خلاصه کتاب باهوش باش
فهرست

خلاصه کتاب باهوش باش

چطور در هر عرصه‌ای مانند افراد موفق و ثروتمند فکر و عمل کنید؟ کتاب باهوش باش اثر برایان تریسی به بررسی اهمیت استفاده بهینه از پتانسیل مغز و رشد ذهنی می‌پردازد. خلاصه کتاب باهوش باش که هم اکنون میخوانید خلاصه ای کامل از این کتاب است. تریسی به این سؤال پاسخ می‌دهد که چرا ممکن است احساس کنید از نظر ذهنی نسبت به دیگران در سطحی پایین‌تر هستید و راهکارهایی برای غلبه بر این حس ارائه می‌دهد.

او پیشنهاد می‌کند که افراد موفق به احتمال زیاد بیشتر از پتانسیل مغز خود استفاده می‌کنند و همه می‌توانند این مهارت را یاد بگیرند. با تکیه بر ایده‌های نوآورانه، خوانندگان یاد خواهند گرفت چگونه ذهنتان را به سمت موفقیت سوق دهند، با استفاده از چند قانون ساده نورون‌های بیشتری را فعال کنند، و نگرش مثبت و آرامی داشته باشند. تریسی همچنین به این موضوع اشاره می‌کند که احساس حسادت نسبت به دارایی‌های دیگران، مانند یک مرسدس بنز براق، می‌تواند محرکی برای رشد شخصی و انگیزه باشد.

شروع خلاصه کتاب باهوش باش

اولین گام برای بیدار کردن قدرت نهفته ذهنتان، تغییر دیدگاهتان است. بیایید تصور کنیم که شما یک حساب بانکی با موجودی یک میلیون دلار دارید. حالا فرض کنید که تنها می‌توانید به ۲۰ هزار دلار از این یک میلیون دلار دسترسی داشته باشید. این وضعیت به‌واقع آزاردهنده خواهد بود، اما در کمال تعجب، این رقم نمایانگر میزان تقریبی دسترسی شما به قدرت ذهنی‌تان است. مطالعات اخیر نشان داده‌اند که یک فرد عادی تنها از حدود ۲ درصد از قدرت ذهنی خود استفاده می‌کند؛ به بیان دیگر، ۹۸ درصد نیروی ذهنی ما برای زمان‌های طولانی بلااستفاده مانده است. اما این نیروی نهفته چه پتانسیلی دارد؟

خب، ما حدود ۱۰۰ میلیارد سلول مغزی داریم که هر یک از این سلول‌ها به حدود ۲۰ هزار سلول دیگر متصل هستند. به گفته تونی بوزان، متخصص مغز، اگر همه افراد می‌توانستند از تمام سلول‌های مغزی خود بهره‌برداری کنند، آن‌گاه هر فرد قادر به خلق ایده‌هایی به تعداد بیشتر از کل مولکول‌های موجود در جهان می‌بود. خوشبختانه، ما همه قادر به استفاده از این قدرت ذهنی بلااستفاده هستیم. برای شروع، تنها کاری که باید انجام دهید تغییر دیدگاهتان است. نحوه نگاه و تفسیر ما از زندگی اهمیت زیادی دارد. به عنوان مثال، فردی با دید مثبت، دنیایی پر از پتانسیل و خوبی را خواهد دید؛ در حالی که فرد بدبین، مشکلات و نکات منفی را می‌بیند.

وقتی با یک انتقادی مواجه می‌شوید، یک فرد بدبین ممکن است به خاطر شکست احساس درماندگی کند، در حالی که یک فرد خوشبین احتمالاً آن را به عنوان فرصتی برای یادگیری و رشد می‌بیند. متأسفانه، داستان مشهور شش مرد نابینا که سعی در توصیف یک فیل دارند، نشان می‌دهد که دیدگاه ما بسیار محدود است. مرد اول گوش فیل را لمس می‌کند و می‌گوید که فیل شبیه یک توی زخیم است. دومی دم آن را لمس می‌کند و نتیجه می‌گیرد که فیل چیز تیز و نوک‌داری است. سومی پای فیل را لمس کرده و به این نتیجه می‌رسد که فیل شبیه تنه درخت است. چهارمی پهلوی فیل را لمس می‌کند و می‌گوید که فیل شبیه یک دیوار است. نفر پنجم دم او را لمس کرده و تصور می‌کند که فیل مانند یک طنابی است. فرد ششم دستانش را روی سر فیل گذاشته و فکر می‌کند که سر فیل شبیه یک تخت سنگ است. همه آن‌ها دیدگاه‌های متفاوتی دارند و هرچند که هیچ‌یک از دیدگاه‌های آن‌ها کاملاً اشتباه نیست، اما هر یک با تمرکز بر بخشی خاص، تصویر کلی را از دست داده‌اند.

اگر بخواهیم از دچار شدن به سرنوشتی مشابه این داستان جلوگیری کنیم، باید دیدگاه و چشم‌انداز خود را گسترش دهیم. در ادامه به بررسی راه‌هایی خواهیم پرداخت که می‌توانید با استفاده از آن‌ها دیدگاه‌های خود را تغییر دهید تا زندگی و تفکری موفق داشته باشید.

بخش دوم خلاصه کتاب باهوش باش

ترکیب تفکر بلندمدت و اقدام‌های فوری دستیابی به اهداف آینده را ممکن می‌سازد. هنگامی که درباره برنامه‌ریزی در زندگی صحبت می‌شود، دو دیدگاه وجود دارد: یکی اینکه تفکر کوتاه‌مدت داشته باشید و بر لذت بردن از زمان حال تمرکز کنید و دیگری اینکه تفکر و برنامه‌ریزی بلندمدت داشته باشید. تفکر بلندمدت به شما تأکید می‌کند که یک قدم جلوتر باشید و به عواقب اعمالتان فکر کنید و همچنین تأثیرات این عواقب را نیز در نظر داشته باشید. اما کدام یک بهتر است؟ اکثر افراد شاد و موفق، بر تفکر بلندمدت تأکید دارند.

در سال ۱۹۷۰، ادوارد بان‌فیلد پروفسور دانشگاه هاروارد به بررسی افرادی با سوابق اجتماعی‌اقتصادی مختلف پرداخت و متوجه شد افرادی که درآمد بیشتری دارند، معمولاً آینده‌نگرتر هستند. این افراد غالباً باهوش‌ترین افراد جامعه در سال‌ها یا دهه‌ها بعد خواهند بود، و هوش آن‌ها مرتبط به آیکیو بالا نیست، بلکه ناشی از دیدگاه‌شان است. به‌ویژه توانایی آن‌ها در تفکر درباره اینکه چگونه هر یک از اعمالشان، به هدف نهایی‌شان نزدیک‌تر می‌کند. این نکته امروزه نیز به همان اندازه اهمیت دارد. طبق گفته مجله وب‌ز، در سال ۲۰۱۵، ۲۹۰ بیلیونر جدید وجود داشتند که ۶۶ درصد از آن‌ها از افرادی بودند که خودساخته بوده و از صفر آغاز کرده بودند.

برای پیوستن به گروه این افراد باهوش، به این فکر کنید که می‌خواهید در ۵ سال آینده کجا باشید و برای رسیدن به آن چه اقداماتی باید انجام دهید. این امر نیازمند ارزیابی شغل، زندگی شخصی، استقلال مالی و سلامت شما و سپس اتخاذ تصمیمات مهم بر اساس این اطلاعات خواهد بود. اما به خاطر داشته باشید که تنها تهیه یک برنامه عالی کافی نیست، بلکه باید به آن عمل کنید و به آن‌ها پایبند باشید.

برای مثال، آیا در مورد لذت بردن از یک بازنشستگی آرام‌شان فکر کرده‌اید؟ بسیاری از آمریکایی‌ها متوجه می‌شوند که حقوق ماهیانه آن‌ها تنها ۷۰ درصد قبل از بازنشستگی تمام می‌شود. بیشتر آن‌ها به پس‌انداز یا سرمایه‌گذاری برای آینده فکر نمی‌کنند و در عوض بیشتر بر روی خریدهای کوتاه‌مدت تمرکز دارند. به همین دلیل، وقتی به سن بازنشستگی می‌رسند، در شوکی عمیق فرو می‌روند. اگر می‌خواهید از دچار شدن به این سرنوشت جلوگیری کنید، به یک برنامه استراتژیک نیاز دارید. بلافاصله یک حساب پس‌انداز ایجاد کنید و هر ماه ۱۰ تا ۱۵ درصد از درآمدتان را در آن قرار دهید. با استفاده از قدرت نرخ بهره مرکب، سرمایه‌گذاری‌های کوچک در سنین جوانی می‌تواند در زمان بازنشستگی به مقادیر زیادی تبدیل شود. هر لحظه‌ای که تأخیر کنید یا بر روی لذت کوتاه‌مدت تمرکز کنید، در سنین پیری تاوان آن را خواهید پرداخت.

بخش سوم خلاصه کتاب باهوش باش

برای تصمیم‌گیری بهتر، آهنگ تفکر خود را آهسته‌تر کنید. افکار انسان‌ها کم و بیش مشابه حباب‌های موجود در یک لیوان نوشابه هستند که به سرعت پس از شکل‌گیری، همراه دیگر حباب‌ها ناپدید می‌شوند. با وجود اینکه همیشه جرقه‌های ذهنی و هیجانات زیادی وجود دارند، این جرقه‌ها همواره از مفاهیم واقعی دور هستند. متأسفانه، بسیاری از ما اجازه می‌دهیم این حباب‌های فکری گذرا و سریع ما را تحت تأثیر قرار دهند، به جای اینکه از تفکر منطقی و عاقلانه خود بهره ببریم. به احساسات و افکار ناپایدارمان اجازه می‌دهیم که بر اعمال ما تأثیر بگذارند. به عنوان مثال، وقتی صدای زنگ تلفن به گوش می‌رسد، مغزمان ما را وادار می‌کند که فوراً کاری که به آن مشغول هستیم را رها کنیم و نگاهی به آن بیندازیم. در مواقعی که کسی ما را عصبانی می‌کند، افکار اولیه و خشمگین ما اغلب منجر به پرخاشگری می‌شوند. با این حال، لازم نیست این‌گونه باشد. می‌توانیم از مغزمان به طرز مؤثرتری استفاده کنیم.

طبق گفته دانیل کانمن، روانشناس برنده جایزه نوبل، دو نوع فرایند فکری وجود دارد: تفکر شتاب‌زده و تفکر آهسته و منطقی‌تر. در تفکر آهسته، ما همه گزینه‌ها را می‌سنجیم و تصمیمی حساب‌شده می‌گیریم. تفکر آهسته‌تر و منطقی به هنگام تدوین اهداف مهم و بلندمدت، منجر به تصمیمات بهتری خواهد شد. خبر خوب این است که استفاده از تفکر آهسته بسیار آسان است؛ هر چه زمان بیشتری برای تصمیم‌گیری بگذارید، شانس بیشتری برای رسیدن به بهترین پاسخ از ذهن آهسته‌اندیش خود خواهید داشت.

تأثیر محیط بر روی تفکر و ایده‌پردازی

با استفاده از چند ترفند ساده، می‌توانید آهنگ فکر کردن خود را کاهش دهید. یکی از ترفندهای عالی این است که پیش از اتخاذ هر تصمیم مهم، ۷۲ ساعت برای فکر کردن به آن وقت صرف کنید. این زمان به شما فرصت کافی می‌دهد تا گزینه‌های مختلف را به دقت بررسی کنید. هیچ چیزی مثل اختصاص بخش‌هایی از زمان انزوا برای تفکر به شما کمک نمی‌کند. صرف ۳۰ دقیقه تا یک ساعت در روز در یک محل آرام و خلوت، به ذهن شما زمان لازم برای تفکر می‌دهد. تمام عوامل حواس‌پرتی مانند تلفن و موسیقی را حذف کنید و اجازه دهید افکارتان مانند یک رودخانه به آرامی در جریان باشد. اگر ذهن خود را برای تفکر آزاد کنید، خیلی طول نخواهد کشید که این ذهن شروع به خلق ایده‌ها و راه‌حل‌های عالی کند.

در نهایت، تمامی مراحل مدل برنامه‌ریزی‌ای که در ادامه می‌آید و توسط نویسنده ابداع شده است به دقت دنبال کنید تا بتوانید در تدوین استراتژی‌های بلندمدت خود، به خوبی بیندیشید. اهداف اصلی: شما در نهایت می‌خواهید چه نتایجی را در یک دوره بلندمدت خاص به دست آورید؟ برای مثال، هدف شما برای رشد در طول ۵ سال آینده چیست؟ اهداف میان‌مدت: این اهداف کوچکتری هستند که شما را به هدف اصلی‌تان نزدیک‌تر می‌کنند. برای مثال، امسال برای دستیابی به چه سطحی از رشد باید تلاش کنید؟

استراتژی‌ها: چگونه به اهداف خود خواهید رسید؟ به عنوان مثال، باید از چه استراتژی‌های بازاریابی برای دستیابی به رشد مطلوب استفاده کنید؟ اولویت‌ها: مؤثرترین اقداماتی که باعث موفقیت استراتژی شما می‌شوند را شناسایی کنید. فعالیت‌های روزمره که در نهایت شما را به اهدافتان می‌رسانند. طی کردن مراحل این مدل به ذهن آهسته‌اندیش شما این فرصت را می‌دهد که بهترین تصمیم را بگیرید. دفعه بعد که نیاز داشتید به استراتژی بلندمدت خود فکر کنید، حتماً اطمینان حاصل کنید که از این مدل استفاده می‌کنید.

بخش چهارم خلاصه کتاب باهوش باش

دستیابی به موفقیت مستلزم تحقیق وسیع و پرسیدن سوالات مهم است. تا کنون، بحث‌هایی درباره این که چگونه تغییرات در دیدگاه‌ها می‌تواند به رشد شخصی کمک کند، داشته‌ایم. اکنون بیایید بررسی کنیم که این تغییر طرز فکر چگونه در دنیای کسب و کار به شما یاری می‌رساند.

چرا ۸۰ درصد از محصولات جدید با ناکامی روبرو می‌شوند و از بازار کنار گذاشته می‌شوند؟ طبق گزارش‌های منتشر شده در مجله فوربز، عامل کلیدی موفقیت در یک کسب و کار، وجود تقاضا از سوی مشتریان برای محصولات یا خدمات ارائه‌شده است. اگر هیچ‌کس تمایلی به خرید محصول شما نداشته باشد، شکست شما حتمی خواهد بود.

برای اطمینان از اینکه مشتریان به آنچه شما می‌فروشید نیاز دارند، تحقیقات عمیق در مورد بازار هدف ضروری است. در واقع، هر داستان موفقیتی در عرصه کسب و کار، نشانی از تحقیقات کامل و دقیق دارد. عدم آگاهی از اطلاعات بازار می‌تواند منجر به شکست شود. به همین دلیل، پرسش از دیگران می‌تواند یک نقطه شروع موثر باشد.

هیچ چیز جایگزین تخصص نمی‌شود. افراد متخصص در حوزه خود می‌توانند کیفیت ایده شما را مورد ارزیابی قرار دهند، بنابراین از آن‌ها سوال بپرسید. همچنین، به دنبال افرادی باشید که قبلاً مسیر مشابهی را طی کرده‌اند. یک جستجوی ساده در گوگل می‌تواند شما را به اطلاعاتی درباره آنچه مردم قبلاً کشف کرده‌اند، راهنمایی کند.

مشورت با مشتریان برای بهبود محصول

خلاصه اینکه، برای به‌دست آوردن واقعیت‌ها باید به سختی تلاش کنید. وقتی که ایده‌ای اولیه برای محصول دارید، وقت آن است که بفهمید آیا مردم واقعاً آماده خرید آن هستند یا خیر. اما فقط نباید به دنبال شواهدی باشید که نشان‌دهنده کارایی محصول شما هستند، زیرا این می‌تواند منجر به خطای تأیید شود. باید مانند یک دانشمند عمل کنید و فرضیاتی درباره محصول خود بسازید، سپس سعی کنید آن‌ها را رد کنید.

به‌عنوان مثال، اگر یک نوع جدید از مواد شوینده تولید کرده‌اید، فرضیه‌تان ممکن است به این شکل باشد: “به نظرم مردم مواد شوینده جدید من را خواهند خرید.” سپس شما تلاش می‌کنید دلایل غلط بودن این فرضیه را بیابید. با دیگران مشورت کرده و مشتریان بالقوه را تشویق کنید تا نقاط ضعف محصول شما را شناسایی کنند. از آنان بپرسید چرا نمی‌خواهند از آن استفاده کنند یا چرا محصولات برند رقیب را انتخاب می‌کنند.

اگر پس از کمپین‌های شما، مشتریان همچنان به محصول شما علاقه‌مند باشند، ممکن است یک برگ برنده در دست داشته باشید. این رویکرد نیاز به صداقت کامل شما دارد؛ اگر ایده یا محصولتان برای شما از حقیقت اهمیت بیشتری دارد، نمی‌توانید اطلاعات مورد نیاز خود را به‌دست بیاورید. در نهایت، برای مواجهه با شکست‌ها و یادگیری از آن‌ها آماده باشید و عزیزانتان را بر اساس شایستگی‌های واقعی آن‌ها قضاوت کنید.

بخش پنجم خلاصه کتاب باهوش باش

در دنیای امروزی که پر از تغییر و شلوغی است، پیروی از یک هدف مشخص می‌تواند به شما کمک کند تا در مسیر موفقیت خود باقی بمانید. ما در عصری زندگی می‌کنیم که به سرعت در حال تحول است؛ تکنولوژی با سرعتی بی‌سابقه پیشرفت می‌کند و اطلاعات و ایده‌های جدید به سرعت در سطح جهانی گسترش می‌یابند. رقابت میان کسب و کارها و حتی همکاران نیز به شدت افزایش یافته است. در چنین محیطی، بسیاری از ما احساس درماندگی و اضطراب می‌کنیم و زندگی‌مان به مبارزه‌ای مداوم برای پاسخ به تغییرات تازه شباهت دارد. به یقین، اگر زمان خود را به این شکل بیهوده بگذرانید، هرگز به موفقیت نخواهید رسید.

برای فرار از این وضعیت ناگوار، چاره شما در تعیین و پیروی از اهداف مشخص است. افرادی که اهداف مشخصی دارند، به خوبی می‌دانند که چه اطلاعاتی برای آن‌ها اهمیت دارد و چه مسائل غیرضروری‌ای را باید نادیده بگیرند. این افراد به دلیل آگاهی از موقعیت آینده مورد نظر خود، به راحتی می‌توانند با تغییرات سازگار شوند.

متأسفانه، اهداف واقعی با وجود اهمیت بالایی که دارند، در جامعه کم یافت می‌شوند. تنها حدود ۳ درصد از مردم دارای اهداف مشخص و مکتوب هستند که به آن‌ها کمک می‌کند تا مسیر زندگی خود را پیدا کنند. اگر شما جزو این سه درصد نیستید، اکنون زمان آن رسیده که به آن‌ها بپیوندید.
در اولین مرحله، چند برگ کاغذ بردارید و در مورد آنچه در سال آینده می‌خواهید به دست آورید، فکر کنید. به ۱۰ مورد از کارهایی که می‌خواهید انجام دهید، توجه کنید. ممکن است برخی از این اهداف خیلی زود تحقق یابند در حالی که دستیابی به برخی دیگر ممکن است ۱۲ ماه طول بکشد. هر هدف را جداگانه بنویسید و از زمان حال استفاده کنید. اهداف خود را شخصی‌سازی کنید و از مثبت بودن جملات خود اطمینان حاصل نمایید.

بیان اهداف: چگونه اهداف خود را به وضوح تعریف کنیم؟

برای مثال، اگر می‌خواهید یک رمان بنویسید، هدف خود را به این شکل بیان کنید: “من رمان خود را تا ۳۱ آگوست امسال به پایان می‌رسانم.” همچنین، اگر تصمیم دارید که مصرف غذاهای ناسالم را کنار بگذارید، به جای استفاده از جملات منفی، از عبارات مثبت استفاده کنید. مثلاً به جای “من غذاهای ناسالم نمی‌خورم”، بگویید “من فقط غذاهای سالم مصرف می‌کنم.”

پس از آن، به لیست اهدافتان نگاه کنید و ببینید کدامیک از آن‌ها به عنوان چیزی که می‌خواهید در همین سال به آن دست پیدا کنید، مهم‌تر است. وقتی این هدف را پیدا کردید، به قول نویسنده، این هدف به هدف اصلی و نهایی شما تبدیل می‌شود. سپس، یک تکه کاغذ بردارید و حداقل ۲۰۰ اقدام کوچک که می‌توانید برای تحقق این هدف انجام دهید، یادداشت کنید. برای مثال، در مورد رمانتان، این اهداف می‌توانند تحقیق درباره ناشران بالقوه یا شرکت در کلاس‌های نویسندگی باشند.

این لیست را به صورت یک چک‌لیست بنویسید و به محض امکان، اولین کار را از لیست انجام دهید. اگر هر روز یکی از موارد موجود در چک‌لیست را علامت بزنید و به عنوان کار انجام شده در نظر بگیرید، خیلی زود به هدف نهایی خود خواهید رسید.

بخش ششم خلاصه کتاب باهوش باش

از وقت خود در محیط کار برای رسیدگی به امور مهم استفاده کنید و وقت با ارزش خود را به بازی کردن و پشت گوش انداختن کارها اختصاص ندهید. همه ما می‌دانیم که بچه‌ها برای تعلیم و تربیت باید به مدرسه بروند، اما حتی در مدرسه هم می‌توانند عادات بد زیادی یاد بگیرند که در محیط کار برایشان هزینه‌بر خواهد بود. یکی از این عادات نامناسب، بازی کردن است. از زمان ورود به مدرسه تا فارغ‌التحصیلی، بازی بخشی اساسی از خاطرات کودکی ما شده است. ما به طور منظم صبح‌ها، در زنگ‌های تفریح، پس از مدرسه و در آخر هفته‌ها بازی می‌کنیم. مشکل این است که پس از ترک مدرسه و ورود به دنیای کار، این میل به بازی کردن به راحتی متوقف نمی‌شود.

تحقیقات نشان می‌دهند که یک کارمند معمولی تنها از ساعت ۱۱ صبح تا ۳:۳۰ بعدازظهر کار می‌کند و حتی در این زمان محدود نیز صرف تعامل با همکاران می‌شود. متأسفانه، این تمرکز بر روی بازی کردن می‌تواند توانایی‌های ما را محدود کند. اما مهم‌ترین سرمایه شما در زندگی، توانایی کسب درآمد شماست که وابسته به این است که دیگران حاضرند در ازای انجام وظایف شما چه مبلغی پرداخت کنند. موفقیت شما به نحوه‌ی انجام کارها و سرعت و دقت آن بستگی دارد. لذا اگر به دنبال موفقیت هستید، باید ساعات کاری خود را به انجام کار اختصاص دهید و نه به نوشیدن قهوه با همکاران یا صرف چندین ساعت در اینترنت و چک کردن مداوم ایمیل‌ها و شبکه‌های اجتماعی.

شناسایی سه وظیفه کلیدی برای موفقیت

صحبت در مورد اهمیت تمرکز روی کارهای لازم آسان‌تر از به اجرا درآوردن آن است. وسوسه بازی کردن و تعویق کارها عمیقاً در وجود ما ریشه دوانده است، اما خوشبختانه چند تکنیک موثر وجود دارد که به شما در دستیابی به موفقیت کمک می‌کند. یکی از این روش‌ها، قانون شماره یک است. طبق این قانون، نحوه‌ی انجام تنها سه مورد از وظایفی که بر عهده دارید ۹۰ درصد از نتایج شما را تعیین خواهد کرد. بنابراین، نکته اصلی این است که تمام وقت خود را صرف شناسایی و تمرکز بر روی این سه مورد کنید.

برای شناسایی این سه وظیفه مهم، تمام کارهایی که باید انجام دهید را یادداشت کنید. احتمالاً فهرستی طولانی خواهید داشت، اما نگران نباشید. در مرحله بعد، از خود سه سوال حیاتی بپرسید: اول، اگر امروز فقط قادر به انجام یکی از کارهای این لیست باشم، انجام کدام کار مهم‌ترین نتیجه را به همراه خواهد داشت؟ دوم، اگر امروز فقط دو کار از این لیست را انجام دهم، نتایج کدام کار دومین درجه از اهمیت را خواهد داشت؟ سوم، اگر امروز فقط سه کار را انجام دهم، نتایج کدام کار سومین درجه از اهمیت را خواهد داشت؟

برای تعیین پاسخ صحیح، با نزدیک‌ترین همکاران یا رئیس خود مشورت کنید و از میان تمام کارها و وظایفی که بر عهده دارید، از نظر آنها کدام سه مورد از همه مهم‌تر هستند. پس از شناسایی این سه کار، باید تمام وقت خود را در محل کار روی تحقق آنها متمرکز کنید. سایر وظایف در این مرحله اهمیتی ندارند و با این روش، کارهای درست را انجام داده و پتانسیل درآمدزایی خود را افزایش خواهید داد.

بخش هفتم خلاصه کتاب باهوش باش

موفقیت در دنیای مدرن به ذهنی منعطف و دائماً در حال یادگیری نیاز دارد. دنیای ما به طور مداوم در حال تغییر و پیشرفت است و به همین دلیل، ما در یکی از پرتنش‌ترین دوران تاریخ بشر زندگی می‌کنیم. برای دست‌یابی به موفقیت، باید از پیشرفت‌های تکنولوژی و تغییرات روزآگاه باشید.

داستان عبرت‌آموز بدرزاده، فروشنده بزرگ کتاب، نشان می‌دهد که چگونه او پس از ظهور کیندل و آی‌پد که صنعت چاپ را دچار دگرگونی کردند، از عرصه رقابت کنار گذاشته شد. برای جلوگیری از چنین سرنوشتی، شما نیز باید تفکری منعطف داشته باشید. تفکر منعطف به معنای توانایی واکنش نشان دادن و سازگاری با تغییرات کنونی است. برخلاف مدیران اجرایی، افراد با تفکر منعطف اهمیت تغییر و نوآوری را درک کرده و خود را با آن وفق می‌دهند.

چگونه می‌توان ذهنیتی مناسب برای تفکر منعطف ایجاد کرد؟

یکی از بهترین روش‌ها برای جلوگیری از افتادن در دام بی‌خیالی، انجام چیزی است که نویسنده آن را “تفکر مبتنی بر صفر” می‌نامد. برای اینکار باید به طور مداوم ارزش هر کار را که انجام می‌دهید، زیر سوال ببرید. به عبارتی، شما باید یک سؤال دشوار از خود بپرسید: “اگر فرصتی دوباره داشته باشم، آیا هنوز هم این کار را انجام می‌دهم؟”

این سؤال را در هر زمینه‌ای از زندگی‌تان مطرح کنید. برای مثال، آیا با دوستی کار می‌کنید که اگر امروز دوباره در شرکت شروع به کار می‌کردید، با او دوست نمی‌شدید؟ آیا کسی هست که قبلاً دوست داشتید با او وقت بگذرانید اما حالا احساس می‌کنید که مانع پیشرفت شما می‌شود؟ یا شاید تصمیماتی در مورد کسب و کار و شغل‌تان گرفته‌اید که حالا می‌دانید نباید آن‌ها را انجام می‌دادید.

نتیجه این تفکر این است که باید مصمم باشید تا اشتباهات خود را برطرف کنید. این کار آسان نیست؛ شما باید به انتخاب‌های اشتباه‌تان اعتراف کنید و مهم‌تر از آن، قبول کنید که سرمایه‌گذاری‌هایتان در این زمینه‌ها چه از نظر زمان، چه مالی و چه احساسی به هدر رفته است. تنها کافی است این را بپذیرید و تلاش کنید زیان‌های خود را کاهش دهید. شاید در حال حاضر این کار ناراحت‌کننده باشد، اما با گذشت زمان شرایط بهتری پیدا خواهید کرد.

خوشبختانه، ترک فعالیت‌هایی که به جز ضرر هیچ سود دیگری ندارند، هرچند دشوار به نظر آید، نتایج مثبتی خواهد داشت. در نهایت، شما وقت و انرژی بیشتری یافته و احساس آرامش بیشتری تجربه خواهید کرد. از همه مهم‌تر، منعطف‌تر خواهید شد و آمادگی رها کردن چیزهایی که فعالیت شما را کاهش می‌دهد را پیدا می‌کنید و به فرصت‌های جدیدی که پیش‌رو قرار می‌گیرد، چنگ خواهید زد.

بخش هشتم خلاصه کتاب باهوش باش

با استفاده از فرصت‌های خلاقانه، از تفکر ماشینی دور بمانید. اگر به آشپزی علاقه‌مند هستید، احتمالاً می‌دانید که اولین تلاش برای دنبال کردن یک دستور پخت جدید معمولاً با چالش‌هایی همراه است، اما یک آشپز ماهر از این اشتباهات درس می‌گیرد، دوباره امتحان می‌کند و ممکن است در نهایت این غذا به یکی از غذاهای مورد علاقه‌اش تبدیل شود. تفکر خلاق نیز به همین شکل عمل می‌کند؛ شما باید ریسک کنید، اشتباه کنید، و از این اشتباهات درس بگیرید تا راه‌های نوآورانه‌ای برای بهبود آن پیدا کنید.

این نوع تفکر کاملاً متفاوت از تفکر ماشینی است. افرادی که دارای تفکر ماشینی هستند، به شدت افراطی فکر می‌کنند؛ آن‌ها یا همه چیز را به عنوان یک موفقیت کامل می‌پذیرند و یا به شکست کامل می‌رسند و هیچ حالت میان این دو را نمی‌بینند. همچنین، آن‌ها به دلیل ترس از شکست، ایده‌های جدید را نادیده می‌گیرند و ترس از انتقاد و تمسخر غالباً آن‌ها را در افکار و روش‌های قدیمی محبوس می‌کند. به همین دلیل، این افراد معمولاً موفق نمی‌شوند زیرا به ندرت به خارج از منطقه آسایش خود قدم می‌گذارند یا تغییراتی در خود ایجاد می‌کنند.

شما می‌توانید رستورانی که توسط فردی با تفکر ماشینی اداره می‌شود را تشخیص دهید؛ چنین رستوران‌هایی معمولاً در گذشته گیر کرده‌اند، دارای دکوراسیون کمرنگ و منوی خسته‌کننده و تکراری هستند. از سوی دیگر، افرادی که دارای تفکر خلاق هستند، کلیدهای موفقیت را در دست دارند زیرا مقصود مندی برای پیشرفت دارند. آن‌ها بر روی راه‌حل مشکلات تمرکز می‌کنند نه بر روی خود مشکلات.

یافتن راه‌حل: همکاری با تیم برای موفقیت

برای داشتن تفکری خلاقانه، مراحل ساده زیر را دنبال کنید: ابتدا کارهای خود را بررسی کرده و یک مشکل را شناسایی کنید. برای مثال، اگر صاحب یک کسب و کار هستید، به این فکر کنید که چه چیزی مانع از پیشرفت آن می‌شود. پس از مشخص کردن مشکل خود، گام بعدی این است که قبول کنید هنوز واقعاً آن را شناسایی نکرده‌اید؛ احتمالاً نتیجه‌گیری شما بیش از حد کلی است، بنابراین لازمه است که آن را دقیق‌تر تحلیل کنید.

برای مثال، ممکن است فکر کنید مشکل شما نداشتن درآمد کافی است، اما دوباره بررسی کنید؛ شاید دلیل آن این باشد که افراد کمی محصول شما را خریداری می‌کنند، که این خود به ترجیح مردم به محصولات رقیب منجر می‌شود. از این رو ممکن است محصول شما با آخرین تکنولوژی روز مطابقت نداشته باشد. پس به بررسی ادامه دهید تا به مشکل اصلی و واقعی برسید.

زمانی که مشکل خود را شناسایی کردید، زمان آن است که برای آن راه‌حلی بیابید. تلاش کنید و از تیم خود کمک بگیرید تا بهترین راه‌حل را پیدا کنید. هنگامی که یک راه‌حل پیدا کردید، تصور کنید که در مرحله بعدی چه کار باید انجام دهید. بله، درست حدس زدید؛ به دنبال راه‌حل‌های بیشتری باشید. قبل از اینکه تصمیم بگیرید کدامیک از آن‌ها نتیجه بهتری خواهد داشت، لیستی از این راه‌حل‌ها تهیه کنید.

سپس از شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) برای ارزیابی این راه‌حل‌ها استفاده کنید تا متوجه شوید آیا آن‌ها نتیجه بخش هستند یا خیر. یک شخص را به عنوان مسئول کلی این کار تعیین کرده و برای انجام آن مهلت زمانی مشخص کنید. البته این امکان وجود دارد که راه‌حل شما جواب ندهد، بنابراین برای احتیاط چند برنامه پشتیبان نیز تهیه کنید. با این رویکرد ساختاری در یافتن راه‌حل‌های خلاقانه، کسب و کار شما فرصتی عالی برای جلوتر بودن از رقبای خود و پیشرفت در دنیایی که به طور مداوم در حال تغییر است، پیدا خواهد کرد.

بخش نهم خلاصه کتاب باهوش باش

برای ثروتمند شدن، ابتدا باید مانند یک فرد ثروتمند فکر کنید. راز ثروتمند شدن چیست؟ چرا برخی از افراد ثروتمند هستند و برخی دیگر در فقر به سر می‌برند؟ جالب اینجاست که ثروتمندان معمولاً راز خاصی ندارند؛ هر کسی می‌تواند با تفکر شبیه به یک فرد ثروتمند، به موفقیت برسد. این اصل به خاطر قانونی به نام قانون تناظر است، که بیان می‌کند دنیای بیرون، بازتاب دنیای درون شماست. به عبارت دیگر، دیدگاه و نگرش شما نسبت به زندگی تعیین‌کننده است.

برای مثال، اگر شما خود را فردی ارزشمند، سختکوش و مفید برای جامعه بدانید، خود را در مسیر پیشرفت خواهید یافت. این قانون تناظر واقعاً موثر است. زمانی که نویسنده این متن فقیر بود، یک روز دید که یکی از همکلاسی‌هایش با یک مرسدس زیبا به مدرسه می‌آید و این مشاهده او را وادار کرد تا بخواهد مانند یک فرد ثروتمند فکر کند. او درباره میلیونرها مطالعه کرد، کار بهتری پیدا کرد و به سختی برای کارفرماهایش تلاش کرد. به زودی او آنقدر پاداش دریافت کرد که توانست همان مرسدس را برای خود خریداری کند. او توانسته بود موفق شود چون ذهن خود را به سوی تفکر ثروتمند سوق داده بود.

اگر شما هم می‌خواهید مانند نویسنده این کتاب ثروتمند شوید، اکنون زمان آن است که ذهنیت ثروتمند برای خود ایجاد کنید. برای شروع، باید آنچه را که افراد ثروتمند انجام می‌دهند تجزیه و تحلیل کنید. به تماشای مصاحبه‌های بیلیونرها بپردازید و درباره آن‌ها مطالعه کنید، به‌ویژه به دنبال عادت‌هایی باشید که آن‌ها را به سطح بالای موفقیت رسانده است. عادت‌ها به احتمال زیاد مهم‌ترین عامل موفقیت هستند زیرا ۹۵ درصد از آنچه که انجام می‌دهید را تعیین می‌کنند. بنابراین، بر بهبود عادات مثبت خود تمرکز کنید.

تمرکز بر عادات خوب: کلید سحرخیزی و موفقیت

برای ایجاد یک عادت خوب، مانند سحرخیزی، روی یک عنصر خاص تمرکز کنید و سعی کنید هر روز آن را انجام دهید. پس از گذشت ۲۰۰ تا ۳۳۰ روز، احتمالاً این عادت بخشی از زندگی شما خواهد شد و می‌توانید به سراغ عادت خوب بعدی بروید. برای مثال، برای کارهای هفتگی خود به دقت برنامه‌ریزی کنید یا سرمایه‌گذاری‌های خود را به بهترین نحو مدیریت کنید.

اگر هنوز عادات خوبی در خود شکل داده‌اید، به این وضعیت بسنده نکنید؛ افراد ثروتمند همواره به دنبال فرصت‌های جدید برای رشد و توسعه هستند. پس شما نیز باید به تحقیق و یادگیری ادامه دهید. ذهنیت ثروتمند شما به این تلاش‌ها بستگی دارد.

پیام کلیدی خلاصه کتاب باهوش باش

روش‌های خوب و بدی برای استفاده از ذهن شما وجود دارد. شما می‌توانید ذهنتان را آشفته و ملتهب نگه دارید که تنها بر روی مسائلی که تصورات منفی‌تان را تقویت ‌می‌کند، تمرکز کند، یا می‌توانید ذهنی هوشیار و خلاق داشته باشید. یک ذهن خلاق با مثبت‌نگری و کنجکاوی به سمت سازگاری و نوآوری حرکت می‌کند و به موفقیت دست پیدا می‌کند.

بنابراین، از به تعویق انداختن کارها پرهیز کنید، تفکری منعطف داشته باشید، اهداف خود را یادداشت کنید، دیدگاه خود را تغییر دهید و مانند یک فرد ثروتمند فکر کنید. با نگرش به هر چالش به عنوان فرصتی برای رشد، می‌توانید موفقیت بیشتری کسب کنید. برای یک لحظه به بزرگ‌ترین مشکل خود فکر کنید. جای نگرانی، آن را به عنوان یک هدیه و فرصتی برای یادگیری در مورد خود تلقی کنید. این نگرش ممکن است بینش‌های جدیدی نسبت به رفتار شما ایجاد کند و فرصتی برای تغییر آینده‌تان و تبدیل شدن به فردی موفق‌تر فراهم کند. به یاد داشته باشید که هنری فورد گفته است: “شکست‌ها و سختی‌ها فرصتی هستند تا همه چیز را از نو و بهتر بسازیم.”

 

اشتراک گذاری:

رویا سعادتی

عضویت در خبرنامه

درخبرنامه ما عضو شوید

با عضویت تو خبرنامه خلاصینو، جدیدترین خلاصه‌ کتاب‌ها رو مستقیماً دریافت کنید. همچنین از پیشنهادات ویژه ما بهره‌مند بشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *