خلاصه کتاب پول و زندگی مشترک
فهرست

خلاصه کتاب پول و زندگی مشترک

کتاب “پول و زندگی مشترک” نوشته کیم و رابرت کیوساکی، به بررسی چالش‌های مالی در روابط زناشویی و ارائه راهکارهایی برای مدیریت بهتر پول در زندگی مشترک می‌پردازد. با استفاده از تجربیات شخصی و نکات عملی، در خلاصه کتاب پول و زندگی مشترک، کیوساکی و همسرش به خوانندگان نشان می‌دهند که چگونه می‌توانند با همکاری و آموزش‌های مالی، زندگی مشترک موفق‌تری را تجربه کنند.

شروع خلاصه کتاب پول و زندگی مشترک

بسیاری از افراد را دیده‌ام که با وجود عشق، از لحاظ مالی در ازدواج موفق نبوده‌اند. ما قبل از ازدواج درباره مسائل مالی صحبت کردیم و این موضوع برای ما بسیار مهم بود. سال‌ها با مشکلات مالی دست و پنجه نرم کردیم و حتی بی‌خانمان شدیم، اما این سختی‌ها ما را قوی‌تر و خوشحال‌تر کرد.

در دوران بزرگ شدنم، خانواده‌ام هرگز درباره پول صحبت نمی‌کردند و این موضوع به نوعی تابو بود. من از مشکلات مالی مادرم در کودکی آگاه بودم و تصمیم گرفتم که هرگز در چنین وضعیتی قرار نگیرم. من و کیم، همسرم، درباره پول صحبت کردیم و تصمیم گرفتیم کمپانی پدر ثروتمند را تأسیس کنیم تا درباره پول و ثروت یاد بگیریم.

ما در سال ۱۹۸۴ با هم آشنا شدیم و از همان ابتدا در مورد اهداف زندگی‌مان صحبت کردیم. کیم برای من تنها یک همسر نبود، بلکه شریک بیزنسی من بود. ما هر دو از خانواده‌های خوبی آمده بودیم، اما هیچ‌کدام آموزش مالی نداشتیم. من به عنوان یک بچه، شاهد سختی‌های پدرم بودم که به خاطر اخراج از کارش دچار مشکل شد و این موضوع تأثیر زیادی بر من گذاشت.

من و کیم به این نتیجه رسیدیم که باید زندگی‌مان را به بهترین شکل بسازیم و همیشه در کنار هم باشیم. من هرگز نمی‌خواستم که کیم فقط یک خانم خانه‌دار باشد، بلکه می‌خواستم او شریک بیزنسی من باشد. ما با هم تلاش کردیم و به رویاهای‌مان رسیدیم.

مدیریت مالی در ازدواج

من و کیم از زمان آشنایی‌مان تا امروز به یکدیگر به عنوان شرکای بیزنسی نگاه کرده‌ایم و سفرهای زیادی به نقاط مختلف دنیا داشته‌ایم. اولین سفر مشترک‌مان به استرالیا و نیوزیلند بود و با اینکه در آن زمان پول زیادی نداشتیم، به رونق بیزنسمان ادامه دادیم. در سال ۱۹۹۶ ازدواج کردیم و رابطه‌مان را مانند یک بیزنس مدیریت کردیم. برای این کار، حسابداری استخدام کردیم تا دخل و خرج‌مان را دقیق مدیریت کند.

ما تصمیم گرفتیم که ۳۰ درصد از درآمدمان را قبل از پرداخت هرگونه قبضی پس‌انداز کنیم. این ۳۰ درصد به سه بخش تقسیم می‌شد: ۱۰ درصد به حساب پس‌انداز، ۱۰ درصد به حساب سرمایه‌گذاری و ۱۰ درصد به خیریه. این روش به ما کمک کرد تا در شرایط سخت مالی، همچنان به آینده‌مان فکر کنیم.

با وجود اینکه درآمد ما همیشه کمتر از خرج‌هایمان بود، ما به خلاقیت و کارآفرینی ادامه دادیم تا راه‌های جدیدی برای درآمدزایی پیدا کنیم. ما هرگز اجازه ندادیم که مشکلات مالی ما را متوقف کند و همیشه اولویت‌مان این بود که برای آینده‌مان پس‌انداز کنیم.

نکته‌ای که می‌خواهم به شما بگویم این است که باید خرج‌های خود را به درستی مدیریت کنید و اول از همه برای آینده‌تان پس‌انداز کنید. این کار به شما کمک می‌کند تا در هر شرایطی به سمت موفقیت حرکت کنید.

بعد از اینکه کیم و من تصمیم به افزایش درآمدمان گرفتیم، بیزنسمان که به برگزاری سمینارهای مختلف مربوط می‌شد، به سرعت رشد کرد. ما توانستیم چند دفتر کار در بل هنگکنگ، کانادا و استرالیا راه‌اندازی کنیم و این موفقیت ما را به سمت سرمایه‌گذاری سوق داد. من که تجربه‌ای در سرمایه‌گذاری داشتم، به کیم یاد دادم که چطور باید این کار را انجام دهد و او نیز شروع به آموزش مفاهیم سرمایه‌گذاری کرد که از پدر ثروتمندش یاد گرفته بود.

بخش دوم خلاصه کتاب پول و زندگی مشترک

در ابتدای کار، ما با چالش‌های زیادی روبرو شدیم و اشتباهات زیادی کردیم. اما هر بار که به مشکل می‌خوردیم، دوباره از نو شروع می‌کردیم و این روند ما را قوی‌تر می‌کرد. بعد از مدتی، موفق شدیم ملکی دوخوابه پیدا کنیم که قیمت آن ۴۵ هزار دلار بود. برای خرید این ملک به ۵ هزار دلار پیش‌پرداخت نیاز داشتیم و مقداری از این پول را در حساب سرمایه‌گذاری‌مان داشتیم.

در آن زمان، خلاقیت و تلاش بیشتری به خرج دادیم و محصولات جدیدی را تولید کردیم و پیش‌فروش کردیم تا بتوانیم این مبلغ را تأمین کنیم. ما متوجه شدیم که وام گرفتن از بانک‌ها به راحتی امکان‌پذیر نیست و باید به دنبال گزینه‌های مختلف بگردیم. اگر یک بانک به ما وام نمی‌داد، ما به بانک‌های دیگر مراجعه می‌کردیم تا بتوانیم پول مورد نیازمان را تأمین کنیم.

با پرداخت ۲۵۰۰ دلار ماهیانه، بتی، حسابدار ما، شگفت‌زده بود که دوباره وام گرفتیم، اما ما به او اطمینان دادیم که مشکلی نداریم. ما برای خودمان یک برنامه‌ریزی دقیق داشتیم و تصمیم گرفتیم که هر سال دو واحد کوچک بخریم. هدف ما این بود که در پایان ۱۰ سال به ۲۰ واحد برسیم و از لحاظ مالی آزاد شویم.

اما به جای اینکه این روند ۱۰ سال طول بکشد، ما توانستیم ۲۰ واحد را در ۱۸ ماه خریداری کنیم. این موفقیت به ما نشان داد که با تلاش و برنامه‌ریزی درست، می‌توانیم به اهداف بزرگ‌تری دست پیدا کنیم. زیبایی این مسیر در اهدافی است که به ما انگیزه می‌دهد و ما را به سمت موفقیت هدایت می‌کند.

ما یاد گرفتیم که سرمایه‌گذاری روی املاک نه تنها یک راه برای کسب درآمد است، بلکه فرصتی برای یادگیری و رشد شخصی نیز می‌باشد. هر پروژه جدیدی که شروع می‌کردیم، ما را با چالش‌های جدیدی روبرو می‌کرد و این چالش‌ها به ما کمک می‌کردند تا خلاق‌تر و باهوش‌تر شویم. در نهایت، این سفر ما را به سمت موفقیت مالی و شخصی هدایت کرد و ما را به این نتیجه رساند که با تلاش و پشتکار، می‌توانیم به هر هدفی که داریم، برسیم.

داستان رشد مالی در دنیای املاک

داشتن هدف خیلی مهمه، حتی مهم‌تر از پول. وقتی ما در این مسیر قرار می‌گیریم، باهوش‌تر می‌شیم و کسانی که این مسیر رو طی نمی‌کنن، از این رشد محروم می‌مونن. این افزایش هوش و انگیزه باعث شد که وقتی قیمت املاک در آریزونا سقوط کرد، ما در پورتلند به خوبی عمل کنیم. در اون زمان، ما از پورتلند به آریزونا نقل مکان کردیم و با چالش‌های جدیدی روبرو شدیم.

رابرت گفت که باید املاک‌مون رو یکی یکی بفروشیم و طبق برنامه‌ای به نام مبادله ۱۳۱ عمل کنیم. این برنامه به ما اجازه می‌داد که پول حاصل از فروش املاک رو کنار بذاریم و در زمان مناسب خرید جدیدی انجام بدیم. با وجود ریسک‌های زیاد، ما دو ملک خوب پیدا کردیم: یکی با ۱۸ واحد و دیگری با ۳۰ واحد. به جای اینکه فقط یکی رو بخریم، تصمیم گرفتیم هر دو رو بخریم و این تصمیم به ما کمک کرد تا تجربیات و دانسته‌هایمان را افزایش دهیم.

ما با جان، یک معلم و مربی خوب، کلاس‌های آموزشی داشتیم و توانستیم ۲۴ واحد رو بفروشیم و حدود ۴۰ واحد جدید بخریم. این کار نه تنها تعداد املاک‌مون رو دو برابر کرد، بلکه اعتماد به نفس و دانش مالی‌مون رو هم افزایش داد. ما به مرحله بعدی سرمایه‌گذاری رفتیم و به دنبال ملک‌های بزرگ‌تر بودیم، اما یادگیری هیچ وقت متوقف نشد.

در این مسیر، با چالش‌های مالی و بانکی روبرو شدیم. در پورتلند، به دلیل اینکه خود اشتغالی بودیم، بانک‌ها به ما وام نمی‌دادند. اما با کمک کر کندیل، معلم و مربی‌مون، توانستیم از بانک‌ها وام بگیریم. ما با دی ریفل، مسئول بانک یوس، ملاقات کردیم و او به ما اعتماد کرد و وام داد. این ارتباطات به ما کمک کرد تا روز به روز ثروتمندتر بشیم.

بخش سوم خلاصه کتاب پول و زندگی مشترک

ما هیچ وقت پول زیادی نداشتیم، اما با هر دلاری که به حسابمون می‌اومد، سرمایه‌گذاری می‌کردیم و از سودهایمان استفاده نمی‌کردیم. این قانون به ما کمک کرد تا دارایی‌های بیشتری بسازیم. کنی مک‌رووی، یکی از مشاوران پدر ثروتمند، به ما کمک کرد تا املاک‌مون رو مدیریت کنیم. او فلسفه‌ای مشابه ما داشت و به ما کمک کرد تا املاک بیشتری بخریم.

در سال ۲۰۱۵، ما حدود ۶۰ واحد جدید خریدیم و این روند رو ادامه دادیم. حالا کنی به یک توسعه‌دهنده بزرگ تبدیل شده و ما هم حدود ۶ هزار واحد داریم که هر ماه اجاره‌شون به حسابمون واریز می‌شه. با کاهش درصد سود بانکی، ما بیشتر از قبل روی املاک سرمایه‌گذاری می‌کنیم.

هر ملکی که خریدیم، برای خودش یک بیزنس بود و ما با هم به عنوان شریک تجاری و بیزنسی عمل کردیم. این مسیر به ما یاد داد که چطور با هدف‌گذاری و برنامه‌ریزی درست، می‌توانیم به موفقیت‌های بزرگ دست پیدا کنیم.

ما با هم یاد می‌گرفتیم و درباره پول، سرمایه‌گذاری و بیزنس صحبت می‌کردیم. این کار برای ما بسیار مفرح و آموزنده بود. بخشی از وجودم همیشه به این فکر می‌کرد که هدف از ازدواج چیست. برای بعضی‌ها، هدف از ازدواج تنها تشکیل خانواده یا بچه‌دار شدن است، اما برای من هدف از ازدواج با تو این بود که در دنیا تغییراتی ایجاد کنیم. همان‌طور که استیو جابز گفته بود، هدف اصلی زندگی‌مان باید ایجاد تغییر باشد. امروز ما با آموزش‌های اقتصادی و مالی در حال انجام این کار هستیم.

  چالش‌ها و تأثیرات آن بر ازدواج

اما یک نکته مهم وجود دارد: بسیاری از ازدواج‌ها به دلیل وابستگی به پدر و مادرها شکست می‌خورند. اگر شما همچنان به والدین‌تان وابسته باشید، آموزش‌های قدیمی و محدودکننده‌ای دریافت می‌کنید که شما را در وضعیت متوسط و فقیر نگه می‌دارد. من و کیم در خانواده‌هایی بزرگ شدیم که از لحاظ مالی فقیر بودند، نه به خاطر کمبود اراده یا احساس، بلکه به خاطر اینکه والدین‌مان کارمند بودند و به دنبال امنیت شغلی بودند.

وقتی به والدینم زنگ زدم و گفتم که با رابرت کیوساکی آشنا شدم و می‌خواهم بیزنس جدیدی را شروع کنم، هیچ واکنشی از طرف آنها دریافت نکردم. آنها فقط نگران شغل من بودند و هیچ توجهی به اهداف و آرزوهایم نداشتند. این نشان می‌دهد که ارزش‌ها و عقاید خانوادگی چقدر می‌توانند بر زندگی فرد تأثیر بگذارند.

اگر شما و همسرتان ارزش‌های متفاوتی داشته باشید، ممکن است با مشکلات زیادی روبرو شوید. برای مثال، اگر یکی از شما کارآفرین باشد و دیگری کارمند، این اختلاف می‌تواند باعث دعوا و تنش در رابطه شود. حتی اگر هر دو فرد خوب و با نیت‌های مثبت باشید، عدم هم‌سویی در ارزش‌ها می‌تواند به مشکلات جدی منجر شود. به همین دلیل، صحبت‌های قبل از ازدواج بسیار مهم هستند. شما باید بدانید که هر دو در چه درجه‌ای از تفکر و ارزش‌ها قرار دارید.

وقتی دیدگاه‌ها متفاوت هستند

من با خانمی صحبت کردم که به دنبال استقلال مالی بود و با مردی آشنا شد. او درباره پول و سرمایه‌گذاری با او صحبت کرد، اما مرد فقط شوکه شد و نتوانست این موضوعات را قبول کند. این نشان می‌دهد که هم‌عقیده بودن در مسائل مالی چقدر مهم است. اگر شما با فردی که دیدگاه‌های مالی متفاوتی دارد وارد رابطه شوید، ممکن است با مشکلات جدی روبرو شوید.

ما بازی فکری گردش مالی را طراحی کردیم تا بفهمیم افراد چگونه با پول رفتار می‌کنند. در یکی از آزمایش‌ها، مردی که جذاب به نظر می‌رسید، در بازی نتوانست عملکرد خوبی داشته باشد و این باعث شد که دوستانم از او دور شوند. این تجربه به من یاد داد که قبل از ازدواج، باید با طرف مقابل درباره مسائل مالی صحبت کنید.

بازی گردش مالی می‌تواند به شما کمک کند تا رفتارهای مالی همسرتان را بشناسید و اگر ازدواج کرده‌اید و هنوز درباره مسائل مالی صحبت نکرده‌اید، این بازی می‌تواند شروع خوبی برای مکالمات شما باشد. این بازی به شما این امکان را می‌دهد که بفهمید طرف مقابل چگونه به پول نگاه می‌کند و آیا ارزش‌های مالی شما با هم هم‌خوانی دارد یا خیر.

اگر می‌خواهید ازدواج کنید یا در یک رابطه جدی هستید، حتماً قبل از هر چیز درباره مسائل مالی و ارزش‌های خانوادگی‌تان صحبت کنید. این کار به شما کمک می‌کند تا از مشکلات آینده جلوگیری کنید و رابطه‌ای سالم و پایدار بسازید.

بخش چهارم خلاصه کتاب پول و زندگی مشترک

مکالمات درباره مسائل مالی می‌تواند گاهی باعث دلخوری شود، به‌خصوص وقتی که یکی از طرفین حالت دفاعی به خود می‌گیرد و فکر می‌کند که در حال مؤاخذه شدن است. این موضوع به‌ویژه در روابط زناشویی می‌تواند چالش‌برانگیز باشد. اما بازی فکری گردش مالی می‌تواند به شکستن یخ‌ها و شروع مکالمات مالی کمک کند. خانم‌ها در این بازی هیجان‌زده می‌شوند چون می‌توانند پول خود را مدیریت کنند و این باعث نزدیکی بیشتر به همسرشان می‌شود.

بسیاری از زوج‌ها درباره پول صحبت نمی‌کنند و این موضوع می‌تواند به مشکلاتی منجر شود. وقتی که یکی از طرفین به مسائل مالی نزدیک می‌شود و دیگری حالت دفاعی به خود می‌گیرد، این می‌تواند به تنش و دلخوری منجر شود. اما ما با بازی گردش مالی توانستیم رفتارهای مالی یکدیگر را بشناسیم و به این ترتیب، رابطه‌مان را تقویت کنیم. این بازی به ما کمک کرد تا بفهمیم که چگونه می‌توانیم با هم درباره پول صحبت کنیم و از این طریق به هم نزدیک‌تر شویم.

ما هر هفته با هم ملاقات می‌کردیم و درباره مسائل مالی و سرمایه‌گذاری صحبت می‌کردیم. این کار باعث شد که همواره در جریان اطلاعات جدید باشیم و به عنوان یک تیم قوی‌تر عمل کنیم. ما به‌طور مرتب مقالات و کتاب‌های آموزشی می‌خواندیم و تجربیات خود را با یکدیگر به اشتراک می‌گذاشتیم. این تبادل اطلاعات نه تنها به ما کمک کرد تا در زمینه مالی پیشرفت کنیم، بلکه باعث شد که رابطه‌مان نیز قوی‌تر شود.

یکی از نکات کلیدی در ازدواج ما، یادگیری مستمر بود. اولین هدیه‌ای که رابرت به من داد، یک کلاس حسابداری بود که به شکل بازی برگزار می‌شد. این کلاس‌ها نه تنها مفرح بودند، بلکه دید من را نسبت به یادگیری تغییر داد. من متوجه شدم که اگر شریک زندگی‌ام تمایلی به یادگیری نداشته باشد، ممکن است از هم دور شویم. بنابراین، ما همواره در تلاش بودیم تا به یکدیگر انگیزه دهیم و از یادگیری غافل نشویم.

پایه‌گذاری یک زندگی مشترک موفق

پول در واقع انرژی‌بخش سایر جنبه‌های زندگی است و صحبت درباره آن می‌تواند به نزدیکی زوج‌ها کمک کند. به جای دعوا بر سر پول، بهتر است با هم یاد بگیریم و رشد کنیم. این کار می‌تواند از جدایی و طلاق جلوگیری کند. در نهایت، ما هیچ‌گاه به یکدیگر نمی‌گوییم که نمی‌توانیم به چیزی دست پیدا کنیم، بلکه همواره به یکدیگر انگیزه می‌دهیم.

ما همچنین متوجه شدیم که برای موفقیت در زندگی مشترک، باید درباره وظایف و انتظارات خود به عنوان یک زوج صحبت کنیم. یکی از مهم‌ترین موضوعات در این رابطه، مسائل مالی است. ما از پول حرف می‌زدیم چون می‌دانستیم که پول مانند بنزینی است که بقیه چیزها را به حرکت درمی‌آورد. این گفتگوها به ما کمک کرد تا درک بهتری از یکدیگر پیدا کنیم و به عنوان یک تیم قوی‌تر عمل کنیم.

ما به این نتیجه رسیدیم که یادگیری و تبادل اطلاعات در کنار هم، نه تنها به ما در زمینه مالی کمک می‌کند، بلکه رابطه‌مان را نیز تقویت می‌کند. این یک فرایند دوطرفه است که به هر دو طرف امکان می‌دهد تا رشد کنند و به هم نزدیک‌تر شوند. به همین دلیل، ما همواره سعی می‌کنیم که در کنار هم یاد بگیریم و از تجربیات یکدیگر بهره‌مند شویم.

چگونه می‌توانیم با یادگیری مشترک، بدهی‌ها را به دارایی تبدیل کنیم؟

بسیاری از زوج‌ها در اوایل ازدواجشان به مشکلات مالی اشاره می‌کنند و این می‌تواند به جهنمی برای رابطه تبدیل شود. اما ما رویکرد متفاوتی داریم. وقتی که یکی از ما چیزی جدید می‌خواهد، به جای اینکه بگوییم نمی‌تواند آن را بخرد، از یکدیگر می‌پرسیم که چه دارایی‌ای باید به دست آوریم تا هزینه‌اش را پرداخت کنیم.

بازی فکری گردش مالی دو بخش دارد: سرمایه و بدهی. اگر من بخواهم ماشین فراری نیم میلیون دلاری بخرم، به جای پرداخت مستقیم هزینه، باید یک دارایی جدید به دست آورم که بتواند هزینه آن را پوشش دهد. این دارایی می‌تواند ملکی باشد که خریداری کرده‌ایم یا یک اپلیکیشن جدید که ساخته‌ایم.

ما با خرید ۱۶۰ واحد جدید، پول‌های زیادی به جریان می‌اندازیم و می‌توانیم با این پول‌ها هر کاری که می‌خواهیم انجام دهیم، به شرطی که سرمایه‌گذاری‌های قبلی‌مان را حفظ کنیم. حتی قایق تفریحی که خریدیم، به یک بیزینس تبدیل شده است. به جای اینکه هزینه‌های نگهداری آن را خودمان پرداخت کنیم، آن را به یک کمپانی اجاره داده‌ایم تا هزینه‌ها را بپردازد.

این رویکرد به ما کمک کرده تا بدهی‌هایمان را به دارایی تبدیل کنیم. به عنوان مثال، خانه ویلایی‌مان در هاوایی که خیلی کم به آنجا می‌رویم، روزانه اجاره داده می‌شود و درآمدش به پرداخت بدهی‌هایمان کمک می‌کند. بنابراین، ملکی که داریم هم بدهی و هم دارایی محسوب می‌شود.

ایده اصلی این است که به جای اینکه به یکدیگر بگوییم نمی‌توانیم چیزی را به دست آوریم، باید با آموزش‌های مالی و اقتصادی، به دنبال راه‌هایی برای تبدیل بدهی‌ها به دارایی‌ها باشیم. خرید ماشین فراری یا قایق تفریحی نباید ما را فقیرتر کند، بلکه باید ما را ثروتمندتر کند.

بخش پایانی خلاصه کتاب پول و زندگی مشترک

انتخاب شریک زندگی بسیار مهم است. همسرتان باید یک دارایی ارزشمند برای شما باشد، نه یک بدهی بزرگ. با یادگیری‌های مشترک و درک بهتر از پول و سرمایه‌گذاری، می‌توانید بدهی‌ها را به دارایی‌ها تبدیل کنید و در کنار هم رشد کنید.

من و کیم در زمانی که هیچ پولی نداشتیم، رویای خرید یک خانه را در سر داشتیم. با اینکه وضعیت مالی‌مان خوب نبود، هر شنبه و یکشنبه به دنبال دارایی و وام می‌گشتیم. ۲۰ سال پیش، به خانه‌ای که همیشه آرزویش را داشتیم، زل زدیم و به خودمان گفتیم که یک روز این خانه مال ما خواهد شد. سال‌ها گذشت و هر بار که از جلوی آن خانه رد می‌شدیم، به خودمان یادآوری می‌کردیم که بالاخره آن را خواهیم خرید.

اما وقتی تابلو “برای فروش” جلوی خانه ظاهر شد، هنوز پول کافی نداشتیم و شوکه شدیم. با این حال، نمی‌خواستیم این فرصت را از دست بدهیم. چند هفته بعد، دوباره تابلو را دیدیم و تصمیم گرفتیم که باید اقدام کنیم. خانه خالی و پر از درختان پژمرده بود و من دعا کردم که کسی بیاید و به آن رسیدگی کند.

چند روز بعد، مسئول فروش خانه با ما تماس گرفت و گفت که قیمت خانه کاهش یافته است. با اینکه هنوز پول کافی نداشتیم، از جاهای مختلف قرض کردیم و پیشنهاد خرید را ارائه دادیم. خوشبختانه، پیشنهاد ما پذیرفته شد و خانه را خریدیم.

ما یک طراح استخدام کردیم تا خانه را بازسازی کند و در حین این کار، کتاب “پدر ثروتمند، پدر فقیر” را منتشر کرده بودیم. به انتشارات زنگ زدم و از تاریخ پرداخت چک‌ها پرسیدم. با اینکه در حال حساب و کتاب بودیم، بالاخره توانستیم هزینه‌های خانه را پرداخت کنیم.

اگر از ابتدا باور می‌کردیم که نمی‌توانیم هزینه‌ها را تأمین کنیم، هرگز نمی‌توانستیم آن خانه را بخریم. این تجربه به ما یاد داد که ترس از نداشتن پول، ما را وادار به تلاش بیشتر کرد و به همین دلیل، با خرید این ملک، یک بدهی را به دارایی تبدیل کردیم. این داستان نشان می‌دهد که باور به خود و تلاش می‌تواند به تحقق رویاها کمک کند.

 

اشتراک گذاری:

رویا سعادتی

عضویت در خبرنامه

درخبرنامه ما عضو شوید

با عضویت تو خبرنامه خلاصینو، جدیدترین خلاصه‌ کتاب‌ها رو مستقیماً دریافت کنید. همچنین از پیشنهادات ویژه ما بهره‌مند بشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *