها می‌خواهند مطمئن باشند که مقدار معینی پول در زمان معین در هر ماه دریافت می‌کنند. آنچه که طرز فکر افراد فقیر در نظر گرفته نمی‌شود، این است که برای درآمدی کم، در واقع عمر و زمان خود را می‌فروشند.

فصل هشتم خلاصه کتاب اسرار ذهن ثروتمند

 برای میلیونر شدن، اهداف بزرگ در سر داشته باش. اگر از مردم نظرخواهی کنم که شغل مورد علاقه‌شان چیست، اکثر آن‌ها شغل‌های کارمندی و بدون دردسر را انتخاب می‌کنند که درآمد محدودی دارد. آن‌ها از کارهای بزرگ می‌ترسند و از طرفی خودشان هم لایق کارهای بزرگ نمی‌دانند. این یک معادله ساده است: بزرگ فکر کردن منجر به بزرگ عمل کردن می‌شود و راه را برای پولدار شدن هموار می‌کند. همچنین کوچک فکر کردن برابر با درآمد کم خواهد بود.

اکثر مردم وقتی کسب و کاری راه می‌اندازند، مشکلات زیادی در ارائه محصولات و خدمات خود به بازارهای بزرگ دارند. هر کسی که می‌خواهد ثروتمند شود، باید از خود بپرسد که با کاری که انجام می‌دهد به چه مشتری می‌تواند دست پیدا کند: ۲۰۰ نفر یا ۲۰ هزار نفر؟ حتی تعداد نفراتی که متصور می‌شوم در درآمد من تأثیر خواهد داشت. پس مدام به این فکر می‌کنم که می‌خواهم به هزاران مشتری برسم. هرچه مشتریان بیشتری داشته باشم، درآمد بیشتری نیز خواهم داشت.

راهی به سوی ثروت

از این رو باید به دنبال شغل‌هایی باشم که محدودیت نداشته باشند. مثلاً اگر من یک ماساژور خوب باشم، در طول یک روز به تعداد معدودی از مشتریان می‌توانم خدمات بدهم. این یعنی مشتریان من محدود هستند، چون محدودیت زمانی و فیزیکی وجود دارد. پس هرگز نمی‌توانم درآمد خود را از سطح مشخصی بالاتر ببرم. اما میلیونرهای آینده محدودیتی برای درآمدشان قائل نمی‌شوند. دلیل این موضوع این است که زمان یک عنصر محدود است. به همین دلیل است که دستمزد گرفتن بر مبنای زمانی که کار می‌کنم، ایده خوبی نیست. افراد ثروتمند بر اساس کیفیت کارشان پول دریافت می‌کنند، چون کیفیت هیچ محدودیتی ندارد.

آن‌ها هرگز نمی‌خواهند یک ماساژور باشند، اما راه‌اندازی یک مرکز ماساژ زنجیره‌ای را هدف قرار می‌دهند و به واسطه آن ثروتمند می‌شوند. سؤال این است که چگونه عادت بزرگ فکر کردن را در خودم ایجاد کنم. بهترین راهکار این است که با افراد ثروتمند و موفق ارتباط برقرار کنم. به اصطلاح، اگر می‌خواهم با عقاب‌ها پرواز کنم، با اردک‌ها معاشرت نکنم. افراد موفق تنها به واسطه افکار و صحبت‌های انگیزشی تأثیرگذار نیستند، بلکه راه و روش موفقیت را هم به اطرافیان خود نشان می‌دهند.

فصل آخر خلاصه کتاب اسرار ذهن ثروتمند

 استفاده درست از پول کلید افزایش ثروت است. ضرب‌المثلی در بین ورزشکاران وجود دارد: قهرمان شدن سخت است، اما قهرمان ماندن سخت‌تر است. این قانون در مورد پول هم صادق است. ثروتمند شدن مهم است، اما مهم‌تر از آن این است که ثروتمند بمانیم و ثروت خود را افزایش دهیم. خرج کردن پول به شیوه‌ای درست و مدیریت آن به صورت هوشمندانه، فاکتورهای مهمی در کسب ثروت و رفاه هستند.

توماس استنلی در کتاب پرفروش خود “همسایه میلیونر” زندگی تمام ثروتمندان آمریکای شمالی را مورد بررسی قرار داده است. این کتاب را می‌توان در دو جمله خلاصه کرد: ثروتمندان در اداره کردن پولشان ماهر هستند و آدم‌های فقیر پولشان را بد اداره می‌کنند. این امر باعث می‌شود که نظم مالی داشته باشم. همچنین مدیریت صحیح پول حسن شهرتی در مسائل مالی به من می‌دهد که در فرآیند رسیدن به موفقیت بسیار مفید است.

از سوی دیگر، داشتن درآمد غیر فعال برای ثروتمند شدن هم بسیار مهم است. درآمد غیر فعال به معنای پولی است که من بدون کار کردن از سود سهام یا سرمایه‌گذاری دریافت می‌کنم. اگر می‌خواهم ثروتمند شوم، باید به جای پنهان کردن پول در بالش، مدیریت آن را یاد بگیرم. مهم نیست در چه عرصه‌ای، راه‌های زیادی برای سرمایه‌گذاری وجود دارد که منجر به افزایش پول می‌شود.

تمرکز بر ارزش خالص دارایی‌ها

اجازه دهید به یک سوء تفاهم در زمینه ثروت اشاره کنم. اکثر مردم به اشتباه فکر می‌کنند که درآمد بالا تمام چیزی است که انسان را ثروتمند می‌کند. از این رو، وقتی می‌خواهند در مورد پول و ثروت صحبت کنند، می‌پرسند: “درآمدت چقدره؟” این طرز فکر کاملاً اشتباه است. ثروتمندان همیشه بر روی ارزش خالص دارایی‌هایشان تمرکز دارند، یعنی ارزش دارایی‌هایشان را به عنوان ثروت در نظر می‌گیرند و نه درآمد. اما ارزش خالص دارایی چیست؟ به ارزش مادی هر نوع دارایی مثل نقدینگی، املاک، ماشین، سهام و غیره، ارزش خالص دارایی می‌گویند. بنابراین من برای سنجیدن ثروتم باید ارزش دارایی‌هایم را در نظر بگیرم و نه درآمدهایم.

نتیجه‌ای که می‌توانم بگیرم این است که باید تلاش کنم تا حد ممکن درآمد خالص زیادی داشته باشم و نیم نگاهی نیز به آینده بازار داشته باشم تا بتوانم پولم را سرمایه‌گذاری کنم. در این صورت، ارزش دارایی‌هایم را افزایش خواهم داد.

در فصل دهم، برای ثروتمند شدن و موفق ماندن، باید قدر خودم را بدانم. یکی از صفاتی که افراد ثروتمند را از دیگران جدا می‌کند، این است که آن‌ها ارزش خود را می‌دانند. این افراد متقاعد شده‌اند که شایسته ثروتمند بودن هستند، اما در طرز فکر فقیر، افراد خود را بی‌ارزش تصور می‌کنند و خودشان را باور ندارند. آن‌ها مدام در زمینه‌های اقتصادی ناکام باقی می‌مانند، چون فکر می‌کنند جایگاه ثروتمند بودن را ندارند.

اگر دقت کرده باشید، تمام ثروتمندان افرادی هستند که جایگاه رهبری دارند. اما برای رهبر بودن، باید پیروانی هم وجود داشته باشد. ثروتمندان چگونه توانسته‌اند افراد دیگر را تحت تأثیر قرار دهند؟ پاسخ خیلی ساده است: آن‌ها خود را به خوبی تبلیغ می‌کنند. تبلیغ کردن بدین معنی است که می‌توانند ایده‌ها و ارزش‌هایشان را به خوبی برای دیگران توضیح دهند. اگر می‌خواهم کسب و کاری راه‌اندازی کنم، باید این ویژگی را در خودم داشته باشم. تنها در صورتی که دیگران پیرو من شوند و مرا برای رسیدن به اهدافم یاری کنند، می‌توانم موفق شوم.

اهمیت تبلیغ خود

اکثر افراد ناموفق گمان می‌کنند که تبلیغ کردن به معنای خودستایی و رفتاری بی‌ادبانه است. باید بدانم که در دنیای پول و تجارت، نگرش به گونه‌ای دیگر است. اگر خودم را شایسته تحسین ندانم، پس چگونه از دیگران انتظار داشته باشم که مرا تحسین کنند؟ تنفر از تبلیغ کردن خود یکی از بزرگ‌ترین موانع موفقیت است. افرادی که در رابطه با تبلیغ کردن خودشان مشکل دارند، معمولاً در کارشان شکست می‌خورند.

به عنوان مثال، اگر من نمایندگی فروش یک کالا را داشته باشم، چگونه می‌توانم بدون تبلیغ کردن خودم و کالایم درآمد کسب کنم؟ حتی به عنوان یک کارمند، اگر نخواهم از توانایی‌هایم تعریف کنم، فرد دیگری پیدا می‌شود و با این کار از من جلو می‌زند. سؤال این است که چگونه توانایی‌هایم را بشناسم تا بتوانم آن‌ها را تبلیغ کنم. برای پی بردن به ارزش‌های خود و نمایش آن به دیگران، باید بفهمم که استعدادهایم در چه زمینه‌ای نهفته است. در این صورت می‌توانم آن‌ها را در قالب خدمت یا تجارتی به کار بگیرم و مشتریان زیادی داشته باشم. ضروری است که به دنبال محصول درست باشم، چون باید بتوانم به آن اتکا کنم.

سخن پایانی خلاصه کتاب اسرار ذهن ثروتمند

 ثروت من وابسته به الگوهای ذهنی است که در کودکی یاد می‌گیرم. غالباً این الگوها نگرش‌های نادرستی در مورد پول و ثروت هستند. این کتاب به من آموزش داد که برای رسیدن به موفقیت، لازم است که این الگوهای ذهنی قدیمی را با الگوهای ذهنی جدید جایگزین کنم. با استفاده از نکات این خلاصه کتاب می‌توانم الگوهای ذهنی جدیدی بسازم و همانند یک میلیونر فکر کنم. لازمه این کار این است که الگوهای جدید را آن‌قدر تکرار کنم تا به عادات من تبدیل شوند.

پیشنهاد کاربردی برای مدیریت بهتر پول‌هایم این است که درآمدم را در حساب‌های بانکی متفاوت تقسیم کنم: ۵۰ درصد از آن را برای هزینه‌های زندگی کنار بگذارم، ۱۰ درصد از کل درآمد را در حسابی نگه دارم تا بتوانم با آن سرمایه‌گذاری کنم، ۱۰ درصد از درآمد را صرف کارهایی کنم که احساس میلیونر بودن داشته باشم، مثل رفتن به یک رستوران شیک و ۳۰ درصد باقی‌مانده را صرف پس‌انداز کنم. لازم است که هزینه‌های زندگی‌ام را در پایین‌ترین حد ممکن نگه دارم. اگر مدام درآمدم را با خرید ماشین‌های گران‌قیمت و لباس‌های برند هدر بدهم، هرگز ثروتمند نخواهم شد. تنها کسانی که بلندمدت فکر می‌کنند و از لذت‌های زودگذر چشم‌پوشی می‌کنند، میلیونر خواهند شد.

اشتراک گذاری:

رویا سعادتی

عضویت در خبرنامه

درخبرنامه ما عضو شوید

با عضویت تو خبرنامه خلاصینو، جدیدترین خلاصه‌ کتاب‌ها رو مستقیماً دریافت کنید. همچنین از پیشنهادات ویژه ما بهره‌مند بشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *