کتاب “انسانهای خارقالعاده” که در سال ۲۰۲۰ منتشر شده، نمونهای برای رهبری خارقالعاده و غیرعادی در اختیار ما قرار میدهد. این کتاب نشان میدهد که چگونه متفکران مستقل با انگیزه و دارای هدف معنادار میتوانند مشاغل و جوامع خود را متحول کنند و چطور هر کسی میتواند با تمرکز بر پنج ویژگی کلیدی موجود، خارقالعاده درون خود را گسترش و توسعه دهد. در خلاصه کتاب انسان های خارق العاده به تحلیل مفاهیم کلیدی کتاب و راهکارهای عملی آن خواهیم پرداخت.
نویسندگان: دیوید گیلز، ژول گادارد، تامرین بچلر
در حالی که فقط یک ایلان ماسک وجود دارد، میلیونها فرد عادی در دنیا هستند. نویسندگان کتاب “انسانهای خارقالعاده” با برخی از این افراد مصاحبه کردند تا بفهمند دقیقاً چه چیزی یک انسان خارقالعاده را به فردی غیرمعمول تبدیل میکند. به این ترتیب توانستند پنج ویژگی کلیدی را شناسایی کنند.
در خلاصه کتاب انسان های خارق العاده شما متوجه خواهید شد که بهترین رهبران، یعنی افرادی که واقعاً تفاوت ایجاد میکنند، همه خارقالعاده هستند و شما نیز میتوانید یکی از آنها شوید. پس این ابعاد وجودی خودتان را توسعه دهید و تغییری باشید که میخواهید در جهان ببینید. در این میکرو به چنین پرسشهایی پاسخ داده میشود: رمز و راز انجام آزمایش موفق چیست؟ چطور میتوان یک سازمان خارقالعاده ایجاد کرد؟ چرا تعیین قوانین سختگیرانه و لباس فرم میتواند اقدامی طغیانگرانه باشد؟
شروع خلاصه کتاب انسانهای خارقالعاده
به ایلان ماسک، جاستیندا آردن، استیو جابز و اپرا وین فری فکر کنید. وجه اشتراک همه این افراد چیست؟ آنها رهبران خارقالعادهای هستند. متفکرانی مستقل که اغلب رویکردی نسبتاً غیرمتعارف برای رهبری در پیش گرفتهاند که نتایج شگفتانگیزی داشته است. اما ما قرار نیست در مورد ایلان ماسک یا این رهبران معروف دیگر صحبت کنیم. در عوض، ما بر روی چیزی کمی متفاوتتر تمرکز خواهیم کرد: افراد متفاوت و معمولی.
مردم عادی درست مثل من و شما. بله، واقعاً هر کسی میتواند آدم متفاوتی باشد و این فقط مربوط به دیانای و ژنتیک شما نیست و ربطی به این ندارد که والدینتان شما را طوری تربیت کردهاند که خودتان فکر کنید. نویسندگان این کتاب طیف وسیعی از رهبران غیرعادی و متفاوت را مورد مطالعه قرار دادهاند، از تجار تا کارشناسان مواد منفجره.
پس از ساعتها تحقیق و مصاحبه، آنها به این نتیجه رسیدند که این فقط طبیعت یا تربیت و پرورش نیست که این افراد را متفاوت و خارقالعاده کرده است. البته این درست است که برخی افراد به طور طبیعی بهتر و متفاوت از بقیه هستند. برای مثال، سیدنی آلفرد را در نظر بگیرید. این کارشناس مواد منفجره از سنین پایین نشانههایی از ماهیت خارقالعاده خودش را نشان داد.
آلفرد که کودکیاش را در دوران جنگ جهانی دوم در لندن گذراند، مجذوب بمبها بود. او با استفاده از موادی که در سایتهای بمب پیدا میکرد، وسایل آتشبازی میساخت. او در مدرسه حتی از تریو دید نیتروژن ترقه درست میکرد و آنها را زیر صندلی یک معلم بیچاره و رنج کشیده قرار میداد. آلفرد بعداً به این کار ادامه داد تا حرفه خارقالعاده مهندسی را پیدا کرد که تخصصش ساخت وسایلی بود که بمبهای تروریستی را منهدم میکردند.
بدیهی است که آلفرد خاص و متفاوت بود. اما نویسندگان متقاعد شدهاند که همه ما با گرایشهای متفاوتی به دنیا آمدهایم. فقط به این فکر کنید که کودکان چقدر میتوانند کنجکاو، تجربهگرا و اصیل باشند. همانطور که در مسیر زندگی حرکت میکنیم، این به ما بستگی دارد که آیا تمایلات خاصمان را توسعه و پرورش دهیم یا نه. به عبارت دیگر، شما میتوانید انتخاب کنید که یک انسان خارقالعاده شوید و این انتخابی است که میتوانید بارها و بارها انجام دهید.
در این مرحله ممکن است از خود بپرسید آیا همه ما نیاز داریم که انسانی خارقالعاده و متفاوت باشیم؟ واقعاً این مسئله اینقدر اهمیت دارد؟ خب بله، به گفته نویسندگان، این موضوع مهم است. ما در جهانی بخشبندی شده و همگن زندگی میکنیم و خارقالعادهها راه حل هستند. ما به متفکران، مخالفان و افرادی اصیل نیاز داریم که بتوانند مسائل را از نگاه و چشم دیگران ببینند. هدف نهایی ایجاد جوامع بینظیر و جهانی بهتر است.
اما قبل از اینکه ایدههایی برای دگرگونی جهانی در پیش بگیریم، باید به تغییر در مقیاس کوچکتر فکر کنیم. ابتدا بیایید با فرد شروع کنیم و به این سوال پاسخ دهیم که چه چیزی یک انسان خارقالعاده را متفاوت و غیرعادی میکند.
انسانهای خارقالعاده به بهبود اوضاع اعتقاد دارند
در طول تحقیقات خود، نویسندگان پنج ویژگی کلیدی را شناسایی کردند که روحیه افراد خارقالعاده را تعریف میکند. اینها ویژگیهایی است که همه افراد فوقالعاده، از استیو جابز گرفته تا خادم حسین، در آن مشترک هستند. اما میزان آنها در هر یک از این افراد متفاوت است. ما یک به یک به بررسی این ویژگیهای خارقالعاده خواهیم پرداخت.
هنگامی که آنها را درک کردید، در مورد اینکه با پتانسیل شکوفا نشده خود چطور رفتار کنید، ایده بهتری خواهید داشت. اولین ویژگی، باور است: اعتقاد به بهتر کردن و بهبود همه چیز. رهبران خارقالعاده دقیقاً میدانند که چه چیزی باید تغییر کند و میخواهند خودشان این تغییرات را ایجاد کنند. انگیزه آنها نه خودخواهانه و بر اساس منیت یا ترجیحات شخصی، بلکه با تمایل به بهبود اوضاع است.
خادم حسین متقاعد شده بود که همه چیز باید تغییر کند. او در روستایی در یکی از مناطق دور افتاده پاکستان بزرگ شد و در کودکی به فلج اطفال مبتلا شده بود، بنابراین دیگر نمیتوانست از پاهای خود استفاده کند. خادم مصمم بود با وجود معلولیت به مدرسه ادامه دهد، اما ویلچر نداشت. بنابراین دوستانش او را با چرخ دستی به مدرسه میبردند.
وقتی خادم به مدرسه رفت، معلم او را نپذیرفت و به خانه فرستاد. پیام واضح بود: افرادی مثل شما نمیتوانند به مدرسه بروند. اما خادم قرار نبود تسلیم شود. او دوست داشت تحصیل کند و میخواست که همه بتوانند به مدرسه بروند. بعداً برای مدارس دخترانه روستای خود به مبارزات انتخاباتی پرداخت.
او مجبور بود برای تغییر طرز فکر مردم بجنگد. بسیاری از روستاییان عقاید محافظهکارانهای داشتند و فکر میکردند که دختران ارزش تحصیل را ندارند. خادم در طول راه و مسیر خود با مخالفت شدید افراد جامعه، از جمله رهبران مذهبی و حتی پدر خودش، مواجه شد. اما او ناامید نماند و خسته نشد. خادم دو دهه است که برای آموزش دختران مبارزه میکند.
او اکنون یک رهبر محترم در جامعه خودش به حساب میآید و هزاران دانشآموز از مدرسه دخترانهای که او در راهاندازی آن نقش داشته، فارغالتحصیل شدهاند. خادم عمیقاً به اهمیت آموزش و پرورش معتقد است. این اعتقاد قوی به او کمک کرده است تا به راه خود ادامه دهد و در مقابل شانس به تغییر واقعی دست یابد.
چگونه با استفاده از سرمایه اجتماعی، رهبری مؤثر باشیم؟
برای اینکه یک رهبر خارقالعاده و متفاوت مانند خادم باشید، باید با وجود مخالفتها و شکستها، انگیزه خود را حفظ کنید و باید دقیقاً بدانید که به چه چیزی اعتقاد دارید. بنابراین از خود بپرسید که میخواهید چه چیزی را در شرکت یا جامعه خود تغییر دهید و چگونه میخواهید اوضاع را بهتر کنید. در رابطه با این مسئله چه کار خواهید کرد؟ شاید سخنان گاندی بتواند منبع الهام شما باشد: “همان تغییری باشید که میخواهید در جهان ببینید.” میکرو شماره ۴: رهبران خارقالعاده کاردان و زیرک هستند
رهبران خارقالعاده میخواهند همه چیز را تغییر دهند و به منظور تغییر همه چیز، آنها باید به شکلی ویژه کاردان و زیرک باشند. کاردانی و تدبیر یکی دیگر از ویژگیهایی است که همه رهبران خارقالعاده در آن مشترک هستند. برای رهبران خارقالعاده، کاردانی و تدبیر به معنای ایجاد ارتباطات و شناسایی فرصتها به روشهای غیرعادی و متفاوت است.
آنها ظرفیتها و پتانسیل را در مکانهای غیرمنتظره میبینند، پتانسیلی که ممکن است به راحتی توسط افراد دیگر نادیده گرفته شود و از دست برود. مثلاً یک کارآفرین خارقالعاده میتواند شکافی را در بازار پیدا کند و محصولاتی مهم و کاربردی را معرفی کند که منجر به فرصتهای تجاری جدید و هیجانانگیز میشود. این تعریف کاردانی و تدبیر است: شناسایی فرصتها و سپس استفاده از آنها.
شما همچنین میتوانید آن را در قالب استثمار سرمایه در نظر بگیرید. مثلاً سرمایه اجتماعی را در نظر بگیرید. افراد خارقالعاده و متفاوت ارزش تعامل اجتماعی و تبادل افکار را میدانند. حتی یک گفتگوی ساده بین دو نفر میتواند شروع یک فرصت جدید باشد. اما اینجا یک چیز بسیار جالب دیگر وجود دارد: اغلب مکالمه بین دو نفر که ارتباط ضعیفی دارند، میتواند مؤثرتر از گفتگو بین دو دوست صمیمی باشد.
آرمن مودی، رهبری متفاوت و فوقالعاده، ارزش روابط به اصطلاح ضعیف را درک میکند. زمانی که او تصمیم گرفت برابری جنسیتی در هند را بهبود بخشد و سازمان غیر دولتی خود را راهاندازی کند، فقط به حمایت دوستان و همکاران نزدیک خود متکی نبود. در عوض، به قول خودش، شروع به کوبیدن و زدن به هر دری کرد. او با دوستان دوستانش و افرادی که در کنار و مرزهای شبکههای اجتماعیاش بودند تماس گرفت.
همانطور که او پیشنهاد سازمان غیر دولتی خود را در سراسر شبکههای گستردهاش پخش میکرد و ارائه میداد، غریبهها شروع به حمایت از او کردند. این روابط ضعیف تأثیر قوی و شگفتانگیزی داشت و او را قادر ساخت که سازمان غیر دولتیاش را تأسیس و بنیانگذاری کند. دو دهه بعد، سازمان غیردولتی که مودی ایجاد کرد به لطف شبکه گستردهاش هنوز به رشد خود ادامه میدهد و آنها گام بزرگی در زمینه برابری جنسیتی در هند برداشتهاند. مثلاً در برخی روستاها میانگین سن ازدواج دختران از ۱۳ سال به ۱۹ سال رسیده است.
حتی اگر قصد راهاندازی یک سازمان مردمنهاد و غیردولتی یا تغییر جامعه را ندارید، همچنان میتوانید درس ارزشمندی از داستان مودی بیاموزید. افراد فوقالعادهای که کارها را انجام میدهند، میدانند چگونه از سرمایه اجتماعی بهرهبرداری کنند و از شبکه و آدمهای اطرافشان استفاده کنند. همه اینها درس مهمی است: آنها فقط به پیوندها و ارتباطات نزدیک متکی نیستند. بله، کار کردن با دوستان و افرادی که میشناسید و به آنها اعتماد دارید خیلی خوب است. اما اگر شاخههای روابط اجتماعی خود را گسترش ندهید و پراکنده نکنید، به جای خیلی دوری نخواهید رسید.
پس با افرادی که میشناسید و افرادی که میشناسند و دیگران صحبت کنید. به سمت مرزهای شبکه خود و فراتر از آن گام بردارید و بدانید که این موضوع به همین جا ختم نمیشود. به یاد داشته باشید شما میتوانید از همه نوع سرمایه در هر شرایطی بهرهبرداری کنید. پس کاردان و با تدبیر باشید.
رهبران خارقالعاده ناسازگار هستند
مانند دیگر رهبران خارقالعاده، کاترین بیر بالسینگ نه تنها کاردان بلکه غیرمتعارف و ناسازگار نیز هست. او فردی ناسازگار است، اگرچه شاید آنطور که شما انتظار دارید نباشد. در سال ۲۰۱۴، او موسس و مدیر مدرسه جامعه مایکلا در لندن شد. رویکرد بیربالسینگ به آموزش آن چیزی نیست که شما آن را مد روز مینامید، حداقل نه بر اساس استانداردهای قرن بیستم.
در مدرسه مایکلا، دانشآموزان دروس سنتی را مطالعه میکنند. به جای فناوری اطلاعات، کلاس لاتین دارند. قوانین به طوری مشابه قدیمی هستند. وقتی دانشآموزان بین کلاسها راه میروند و حرکت میکنند، اجازه صحبت کردن ندارند. و بله، همانطور که احتمالاً تا به حال حدس زدهاید، یک سیاست یکسان و برابر سختگیرانه نیز وجود دارد. حتی قوانینی در مورد سبکهای مجاز قلمدان وجود دارد.
بیر بالسینگ معتقد است که دانشآموزان از نظم و انضباط سخت و انتظارات بالا بهرهمند میشوند و نتایج خود گویای موضوع هستند. بسیاری از دانشآموزان مدرسه مایکلا به نتایج علمی چشمگیری دست یافتند و بازرسان و کارشناسان هم مدرسه را ممتاز نامیدند. رویکرد بیر بالسینگ ممکن است بارزترین نمونه از ناسازگاری خارقالعاده باشد، اما در این زمینه در واقع بسیار رادیکال و سختگیرانه است.
رویکرد او برخلاف وضعیت موجود آموزش و پرورش در بریتانیا است. بیر بالسینگ شخصیتی بحثبرانگیز در میان همکاران مدرن و مترقیتر خودش است. قبل از تأسیس مدرسه مایکلا، او نظرات خود را در کنفرانس حزب محافظهکار به اشتراک گذاشت و باعث بیان اعتراضاتی شد. به گفته بیر بالسینگ، احساس گناه سفید یا شرم سفیدپوستان به خاطر بیعدالتی علیه سیاهپوستان تأثیر منفی بر اقلیتها در سیستم آموزش و مدرسه دارد.
از نظر او، مردم باید مسئول رفتار خویش باشند. این به معنای بالا بردن استانداردها و انتظارات برای دانشآموزان اقلیت است. همانطور که احتمالاً میتوانید تصور کنید، این اظهارات در میان همکاران لیبرال او بسیار بحثبرانگیز بود. بیر بالسینگ مجبور به استعفا از مدرسه شد و در حرفه خود طرد شد. البته بیر بالسینگ خیلی زود دوباره روی پای خود ایستاد و مدرسه مایکلا را با موفقیت تأسیس کرد.
اما تجربیات او خطرات اجتنابناپذیر یک رویکرد غیرعادی و ناسازگار را نشان میدهد. نکتهای که میخواهیم بگوییم این است که به عنوان یک فرد خارقالعاده، احتمالاً مردم را ناراحت خواهید کرد. پس برای شکستها آماده باشید. نویسندگان توصیه میکنند به دنبال زمینه حاصلخیز باشید. زمینهای بیابید که بتوانید فردی متفاوت و ناسازگاری مؤثر باشید و ایدههای خود را عملی کنید.
این لزوماً به معنای ترک شغل یا ترک کردن جامعه نیست. گاهی اوقات شما فقط باید یک رئیس دیگر یا یک حلقه جدید از افراد را پیدا کنید. سعی کنید با افرادی ارتباط برقرار کنید و به آنها بپیوندید که شما را جذب میکنند، حتی اگر آنها همیشه صد درصد با شما موافق نیستند. در نهایت، این هشدار را به یاد داشته باشید: فقط به خاطر غیرعادی و متفاوت بودن، ناسازگار نباشید. مانند بیربالسینگ، شما باید ناسازگار و طغیانگری با دلیل و هدف باشید. آماده باشید تا به روشی غیرمتعارف و متفاوت عمل کنید تا بتوانید تغییرات مثبت ایجاد کنید.
آزمون و آزمایش خارقالعاده
همانطور که میدانید، همیشه کار آسانی نیست که فردی خارقالعاده و متفاوت باشید. شما با ناکامیها و موانع مواجه خواهید شد و حتی گاهی اوقات شکست خواهید خورد. البته که احتمال شکست میتواند ترسناک باشد، اما افراد خارقالعاده از ناکامی نمیترسند. آنها میدانند که شکست سخت است اما لازم و ضروری است.
وقتی چیز جدیدی را امتحان میکنید، این اتفاق میافتد. برای مثال، دوچرخهسواری را در نظر بگیرید. چگونه باید دوچرخهسواری را یاد بگیرید؟ فقط باید انجامش بدهید. یعنی سوار دوچرخه میشوید. وقتی زمین میخورید، خود را بلند میکنید، دوباره سوار دوچرخه میشوید و دوباره تلاش میکنید. این تمرین را ادامه میدهید تا زمانی که به این مهارت دست پیدا کنید و دوچرخهسواری را یاد بگیرید.
افراد خارقالعاده این موضوع را میدانند. آنها میدانند که اشتباه کردن بخش اجتنابناپذیر پیشرفت است. آنها همچنین میدانند که اغلب بهترین راه برای یادگیری از طریق آزمون و خطاست. آنها مایل به آزمودن و آزمایش رویکردهای مختلف هستند تا زمانی که چیزی کارآمد را پیدا کنند. البته گفتن فقط “آزمایش کنید” چندان مفید نیست. برای کسب بهترین نتایج، باید بدانید که چگونه به خوبی آزمایش کنید.
اسکار لوپز یکی از افرادی است که توسط نویسندگان مورد مصاحبه قرار گرفته است. او رویکرد بسیار خوبی به آزمایش داشت. لوپز شرکت خود را راهاندازی کرد، یک آژانس و عامل فروش برای یک شرکت بیمه مکزیکی. لوپز با دانستن اینکه اکثریت قریب به اتفاق استارتآپها شکست میخورند، متوجه شد که باید انعطافپذیر و علاقمند به آزمایش باشد. همچنین او میدانست که آزمایش خوب با پرسیدن سوالات درست آغاز میشود.
زمانی که لوپز برای شرکت جدیدش کارمند استخدام میکرد، یک سوال جالب از خود پرسید: “از کجا میتوانید افرادی را پیدا کنید که برای مشارکت یا کار کردن در شغلی صف کشیدهاند؟” جواب چه بود؟ برنامههای تلویزیونی واقعنما مانند “The Voice” که بیننده و تماشاگران مردمی دارند. لوپز سوالی پرسید و پاسخاش را پیدا کرد. سپس یک فرضیه تجاری ایجاد کرد. او به خود گفت: “اگر به استخدام مانند یک فرایند آزمون و خطا فکر کنم، آنگاه میتوانم افرادی را انتخاب کنم که برای مشارکت هیجانزده هستند. به این ترتیب تیم موفقتری خواهم داشت.”
در مرحله بعد، لوپز آزمایشاش را اجرا کرد. او یک فرایند استخدام خلاقانه و سرگرمکننده را طراحی کرد که شبیه یک آزمون بود. کاندیداها باید درباره خودشان فیلمی میساختند و در فعالیتهای تیمی شرکت میکردند. سرانجام، هنگامی که نامزدهای برنده انتخاب شدند، لوپز آزمایش خود را منعکس کرد و بازخورد و نتیجهاش را منتشر کرد. این گروه از کارمندان جدید را چگونه باید با افرادی که به روش سنتیتر استخدام شده بودند مقایسه میکردند؟ چه جنبههایی از آزمایش به خوبی کار کرده است و دفعه بعد چه چیزی میتواند بهبود یابد؟
همه ما میتوانیم از آزمایش و آزمون استخدام لوپز چیزی بیاموزیم. این اساساً چارچوبی برای هر نوع آزمایش موفق است: سوالات خوب و درستی بپرسید، یک فرضیه ارائه دهید، سپس چند آزمایش ساختار یافته انجام دهید. پس از آن، ارزیابی کنید که اوضاع چگونه پیش رفته است و از آن تجربه یاد بگیرید. این گونه است که فردی خارقالعاده آزمایش میکند. روش مشابهی را برای پروژه بعدی خود امتحان کنید و ببینید که چگونه پیش میرود.
رهبران خارقالعاده تسلیم نمیشوند
اگر آزمایش خوب و عالی شما که به طرز مناسبی برنامهریزی شده است، منتهی به یک فاجعه کامل شود، چه میشود؟ خوب، همانطور که قبلاً شنیدید، اکثر افراد خارقالعاده در مقطعی با ناکامی و شکست مواجه میشوند. به همین دلیل است که پشتکار یکی دیگر از ویژگیهای کلیدی رهبران خارقالعاده است. مهم نیست چه اتفاقی میافتد، آنها ناامید و تسلیم نمیشوند و حتی زمانی که با خصومتی آشکار روبرو میشوند، دلسرد نمیشوند.
این همان چیزی است که در مورد خادم اتفاق افتاد. داستان او را به خاطر دارید؟ هنگامی که او برای تحصیل دختران در پاکستان مبارزات انتخاباتی میکرد، با مخالفت و خصومت بسیاری از افراد جامعه، از جمله خانواده خودش، مواجه شد. او با وجود همه این چیزها استقامت کرد و هرگز تسلیم نشد. نویسندگان در طول مصاحبه خود با رهبران خارقالعاده این ویژگی مشترک را شناسایی کردند: این رهبران خارقالعاده همگی دارای ویژگی پافشاری و استقامت، مقاومت و انعطافپذیری بودند.
به عبارت دیگر، در مواجهه با سختیها به راه خود ادامه میدادند. ممکن است فکر کنید برخی افراد به طور طبیعی انعطافپذیرتر هستند. خب، شاید، اما هر کسی میتواند انعطافپذیرتر شود. شما فقط باید اهداف خود را مشخص کنید، به طور خاص اهداف با درجه اهمیت و اولویت بالای خود را مشخص کنید.
اهداف ما انواع مختلفی دارد. برخی از اهداف کارهایی هستند که میخواهید به صورت روزانه انجام شوند، اهداف عملی و کوتاهمدت. بدیهی است که آنها برای متمرکز ماندن مفید هستند، اما آنها لزوماً شما را در مواجهه با مشکلات و مخالفتهای جدی و بزرگ قوی و در مسیر نگه نمیدارند. وقتی شرایط سخت شود، به کمک اهدافی با درجه اهمیت و اولویت بالاتر نیاز خواهید داشت.
اینها اهدافی هستند که عمیقاً در سیستم اعتقادی شما ریشه دارند. آنها ارزشهای شما هستند، فلسفه زندگیتان، چیزهایی که واقعاً مهم هستند. برای خادم، چیزی که واقعاً اهمیت داشت، بهبود دسترسی به آموزش و فرصتهای جدید بود. او میخواست زندگی مردم را بهتر کند. اینها اهداف بالاتر او و فلسفه زندگیاش بودند.
نویسندگان این کتاب در مصاحبههای خود با رهبران یک روند واضح و روشن را مشاهده کردند. همه رهبران خارقالعاده اهداف و فلسفههای زندگی خود را خاطرنشان و ذکر کردند. این افراد همیشه آنها را به صراحت بیان نمیکردند، اما به وضوح بیان میکردند که یک هدف ذاتی هدایتشان میکند. رهبران خارقالعاده در مورد اهمیت شناخت پتانسیل و ظرفیت در دیگران، جنگیدن برای افراد مظلوم و ضعیف یا ایجاد تأثیر مثبت در کشورشان صحبت کردند.
اگر قبلاً این کار را نکردهاید، وقت آن رسیده است که از خود بپرسید: فلسفه زندگی من چیست؟ و سپس اهداف با مرتبه بالا و درجه اهمیت و اولویت بیشتر که اقدامات من را هدایت میکنند، چیست؟ هنگامی که پاسخهای این سوالات را بدانید، متوجه خواهید شد که میتوانید به طرز شگفتآوری انعطافپذیر باشید، درست مانند سایر رهبران خارقالعاده، و اهمیت واقعی کار خود را درک خواهید کرد.
به رهبری خارقالعاده تبدیل شوید
برای رهبران خارقالعاده، زندگی حرفهای منبعی از معنا و رضایت است. هنگامی که در راستای اهداف عالی و فلسفه زندگی خود کار میکنید، خود شغل میتواند به یک منبع شگفتانگیز تبدیل شود. یک رهبر خارقالعاده بر بهبود شرایط و اوضاع بدون منیت و تکبر متمرکز است، اما در طول مسیر ممکن است حس شگفتانگیزی از خود شکوفایی را از طریق کار خویش کشف کند.
فقط این واقعیت را در نظر بگیرید که ما اساساً برای کار کردن تنظیم و برنامهریزی شدهایم. در دیانای ما چنین چیزی وجود دارد. اجداد اولیه ما همه کارها را در گروههای کوچک انجام میدادند و در حین کار با هم همکاری و معاشرت میکردند. امروز هم همینطور است. ما فعالیتهای گروهی را تکمیلکننده و مکمل کار فردی میدانیم. بنابراین اگر همه ما با جنبهای از خارقالعادگی و تفاوت درونی به دنیا آمدهایم و همه از کار کردن با دیگران رضایت داریم، جای تعجب نیست که رهبری خارقالعاده میتواند اینقدر ارزشمند باشد.
برای تحقق پتانسیل و ظرفیت خارقالعاده بودن و تمایز شما، چند ایده را بررسی کردیم. شما میتوانید مانند خادم حسین کمی در روح خود جستجو کنید و تصمیم بگیرید که چه چیزی را میخواهید تغییر دهید و چرا آن چیز برای شما اهمیت دارد. همچنین میتوانید با استفاده از چارچوبی که برای اسکار لوپز بسیار خوب و مؤثر عمل کرد، آزمایشهایی انجام دهید.
نویسندگان کتاب همچنین پیشنهادهای عملی دیگری با الهام از مصاحبههای خودشان با رهبران خارقالعاده و همچنین تجربیات خود در تجارت دارند. اول اینکه کنجکاو باشید. افراد متفاوت و فوقالعاده همیشه کنجکاو هستند. سعی کنید با افرادی با پیشینهها و تجربیات مختلف ارتباط برقرار کنید و سپس با کنجکاوی درگیر شوید. بدین معنی که چند سوال خوب بپرسید و با دقت به آنچه گفته میشود و گفته نمیشود گوش دهید.
پس از مکالمه یادداشتبرداری کنید. این نکته از جانب کیتس که در حوزه مشاوره آیندهپژوهی در شرکت تومارو تودیس کار میکند بیان شده است. او پیشنهاد میکند که یک دفترچه از همه این مکالمات جالب داشته باشید. این یادداشتها میتواند به یک منبع و ابزار یادگیری عالی تبدیل شود. در طول سالها، کوتز با انواع افراد از جمله نویسندگان، صاحبان مشاغل، یک مرد بیخانمان و راهبی که ۱۰ سال در سکوت خلوت کرده بود، مکالمات کنجکاوانه جالبی داشته است. اگر نگرش کنجکاوانه دارید، بیشتر یاد خواهید گرفت و رهبران برای سازگاری و پیشرفت باید یادگیرنده باشند.
دومین پیشنهاد ساده که میتواند به شما کمک کند تا کیفیت و ویژگی دیگری را در خودتان توسعه دهید، رویکردی تجربی به زندگی است. آزمایشها نباید پروژه بزرگی باشند. آنها میتوانند کارهایی در مقیاس کوچک باشند که هر روز انجام میدهید. هر شب قبل از رفتن به رختخواب، ایدهای که برای آزمایش در روز بعد به ذهنتان خطور میکند را در خاطر داشته باشید و سپس آن را شروع کنید. سعی کنید هر روز آزمایشی داشته باشید، کاری جدید انجام دهید یا چیزی جدید بگویید. به یاد داشته باشید رهبری فوقالعاده بودن به تکرار انتخابها و اقدامات بستگی دارد. این سفر بیپایان توسعه است.
سازمانها نیز میتوانند خارقالعاده و متفاوت باشند
وقت آن است که به تصویری بزرگتر نگاه کنیم. جهان نه تنها به افراد خارقالعاده نیاز دارد، بلکه به سازمانهایی که به نوبه خود میتوانند جوامع بهتری ایجاد کنند هم نیاز دارد. به یاد داشته باشید افراد خارقالعاده هدف والایی دارند، اما یک سازمان خارقالعاده و متفاوت دقیقاً چه شکلی است؟ چگونه میتوانید شرکتی ایجاد کنید یا یک شرکت موجود را تغییر دهید تا آن را متفاوتتر و خارقالعادهتر کنید؟
داستان بانک هلندی ING نشان میدهد که هر چیزی ممکن است. این شرکت سنتی و قدیمی در سال ۲۰۱۵ دستخوش تحولی شد. تغییر اصلی سازماندهی مجدد و اساسی کارکنان ارشد بود. آنها ابتدا به ۱۳ دسته یا طایفه و سپس به ۳۱۵ گروه یا جوخه تقسیم شدند که هر کدام از آنها متشکل از ۹ نفر بود. این گروه کارکنان اکنون در تیمهای چندرشتهای با هم کار میکنند. هیچ نیازی به کمیتههای راهبری، مدیران پروژه یا هر نوع سلسله مراتب یا بروکراسی غیرضروری وجود ندارد.
کارکنان میتوانند به جای اتلاف وقت در جلسات، به شیوه غیررسمیتر با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و با هم تعامل داشته باشند و شفافیت بیشتری در محیط وجود دارد. اکنون دفتر کار بیشتر شبیه یک محوطه دانشگاهی است. تغییر خارقالعاده و متمایز ING با تصمیمات و رهبری جسورانه امکانپذیر شد. جالب اینجاست که این تغییرات نه از بانکهای دیگر، بلکه از شرکتهای فناوری مانند اسپاتیفای الهام گرفته شده است.
اگر بخواهیم این تغییرات را در یک کلمه تعریف کنیم، احتمالاً این کلمه “ادوکراسی” خواهد بود: یک ساختار سازمانی منعطف، سازگار و غیررسمی بدون سیاستها یا رویههای بروکراتیک. ING تبدیل به یک ادوکراسی شد، سازمانی با ساختاری انعطافپذیر و کمتر سلسلهمراتبی. نگاه و توجه کارکنان به بیرون به سمت مشتری است، نه به سمت رئیس. ساختار ادوکراتیک نشانه واضحی از یک سازمان خارقالعاده و متفاوت است.
بنابراین به ساختار شرکت خود فکر کنید. اگر از مد افتاده و قدیمی و سنتی است، مثلاً سلسلهمراتبی و بروکراتیک است، به راههایی برای تغییر و تحول سیستم فکر کنید. بسیاری از روشهای خارقالعاده و متمایز وجود دارد که میتوانید تقریباً در هر سازمانی اعمال کنید. البته برای بسیاری از شرکتهای سنتی، تفاوت و خارقالعاده شدن مستلزم یک تغییر اساسی در رویکرد و روش است. این رویکرد مستلزم تمایل و علاقه به آزمایش است.
برای مثال، سازماندهی حول مسئلهای است که به جای نقشی که نیاز به پررنگ کردن دارد، به حل کردن نیازمند است. این تغییرات یک شبه اتفاق نمیافتد، اما میتوانند ممکن شوند و رخ دهند، به خصوص زمانی که سازمان توسط یک رهبر خارقالعاده و متفاوت هدایت میشود، برای مثال فردی مانند شما.
سخن پایانی خلاصه کتاب انسان های خارق العاده
ما به پایان خلاصه کتاب انسانهای خارقالعاده رسیدیم. بیایید نگاهی به مانیفست و بیانیه خارقالعاده بیندازیم، زیرا این خلاصه را کاملاً مختصر و کوتاه میکند:
“من یک مرد ناسازگار و متفاوت هستم. من فردی کاردان، انعطافپذیر و تجربهگرا هستم. من میخواهم اوضاع را بهتر کنم و میدانم چگونه این کار را انجام دهم. در زندگی من با دید و نگرش روشنی از اهداف والاتر و فلسفه شخصی خود هدایت میشوم.”
این مانیفست و بیانیه را از آن خود کنید تا تفاوت و ویژگیهای خارقالعاده درونی خودتان را آزاد کنید. با انجام این کار، خود شکوفایی پیدا خواهید کرد، سازمان خود را بهبود میبخشید و شاید حتی دنیا را تغییر دهید.
یک پیشنهاد کاربردی: یکی از قدمهایی که میتوانید در حال حاضر بردارید این است که از یک همکار بپرسید چگونه باید تغییر کنم تا بهترین عملکرد خودم را به نمایش بگذارم. وقتی طرف مقابل پیشنهادهایی میدهد، میتوانید پاسخ دهید: “برای اینکه من تغییر کنم و رفتار خودم را به این شکل تغییر دهم، به من کمک میکنید؟” این یک یخشکن فوقالعاده برای روابط اجتماعی است که به اعتماد متکی است و آنها را راحتتر میکند و همچنین به ایجاد آن کمک میکند. به این ترتیب میتوانید شروع به رشد شبکهای از افرادی کنید که از شما حمایت میکنند.