کتاب “Finding the Next Steve Jobs” اثر نولان باشنل (Nolan Bushnell) است. خلاصه کتاب یافتن استیو جابزی دیگر به بررسی روشها و عادات خلاقانهای میپردازد که میتواند به افراد و سازمانها کمک کند تا رهبران نوآور و تأثیرگذاری مانند استیوجابز را شناسایی و پرورش دهند.در دنیای امروزی که همواره به دنبال نوآوران بزرگ است، این سؤال همواره مطرح میشود: آیا کسی به عنوان استیوجابز بعدی ظهور خواهد کرد؟ کتاب “یافتن استیوجابزی دیگر” ما را به سفری هیجانانگیز در قلب خلاقیت و نوآوری میبرد. این کتاب به بررسی ویژگیها، عادتها و ذهنیتی میپردازد که رهبران تغییردهنده جهان مانند استیوجابز را تعریف میکند و درسهای ارزشمندی درباره چگونگی پرورش این نوع نبوغ در نسلهای آینده ارائه میدهد. چه شما یک کارآفرین، رهبر، یا فردی باشید که به ایدههای نوآورانه علاقهمندید، این کتاب نقشهراهی برای کشف و پرورش استعدادهای خلاق در دنیای رقابتی امروز ارائه میدهد.
یافتن استیو جابزهای جدید: راهکارهایی برای جذب و پرورش استعدادهای خلاق
دنیای تجارت و کسبوکار به سرعت در حال تغییر است و شرکتها هر روز با پیچیدگیها و چالشهای جدیدی روبرو میشوند. تنها راه حل این مشکلات، داشتن کارمندانی با خلاقیت بالا است؛ افرادی که نه تنها در زمان حال زندگی میکنند، بلکه به آینده نیز توجه دارند و مشتاق به متفاوت بودن هستند. ایدههای نوآورانه این افراد میتواند تضمین کند که شرکت شما در زمانی که دیگر شرکتها شکست میخورند، موفق خواهد شد.
نولان پاشنل، نویسنده کتاب “یافتن استیو جابزهای جدید”، در این کتاب به بررسی روشهای جذب و استخدام افرادی میپردازد که پتانسیل تبدیل شدن به استیو جابز بعدی را دارند. بوشنل که در سال ۱۹۷۲ شرکت آتاری را تأسیس کرد، در طول پنج دهه فعالیت خود، خلاقان و نوآوران زیادی را به کار گرفته است. او در کتابش به تشریح روشهای جذب و پرورش افرادی میپردازد که میتوانند شرکت شما را به آتاری یا اپل بعدی تبدیل کنند.
توصیههای پاشنل در کتاب یافتن استیو جابزی دیگر
شامل مواردی است که به نظر غیرمعمول میرسند، از جمله: نادیده گرفتن مدارک تحصیلی، استخدام افراد غیرمعمول و طرح سوالات چالشبرانگیز. در این خلاصه، شما خواهید آموخت که چگونه میتوانید افراد خلاق را به شرکت خود جذب کنید و اهمیت استخدام افرادی با رویکردهای متفاوت را درک کنید. همچنین، یاد خواهید گرفت که چگونه میتوان سلسله مراتب را به شکلی افقی تغییر داد و به کارکنان خلاق اجازه داد تا ایدههای خود را به اشتراک بگذارند.
انعطافپذیری در محیط کار امری حیاتی است. اگر سعی کنید قوانین یکسانی را برای همه افراد و شرایط اعمال کنید، ممکن است خلاقیت در محیط کار کاهش یابد. استفاده مداوم از قوانین سختگیرانه میتواند به محدود شدن تخیل منجر شود. در واقع، هیچ قانونی وجود ندارد که به طور یکسان بر همه چیز اعمال شود.
ایجاد محیطی که در آن خلاقیت شکوفا شود، کلید موفقیت است. این مفهوم ممکن است بدیهی به نظر برسد، اما تعداد کمی از شرکتها به درستی آن را درک کرده و اقدام مثبت انجام میدهند. خلاقیت، محرک اصلی هر شرکتی است و بدون آن، هیچ پیشرفتی ممکن نیست.
با توجه به تغییرات سریع در دنیای امروز، مهم است که شرکت شما به طور مداوم خود را با نیازهای جدید جامعه تطبیق دهد. خلاقیت باید در سراسر سازمان جریان داشته باشد و تنها در این صورت است که میتوان به موفقیت دست یافت. از استیو جابزهای برتر در راس زنجیره تا استیو جابزهای بالقوه در سطوح پایینتر، همه باید در کنار هم کار کنند تا آیندهای روشن بسازند.
شرکت آتاری به جای اینکه فقط به دنبال استیو جابز باشد، فضایی را ایجاد کرد که او بتواند در آن شکوفا شود. یک شرکت موفق باید به گونهای عمل کند که خود را به عنوان یک مقصد جذاب برای استعدادهای خلاق معرفی کند. امروزه، وبسایتهای شرکتی میتوانند نقش مهمی در جذب افراد داشته باشند. اگر این وبسایتها خستهکننده و غیرجذاب باشند، احتمال جذب استعدادها کاهش مییابد. بنابراین، اگر میخواهید کارمندان با استعداد جذب کنید، باید شرکت خود را به عنوان یک محیط کاری جذاب معرفی کنید.
به عنوان مثال، استیو جابز وقتی به آتاری آمد، خواستار این بود که بتواند شبها در دفتر کار کند و تا صبح کار کند. آتاری در ابتدا چنین قانونی نداشت، اما با اصرار جابز، این قانون تغییر کرد و بهرهوری آتاری افزایش یافت. نکته این است که وقتی سعی میکنید شرکت خود را خلاقتر کنید، باید قوانین سختگیرانه را کاهش دهید و به خلاقان خود فضای بیشتری برای رشد بدهید.
در نهایت، استخدام افرادی با اشتیاق و سیریناپذیری، کلید موفقیت است. اگر ویژگی خاصی وجود داشت که استیو جابز را از دیگران متمایز میکرد، آن اشتیاق و پرشور بودن او بود. شما میتوانید کارکنان را با قوانین شرکت تربیت کنید، اما نمیتوانید اشتیاق را به آنها دیکته کنید. در نهایت، مدرک دانشگاهی یکی از موارد بیمعنی است که نباید در استخدامها به آن توجه کرد.
پرورش خلاقیت و نوآوری در محیط کار
مدرک دانشگاهی در واقع به شما میگوید که یک شخص میزان خاصی از تعهد را دارد و موفق شده که دانشگاه را پشت سر بگذارد. اما فارغالتحصیلی از دانشگاه نشانه هوش نیست و تنها میتواند به این معنا باشد که فرد به قدری باهوش بوده که فهمیده چگونه در امتحان قبول شود و پس از کسب نمرات خوب، همه چیزهایی را که آموخته فراموش کرده است. برخی از بهترین خلاقان و نوآوران دنیا هرگز از دانشگاه فارغالتحصیل نشدهاند؛ افرادی مانند استیو جابز، استیون وزنیاک، بیل گیتس، دیوید مارک زاکربرگ و طراح کوکو شنل.
به جای پرسیدن سوالات واضح از داوطلبان استخدام در مورد سوابق تحصیلات و غیره، از آنها سوالاتی بپرسید که واقعاً نیاز به حل آن دارند و به آنها توجه کنید. آنچه شما سعی در کشف آن دارید این است که آیا این شخص ترکیبی از کنجکاوی و تدبیر دارد. افراد کنجکاو همیشه دارای طیف وسیعی از علایق و دانش گستردهای در زمینههای مختلف هستند و این ویژگی هیچ ربطی به دانشگاه ندارد.
به دنبال سرگرمیها باشید؛
یکی از بهترین راهها برای کشف اشتیاق خلاق داوطلبان استخدام، پرسیدن در مورد سرگرمیها و مشغولیات آنهاست، به ویژه مواردی که دشوار، پیچیده یا زمانبر هستند. سرگرمیها فقط نشانه اشتیاق و خلاقیت نیستند. وقتی سرگرمی دارید، دائماً دانش خود را گسترش میدهید. استیو جانسون در کتاب «ایدههای خوب از کجا سرچشمه میگیرند» مینویسد که مبتکران افسانهای مانند فرانکلین و داروین همگی دارای ویژگیهای فکری مشترکی شامل سرعت عمل خاص و کنجکاوی بیحد و حصر هستند و همچنین سرگرمیهای زیادی دارند.
از کارکنان به عنوان منابع استفاده کنید
یکی از بهترین راهها برای یافتن خلاقیت، تفویض اختیار است. از سایر خلاقان بخواهید که به شما کمک کنند. کارکنان فعلی شما گنجینهای از امکانات هستند و همه افراد فهرست کوتاهی از افراد مناسبی را که دوست دارند با آنها کار کنند و همچنین افرادی که نمیخواهند با آنها کار کنند، دارند. این فهرستها را به دست آورید.
دیوانهها و منفوران را استخدام کنید و از عادیها اجتناب کنید. اکثر بخشهای منابع انسانی به شما میگویند که میخواهند طیف متنوعی از کارمندان را استخدام کنند. اما یک نوع مهم دیگر از تنوع وجود دارد که این بخشها به آن اعتقادی ندارند: تنوع خلاق. شما نمیخواهید یک شرکت یکدست داشته باشید که در آن همه قابل تعویض باشند. شما شرکتی میخواهید که تند و تیز باشد و افراد آن منحصر به فرد و استثنایی باشند.
اجازه ندهید شرکت شما افرادی را که متفاوت لباس میپوشند یا جواهرات عجیب و غریب میپوشند، اخراج کند. جنون جزئی در بخش پوشاک یک مزیت است. هر شرکتی به تنوع فیزیکی و فکری نیاز دارد و چنین افرادی تمایل به خلاقیت دارند. همچنین باید افرادی را در نظر بگیرید که ممکن است نفرتانگیز تلقی شوند. در برخی موارد، غرور و تکبر افراد کاملاً منطقی است زیرا آنها واقعاً باهوشترین افراد در میان اطرافیان خود هستند.
استراتژیهای استخدام افراد خلاق
استیو جابز فهمید که هرچقدر هم که متکبر به نظر برسد، آتاری جایی است که به او اجازه میدهد تا شکوفا شود. شاید هر کسی پتانسیل خلاقیت داشته باشد، اما فقط متکبران از اعتماد به نفس کافی برخوردارند تا ایدههای خلاقانه خود را به دیگران تحمیل کنند. مرز ظریفی بین دیوانگی و خلاقیت وجود دارد. نوعی دیوانگی کاربردی وجود دارد که باید در دفاتر شما وجود داشته باشد و از کارمندانی ناشی میشود که ایدههای عجیب و غریب ارائه میدهند.
به اطرافیانتان با دقت بیشتری توجه کنید. تماشای افرادی که کارهای خود را در خارج از محل کار شما انجام میدهند، یکی از بهترین راهها برای یافتن افراد خلاق برای استخدام است. افراد خلاق اغلب در یافتن مشاغل خلاق مشکل دارند، بنابراین آنها میتوانند یک پیشخدمت جذاب و شوخطبع باشند یا یک فروشنده در یک فروشگاه لوازم ورزشی که اطلاعات کافی دارد و دوستانه برخورد میکند.
در نهایت، مراقب متقلبان باشید. شما باید بسیار مراقب چهرههایی باشید که شبیه به افراد خلاق هستند و وانمود به خلاق بودن میکنند. متقلبان میدانند که چگونه یک رزومه چشمگیر بسازند، بنابراین فقط به اعتبارنامه اعتماد نکنید.
در مجموع، برای پرورش خلاقیت و نوآوری در محیط کار، نیاز به یک رویکرد جامع و باز داریم که به تنوع، کنجکاوی و اشتیاق افراد توجه کند.
برای جذب و نگهداری استعدادهای خلاق، باید به چند نکته کلیدی توجه کنید:
سوالات عمیق بپرسید: هنگام مصاحبه با کارکنان احتمالی، پس از اینکه آنها به سوال آغازین شما بسیار روان پاسخ دادند، سوالات دوم و سوم را در مورد همان موضوع بپرسید. معمولاً افراد در اصطلاحات سطحی مسلط هستند، اما شما باید آنها را وادار کنید تا در مورد موضوعی عمیقتر صحبت کنند.
چرا را بپرسید: بسیاری از مردم نحوه انجام یک کار را میدانند، اما چرایی آن را نمیدانند. با پرسیدن سوالات “چرا”، میتوانید به درک عمیقتری از تفکر آنها دست یابید.
جشن بگیرید و بینظمی را ایجاد کنید: یکی از بهترین راهها برای شاد نگه داشتن افراد خلاق، ایجاد فضایی شاد و پر از ارتباطات غیررسمی است. برگزاری مهمانیهای ارزان میتواند به ایجاد خطوط ارتباطی غیررسمی کمک کند و افراد را به اشتراکگذاری ایدههای جدید ترغیب کند. در مهمانیها، مردم آزادتر و سریعتر با همدیگر صحبت میکنند و ایدههایی که ممکن است هرگز در دفتر کار مطرح نشود، به میان میآید.
نقض سلسله مراتب
مهمانیها فضایی را ایجاد میکنند که در آن هر کسی میتواند با هر کسی ارتباط برقرار کند. این به افراد اجازه میدهد تا ایدههای خود را بدون ترس از سلسله مراتب بیان کنند. یک شرکت افقی، جایی که همه افراد در آن برای کار حاضر میشوند و هیچ کس به آنها نمیگوید چه کار کنند، بهترین راه برای شکوفایی خلاقیت و نوآوری است.
ایدههای خوب میتوانند از هر سطحی در سازمان بیایند، نه فقط از کارکنان برتر. هنگامی که شرکت شما نشان میدهد که هر کسی میتواند و باید مشارکت کند، در نهایت چند پیشنهاد بسیار خوب از افراد غیرمنتظره خواهید شنید.
پرورش عدالت
فرهنگ سازمانی باید به گونهای باشد که افراد احساس کنند میتوانند ایدههای خود را به اشتراک بگذارند و از اعتبار آنها سوءاستفاده نشود. هیچ شرکتی نباید به شخصی که یک ایده را ایجاد کرده، توانایی سانسور افرادی را که توانایی پیشرفت و توسعه آن ایده را دارند، بدهد.
حمایت از ایدههای بد و جشن شکست
یکی از راههای افزایش خلاقیت این است که از همه بخواهید فهرستی از ایدههایی که قبلاً در جلسات ارائه شده است را تهیه کنند و سپس آن ایدهها را از خوب به بد رتبهبندی کنند. سپس شش مورد موجود در انتهای فهرست را بردارید و بپرسید: “بیایید فرض کنیم ما در چند ماه آینده محدود به این هستیم که فقط روی این شش پروژه بد کار کنیم. چگونه آنها را عملیاتی کنیم؟” این روند به افراد کمک میکند تا از ترس از شکست رها شوند و به جای آن بر روی راهحلهای خلاقانه تمرکز کنند.
تبدیل شکست به گزینهای قابل قبول: شرکت شما باید شکست را به عنوان یک گزینه قابل قبول در نظر بگیرد. شکستها تقریباً هرگز کلی نیستند و شما باید به تمام جنبههای یک پروژه نگاه کنید تا ببینید آیا واقعاً آنقدرها هم وحشتناک هست که در ابتدا میترسیدید. حقیقت این است که اگر توجه کنید، میتوانید از شکست چیزهای زیادی یاد بگیرید.
با پیروی از این نکات، میتوانید محیطی خلاق و نوآورانه ایجاد کنید که در آن استعدادهای خلاق شکوفا شوند و به موفقیت شرکت کمک کنند.
ترس از شکست و عدم تمایل به صحبت درباره آن میتواند باعث شود افراد و سازمانها فرصتهای ارزشمندی را از دست بدهند که در نتیجه تلاش برای چیزهای جدید و متفاوت به دست میآید. با پذیرفتن شکست بهعنوان بخشی ضروری از کسبوکار، ترس دائمی کارکنان از کنترل شدن بهخاطر اشتباهات از بین میرود. این ترس از شکست، سازمانی ایجاد میکند که در برابر هر ایده جدید مقاومت میکند. البته، شکست باید بهدرستی مدیریت شود. شکست مفید است، اما تکرار مکرر آن میتواند منجر به شکست نهایی شود. بنابراین، نباید بیش از بخش کوچکی از منابع خود را بر روی یک ایده شرطبندی کنید.
لزوم ریسک در کتاب یافتن استیو جابزی دیگر
بسیاری از بزرگترین پیشرفتها در علم، اکتشافات پزشکی و تجارت هرگز رخ نمیدادند اگر کسی مایل نبود به قلمرو ناشناخته قدم بگذارد. بسیاری از شرکتها نیز فقط به این دلیل زنده ماندند که بنیانگذاران آنها مایل به ریسک بودند. تعریف ریسک شامل نتیجهای نامشخص در آینده است، که این مسئله مغز انسان را خوشحال نمیکند. ما هرچه از محیط خود مطمئنتر باشیم، بیشتر احساس امنیت میکنیم. با این حال، یکی از بهترین راههای ایجاد یک اکوسیستم سالم در یک شرکت که خلاقیت را پرورش دهد، شامل پذیرفتن ریسک است. این به معنای انجام کارهای احمقانه یا بدون برنامهریزی نیست، بلکه ریسکهای هوشمندانه باید در دستور کار باشند. همه شرکتها باید بودجهای داشته باشند که به آنها اجازه دهد درصد مشخصی از منابع خود را برای پروژههایی که موفقیتشان تضمین نشده است، هزینه کنند.
تغییر فرهنگ گریز از ریسک
امروزه با تغییر سریع محیط کسبوکار، شرکتها برای بقا باید نوآور باشند، حتی اگر این به معنی تغییر فرهنگ گریز از ریسک باشد. مطمئناً استخدام فردی مثل استیو جابز بخشی از این تغییر است. حقیقت این است که تعداد کمی از شرکتها حاضر به استخدام استیو جابز بودند، حتی امروز هم. چرا؟ چون او فردی غیرعادی و متفاوت بهنظر میرسید. نحوه لباس پوشیدن و رفتارهایش او را از دیگران متمایز میکرد، اما همین فرد به ظاهر عجیب میتواند بیشترین ارزش بازار دنیا را برای شرکت شما به ارمغان بیاورد.
ریسکپذیری در قرن بیستویکم نباید یک گزینه باشد، بلکه یک ضرورت است. مربیان میتوانند به افراد جوان و تازهکار کمک کنند، اما افراد خلاق بیش از دیگران به مربی نیاز دارند. این افراد به دلیل کار بر روی پروژههای متفاوت و جدید، اغلب توسط اطرافیان خود درک نمیشوند و این باعث میشود با سایر اعضای شرکت در تقابل باشند. در این شرایط، نقش مربی بسیار مهم است؛ کسی که به خلاقان اطمینان میدهد و آنها را از احساس طرد شدن و تنهایی نجات میدهد.
زنجیره خلاقیت استیو جابز
ایدهها، محصولات و خدمات خلاقانه بهطور ناگهانی و یکباره ایجاد نمیشوند؛ بلکه در فرایندهای تدریجی و گامبهگام تجزیه و تحلیل و تکامل پیدا میکنند. برای اینکه این پیشرفتها اتفاق بیفتد، باید زنجیرهای از فرمان وجود داشته باشد که به جای خفه کردن ایدهها در نطفه، آنها را پرورش دهد. اگر سیستم مدیریتی شما از مراحل زیادی تشکیل شده باشد و هر مرحله نیاز به تأییدیههای متعدد داشته باشد، خلاقیت از بین میرود. برای اطمینان از شکوفایی خلاقیت، بررسی کنید که چگونه ایدههای خلاقانه در شرکت شما رشد میکنند. آیا زنجیرهای وجود دارد که آنها را پرورش دهد یا اینکه آنها را متوقف میکند؟
اغلب افراد میخواهند به اندازهای که نیاز دارند، مطلع شوند. اما خلاقان اینگونه نیستند. هنگام انتخاب گروهی از افراد خلاق برای پروژههای بعدی، بهتر است پروژههای بعدی خود را از قبل به آنها نشان دهید تا بتوانند بهتر در مسیر خلاقیت خود حرکت کنند.
ذهنهای پیشفعال و بیپایان بلافاصله به آینده فکر میکنند، حتی زمانی که هنوز روی پروژههای فعلی خودشان کار میکنند. ما روزهای خود را بدون اینکه متوجه شویم مغز ما چقدر اطلاعات جذب میکند سپری میکنیم، زیرا مغز به همین شکل برنامهریزی شده است. اما اگر بخواهید به کسی بگویید که پروژه بعدی روی شیرهای آتشنشانی متمرکز است، او بهطور آگاهانه یا ناخودآگاه به همه شیرهای آتشنشانی و تفاوتهای ظریف بین آنها فکر خواهد کرد. این بدون اشاره شما ممکن نبود. بنابراین، اگرچه پروژه شیرهای آتشنشانی تا مدتی آغاز نمیشود، اما با شروع آن، فرد خلاق از قبل آماده و جلوتر خواهد بود.
یاد بگیرید خلاق صحبت کنید
یکی از ویژگیهای یک خلاق واقعی، میزان خاصی از خودسری فکری است. بهعنوان مثال، استیو جابز فکر میکرد هر کسی که به او گزارش میدهد احمق است. اما نکته این نیست که چه کسی باهوشتر است؛ این یک مسابقه نیست. نکته این است که به این افراد کمک کنید تا مانند شما دیوانهوار خلق کنند. یکی از بهترین راهها برای رسیدن به این هدف این است که مثل یک احمق رفتار نکنید. تا جایی که میتوانید درباره آنها اطلاعات کسب کنید، بیاموزید چه کاری میکنند و مهمتر از همه، یاد بگیرید که به زبان خودشان صحبت کنید.
اگر کسی در سطح بالایی از دانش فنی قرار دارد، شما باید حداقل بتوانید با او صحبت کنید. اگر در حال توسعه یک نرمافزار جدید است، دانستن تفاوت بین زبانهای برنامهنویسی پایتون و یونیکس ضروری است. این به این معنا نیست که شما باید اطلاعات زیادی در مورد این موضوعات داشته باشید، اما باید بتوانید یک سوال بزرگ بپرسید و بسیاری از پاسخهای آن را بشناسید. وقتی یک مدیر تبدیل به یک دانشجو میشود، برای خودش احترام میخرد. این به افراد خلاق شما این امکان را میدهد که کمی به سمت شما حرکت کنند، درباره آنچه که میدانند صحبت کنند و نشان دهند چقدر باهوش هستند.
اغلب چیزهای جالبی درباره کسی که فقط میخواهد مدیریت کند وجود ندارد، اما درباره کسی که میخواهد گوش کند و بیاموزد، همیشه چیزی برای کشف هست.
خنثی کردن افراد مخالف
موانع زیادی بر سر راه خلاقیت وجود دارد، اما یکی از مخربترین آنها افراد مخالف و منفینگر هستند. به راحتی میتوان آنها را تشخیص داد؛ زیرا آنها کسانی هستند که از شروع پروژهها جلوگیری میکنند، خلاقیت را از بین میبرند و تخیل را تخریب میکنند. آنها با رشد بخل و حسادت در شرکت قدرت گرفتهاند و وانمود میکنند که این کارها را به نفع شرکت انجام میدهند. اما واقعیت این است که آنها دائماً در حال نه گفتن هستند، زیرا این تنها کاری است که میتوانند انجام دهند و به این دلیل است که هیچ ایدهای برای خودشان ندارند.
در شرکت آتاری، “نه” گفتن ممنوع بود. اگر چیزی را دوست ندارید، ترفند این است که به چیزی بهتر فکر کنید. اگر افراد با ایدهای راحت نیستند، به آنها اجازه دهید به این فکر کنند که چگونه پروژه بهتر میشود یا راههایی برای تبدیل نگرانیهای خود به اشتیاق ارائه دهند. این کار فضایی برای حل مشکلات جمعی ایجاد میکند.
مخالفتها را بنویسید
هر روز ایدههای خلاقانه بیرحمانه کشته میشوند. هدف این است که جلوی قتل این ایدههای خوب را بگیریم. یکی از بهترین راهها این است که از کارکنان بخواهید اعتراضات و مخالفتهای خود را بنویسند. چرا؟ زیرا کشتن یک ایده بهصورت شفاهی بسیار آسان است. مردم فکر میکنند وقتی ایده جدیدی ارائه میشود، باید سریع صحبت کنند و تقریباً همیشه انتقاد از آن راحتتر از تحسین آن است. این طبیعت انسان است. هنگامی که افراد انتقادات خود را بهصورت کتبی و با ذکر نام خود مینویسند، مجبور میشوند مسئولیت نظرات منفی خود را بر عهده بگیرند.
مزیت دیگر نوشتن مخالفتها این است که میتوانید آنها را منتشر کنید و به سایر کارکنان اجازه دهید ایدههای خود را نیز ارائه دهند. اگر بدترین بخش یک ایده هزینه آن است، نوشتن اعداد واقعی افراد را مجبور میکند تا برآوردهای خود را دقیقتر کنند و به خالق ایده این فرصت را میدهد که در رد آن دقیقتر باشد.
اهمیت افراد خلاق در زندگی
افراد خلاق خود را مجبور کنید زندگی خود را مرتباً تازه کنند. تا جایی که ممکن است راههای زیادی برای فعال نگهداشتن و انعطافپذیری ذهن آنها پیدا کنید. آنها را تشویق کنید تا مسیری جدید برای رفتن به محل کار خود پیدا کنند، در مسیرهای مختلف رانندگی کنند، از فروشگاههای جدید خرید کنند و در مکانهایی که قبلاً نرفتهاند قدم بزنند. عادات افراد بسیار موثر به ندرت خلاقانه هستند. افراد دارای عادات عادی تمایل ندارند ایدههای اصیل و ابتکاری داشته باشند.
آنچه واقعاً باید سعی کنید انجام دهید این است که مغز را به تکان درآورید تا در مسیرهای مختلف فکر کند. مغز نمیخواهد این کار را انجام دهد. محیطی برای افراد خلاق خود طراحی کنید که مغز آنها را به کار بیشتر وادارد، تا متفاوت فکر کنند و با اشتیاق اختراع کنند. هرچه یکنواختی بیشتر باشد، یکسانی بیشتر است. هرچه تغییر بیشتر باشد، تفاوت بیشتر است.
فرایندها را منعطف کنید
هر شرکتی در درازمدت به یک توازن میرسد. بهعنوان مثال، اگر همه خریدها باید از طریق بخش خرید انجام شود، ممکن است چیزی بین ۵ روز تا یک ماه طول بکشد. اگر شخصی بهسرعت به قطعهای نیاز دارد، باید یک فرم پر کند و منتظر بماند تا به جای خرید قطعه با پول نقد، فرایندهای خرید طی شود. از سوی دیگر، اگر از بخش خرید عبور کند، قیمت بهتری دریافت میکند. اما تا زمانی که قطعه مورد نیاز را دریافت کند، ممکن است دو هفته از دست برود. باید بین نیازهای خلاقان و ضرورت طی شدن فرایندها یک تعادل منطقی برقرار شود.
یک روز در اواخر پاییز سال ۱۹۷۷، شرکت آتاری با مشکلی روبرو شد. تجارت زیاد بود و کارگران شیفت شب کافی برای پردازش سفارشهای کریسمس وجود نداشتند. تصمیم گرفته شد که هر کارمند مجبور باشد بیش از وظایف عادی خود کار کند. برنامه این بود که همه بعد از ظهرها بیایند، هر کاری که لازم است را در یک ساعت انجام دهند و سپس در شیفت شب در خط تولید مشغول شوند.
این تجربه نه تنها سرگرمکننده بود، بلکه تولید را نیز بهبود بخشید. مهندسان برای اولین بار در خط تولید دیدند که ایدههای آنها چگونه واقعاً مونتاژ میشود. بهعنوان مثال، اگر یک پیچ بیش از سه دور طول بکشد تا سفت شود، کارایی ندارد. آنها دریافتند که برخی از پیچها به ۱۰ دور پیچاندن یا بیشتر نیاز دارند.
اگر بتوانید بروکراسی شرکت خود را اصلاح کنید، خلاقیت را ساده و موثر کنید و یک محیط کاری ایجاد کنید که در آن نوآوری پاداش بگیرد و افراد مخالف قدرت خود را از دست بدهند، ممکن است در حال ایجاد یک محیط کاری باشید که استیو جابز دیگری را پرورش دهد. در نهایت، عملگرایی کلید موفقیت است. ایدههای خوبی داشته باشید، اما مهمتر از آن، به آنها عمل کنید. برخی از آنها شکست خواهند خورد، اما مواردی که موفق میشوند میتوانند مسیر کسبوکار شما را تغییر دهند. این یکی از ویژگیهایی است که در مورد استیو جابز تحسین میشد؛ او عمل میکرد.