در دنیای امروز، خلاقیت و توانایی حل مسئله به عنوان دو مهارت اساسی برای موفقیت در هر زمینهای شناخته میشوند. کتاب “خلاقیت و حل مسئله” نوشته برایان تریسی، به بررسی عمیق این دو مفهوم میپردازد. تحقیقات نشان میدهد که سودآوری کسبوکارها به ایدههای خلاقانه بستگی دارد. در خلاصه کتاب خلاقیت و حل مسئله برایان تریسی، کارشناس فروش و مذاکره، تکنیکهایی را ارائه میدهد که به شما کمک میکند تا جریانی از ایدههای نوآورانه تولید کنید.
او به شما میآموزد که چگونه محرکهای خلاقیت را تحریک کنید، ذهنیت خلاق را در کارکنان خود شکوفا کنید و از روشهای مختلف برای حل مشکلات و بهبود سیستمها استفاده کنید. با پرسیدن سؤالات متمرکز و هدفمند، میتوانید ایدههای جدید را ارزیابی کنید و نبوغ خود را دوباره به جریان بیندازید.
شروع خلاصه کتاب خلاقیت و حل مسئله
خلاقیت چیست؟ خلاقیت به معنای نقاشی کلیساها یا آثار بزرگ هنری نیست. در واقع، خلاقیت به هر نوع پیشرفتی در انجام کارها اشاره دارد که به بهبود و توسعه روشهای کاری کمک میکند. اگر شما به دنبال راهی برای بهبود فعالیتهای خود باشید، به طور طبیعی خلاقتر خواهید شد. این خلاقیت یک نیروی نهفته در وجود شماست که با افزایش تقاضا از تواناییهای خود، میتوانید آن را شکوفا کنید.
در هر سازمان، خط دید شما به شما کمک میکند تا ببینید چه کارهایی انجام میدهید و چه چیزهایی در اطرافتان وجود دارد. افرادی که به طور مداوم ایدههای جدیدی را مطرح میکنند، معمولاً موفقتر از کسانی هستند که ایدههای کمی دارند. برای مثال، در سال ۱۹۷۵، شرکت مزدا در ژاپن با معرفی یک موتور دوار دچار ضرر شد، اما با راهاندازی برنامهای که کارکنان را تشویق به ارائه پیشنهادات برای بهبود کارها میکرد، توانستند به نتایج شگفتانگیزی دست یابند.
در سال اول، مزدا حدود ۲۰۰ هزار پیشنهاد دریافت کرد و ۶۰ درصد آنها را به کار برد. این سیستم پاداشدهی به کارکنان کمک کرد تا احساس رضایت کنند و در نتیجه، در سال ۱۹۸۰، سود شرکت به ۹۵ میلیون دلار افزایش یافت. در مقابل، در شرکتهای آمریکایی و کانادایی، تنها ۱۰ درصد از پیشنهادات عملیاتی میشود که این نشاندهنده عدم حمایت از خلاقیت است.
رابطه مستقیمی بین ایدهها و سودآوری وجود دارد. در دنیای رقابتی امروز، هرچه ایدههای بیشتری تولید کنید، احتمال موفقیت شما بیشتر خواهد بود. بنابراین، سازمانها در واقع همان افراد هستند و خلاقیت هر فرد میتواند به پیشرفت کلی سازمان کمک کند. این موضوع ما را به روانشناسی خلاقیت میرساند، جایی که هر فرد میتواند با تقویت خلاقیت خود، به بهبود عملکرد سازمان کمک کند.
بخش دوم خلاصه کتاب خلاقیت و حل مسئله
خلاقیت شما تحت تأثیر چندین فاکتور کلیدی قرار دارد. بر اساس بررسیهایی که بر روی شرکتهای نوآور انجام شده، سه عامل اصلی در این زمینه وجود دارد:
- تجارب گذشته: تجربیات شما در دوران کودکی و محیطی که در آن رشد کردهاید، تأثیر زیادی بر خلاقیت شما دارد. اگر در محیطی پر از تشویق و حمایت از ایدهها بزرگ شده باشید، احتمالاً به راحتی ایدههای جدیدی را ارائه خواهید داد. برعکس، اگر در محیطهای منفی بودهاید، ممکن است تمایل کمتری به خلاقیت داشته باشید.
- محیط فعلی: شرایط و فضای اطراف شما نیز نقش مهمی در خلاقیت دارد. آیا در محیطی هستید که افراد به ایدههای جدید علاقهمندند و آنها را تشویق میکنند؟ یا اینکه با انتقاد و تمسخر مواجه میشوید؟
- تصویر ذهنی از خود: نحوه نگرش شما به خودتان نیز تأثیرگذار است. آیا خود را فردی خلاق میدانید؟ مطالعات نشان میدهد که اکثر افراد پتانسیل بالایی برای خلاقیت دارند. برای تقویت این حس، میتوانید جملاتی مانند “من یک نابغه هستم” را بارها و بارها تکرار کنید. این تکرار به ضمیر ناخودآگاه شما کمک میکند تا به این باور برسید که واقعاً خلاق هستید.
چگونه محیط مثبت میتواند خلاقیت را تقویت کند؟
علاوه بر این، ارتباط نزدیکی بین شادی و خلاقیت وجود دارد. هر فرد به طور طبیعی خلاق است و تفاوت در میزان استفاده از این خلاقیت است. تحقیقات نشان میدهد که افراد معمولی در سال حدود چهار ایده دارند که میتواند آنها را به موفقیت برساند، اما بسیاری از آنها به دلیل عدم اعتماد به نفس، این ایدهها را دنبال نمیکنند.
محیطی که در آن احساس ارزشمندی و عزت نفس بالا دارید، میتواند خلاقیت شما را شکوفا کند. اگر در خانواده یا سازمانی باشید که افراد تشویق به خلاقیت میشوند، این امر به طور طبیعی به وجود میآید. ایجاد فضایی مثبت و تشویق افراد به تفکر خلاقانه، میتواند به تولید ایدههای نوآورانه کمک کند. در نهایت، با پذیرش این که شما یک نابغه هستید و ایدههای زیادی برای حل مشکلات دارید، میتوانید خلاقیت خود را به حداکثر برسانید.
چگونه میتوان خلاقیت را تحریک کرد؟
خلاقیت به واسطه چند عامل کلیدی تحریک میشود. اولین عامل، اهداف مطلوب و علاقهمندی است. هر چه بیشتر با اشتیاق به دنبال اهدافی باشید که برایتان مهماند، احتمال بیشتری وجود دارد که در دستیابی به آنها خلاقتر باشید. در واقع، انسانهای غیر خلاق وجود ندارند، بلکه ممکن است اهدافی که به آنها علاقهمند نیستند، نداشته باشند. بنابراین، هر چه اشتیاق شما به رسیدن به یک هدف بیشتر باشد، ذهن شما با ایدههای جدید جرقه خواهد زد.
دومین عامل، فشار مشکلات است. مواجهه با چالشها میتواند خلاقیت شما را تحریک کند. وقتی با مانعی روبرو میشوید که شما را از دستیابی به هدفی مهم باز میدارد، ممکن است به طور غیرمنتظرهای خلاقیت شما فعال شود و راهحلهای جدیدی پیدا کنید.
سومین عامل، پرسشهای متمرکز است. توانایی شما در طرح سؤالات عمیق و متمرکز میتواند به سرعت خلاقیت شما را افزایش دهد. به عنوان مثال، از خود بپرسید فرضیات شما چیست و آیا ممکن است این فرضیات نادرست باشند. شناسایی فرضیات غلط میتواند به شما کمک کند تا به راهحلهای جدید دست یابید.
روشهای استاندارد حل مشکل نیز میتواند به شما کمک کند. این روش شامل چند مرحله ساده است:
- تعریف مشکل: شفافسازی مشکل میتواند به شما کمک کند تا ۵۰ درصد از آن را حل کنید.
- جمعآوری اطلاعات: حقایق و اطلاعات مرتبط با مشکل را جمعآوری کنید.
- مشورت با دیگران: از تجربیات دیگران بهرهبرداری کنید و از آنها بپرسید که چگونه مشکلات مشابه را حل کردهاند.
- تفکر آگاهانه: به طور آگاهانه به راهحلها فکر کنید و اگر به نتیجه نرسیدید، مشکل را رها کنید و به ذهنتان اجازه دهید تا به آن فکر کند.
- بازبینی قبل از خواب: قبل از خواب، مشکل را مرور کنید تا ضمیر ناخودآگاه شما روی آن کار کند.
در نهایت، یادداشتبرداری از ایدهها نیز بسیار مهم است. وقتی ایدهای به ذهنتان میرسد، آن را سریعاً یادداشت کنید. ایدهها میتوانند به سرعت فراموش شوند، بنابراین داشتن یک دفترچه یادداشت در کنار خود میتواند به شما کمک کند تا از آنها بهرهبرداری کنید. ایدههای خوب میتوانند راهی برای موفقیت و ثروت شما باشند.
این روشها به شما کمک میکنند تا خلاقیت خود را تحریک کنید و به راهحلهای نوآورانه دست یابید. تنها کافی است که با نظم و تکرار این مراحل را دنبال کنید.
بخش سوم خلاصه کتاب خلاقیت و حل مسئله
طوفان ذهنی یک روش مؤثر برای متمرکز کردن ذهن شماست تا بتوانید به عمق منابع خلاقیت خود بروید و آنها را به سمت حل مشکلاتتان هدایت کنید. برای شروع، کافی است یک کاغذ بردارید و سختترین مشکل یا هدف خود را به صورت یک سؤال در بالای کاغذ بنویسید. به عنوان مثال، اگر هدف شما این است که فروش خود را در ۱۲ ماه آینده از ۲۵۰ میلیون تومان به ۳۵۰ میلیون تومان افزایش دهید، میتوانید سؤال زیر را مطرح کنید: “چه اقداماتی میتوانیم انجام دهیم تا فروش خود را از ۲۵۰ میلیون تومان به ۳۵۰ میلیون تومان افزایش دهیم؟”
هر چه مشکل شما مشخصتر باشد، سؤال شما نیز دقیقتر خواهد بود. خودتان را به نوشتن و رسیدن به ۲۰۰ پاسخ مجبور کنید. این یک تکنیک ساده است که میتوانید به تنهایی یا در یک گروه با استفاده از یک کاغذ بزرگ یا وایتبرد انجام دهید. این سؤال را تکرار کنید تا به بیش از ۲۰۰ پاسخ برسید. نکته جالب این است که پاسخهای اولیه ممکن است دشوار باشند، اما پاسخهای بعدی به مراتب سختتر خواهند بود. در کلاسهای من با مدیران اجرایی، اغلب متوجه شدهام که بیستمین پاسخ، پاسخی است که واقعاً تفاوت ایجاد میکند.
هر چیزی که به ذهنتان میرسد را یادداشت کنید، حتی پاسخهای مضحک. خودتان را برای تولید پاسخهای بیشتر و نوشتن آنها روی کاغذ مجبور کنید. گاهی اوقات، یک پاسخ ناگهانی از کاغذ بیرون میپرد و همان چیزی است که مدتها به دنبالش بودید. یکی از دوستانم این تمرین را انجام داد و متوجه شد که پاسخ شماره ۱۷ همان چیزی بود که ۶ ماه به دنبالش میگشت و کسب و کارش را به کلی تغییر داد.
از بین پاسخها، حداقل یکی را انتخاب کنید و فوراً آن را اجرا کنید.برای ۳۰ روز آینده فقط همین کار را انجام دهید، میتوانید ۱۰ برابر زمان و پولی که تا امروز صرف کردهاید، صرفهجویی کنید. ارزش واقعی این روش در تأثیری است که بر زندگی من و دیگران گذاشته است، که واقعاً شگفتانگیز و عالی است.
استفاده از سؤالات برای روشنتر کردن اهداف زندگی
سؤالات متمرکز ابزاری قدرتمند برای تحریک خلاقیت و روشنتر کردن اهداف هستند. اگر شما یاد بگیرید که این سؤالات را از خود بپرسید، میتوانید آنها را به دیگران نیز منتقل کنید. اولین سؤال متمرکز این است: “ما چه کاری سعی داریم انجام دهیم؟” و سپس باید بپرسید: “چگونه میخواهیم این کار را انجام دهیم؟” این سؤالات را بارها و بارها تکرار کنید تا تفکر شما روشنتر شود.
سؤال بعدی این است: “به دنبال چه نتایج و برآیندهایی هستیم؟” تصور کنید اگر در این زمینه موفق شوید، نتایج دقیقاً چه شکلی خواهند بود؟ آیا این نتایج شامل شادی، موفقیت، پیشرفت یا کاهش بدهیها خواهد بود؟ همچنین باید بپرسید: “با چه روش دیگری میتوانیم به این هدف برسیم؟” همیشه یک راه بهتر وجود دارد و این را در نظر داشته باشید.
سؤال مهم دیگری که باید مطرح کنید این است: “آیا فرضیات ما ممکن است غلط باشند؟” فرضیات غلط میتوانند ریشه هر شکستی باشند، بنابراین باید آنها را زیر سؤال ببرید و آزمایش کنید.
ویژگیهای نابغهها نیز به شما کمک میکند تا در مواجهه با مشکلات مانند افراد باهوش رفتار کنید. نوابغ معمولاً میتوانند بر روی یک موضوع تمرکز کنند و از روابط علت و معلولی آگاه باشند. آنها به تصویر بزرگ نگاه میکنند و سعی میکنند وابستگی به ایدهها را کاهش دهند.
برای تحریک ذهن، میتوانید از سؤالات زیر استفاده کنید:
- سه تا از مهمترین اهداف شما در زندگی چیست؟
- سه تا از بزرگترین مشکلات شما چه چیزهایی هستند؟
- شرایط ایدهآل شما در ۳، ۴ یا ۵ سال آینده چگونه است؟
- اگر هیچ محدودیتی نداشتید، چه چیز بزرگی را آرزو میکردید؟
در نهایت، شناسایی موانع بزرگ در مسیر دستیابی به اهداف شما بسیار مهم است. این موانع میتوانند شامل تحصیلات، سرمایه یا هزینهها باشند. با شناسایی این موانع و تمرکز بر روی آنها، میتوانید به سمت اهداف خود پیشرفت کنید. به یاد داشته باشید که بزرگترین اشتباه این است که به موانع کوچک توجه کنید و از سنگ بزرگتر غافل شوید. بنابراین، وقت خود را صرف شناسایی و برطرف کردن این موانع کنید.
سه مرحله تفکر: کلید خلاقیت و موفقیت
مرحله اول آگاهانه: این مرحله شامل ذهن تحلیلی شماست که در حال حاضر در حال استفاده از آن هستید. در این مرحله، شما تحلیل میکنید، استدلال میکنید و تصمیم میگیرید. این ضمیر آگاه شماست که اطلاعات را دریافت و پردازش میکند.
مرحله دوم ناخودآگاه: ضمیر ناخودآگاه شما مانند یک بانک حافظه عمل میکند که تمام اطلاعاتی که در طول زندگیتان جمعآوری کردهاید را در خود ذخیره میکند. با تحریکات مناسب، میتوانید به این اطلاعات دسترسی پیدا کنید و از آنها بهرهبرداری کنید.
مرحله سوم خودآگاه برتر: این قسمت از ذهن شما، جایی است که خلاقیت، تخیل و انگیزه وجود دارد. خودآگاه برتر شما به شما ایدههای عالی میدهد و به شما کمک میکند تا به اهداف خود برسید. برای فعال کردن این بخش، نیاز به وضوح و تعهد دارید.
پردازش اطلاعات: از خودآگاه به ناخودآگاه
هر تفکر یا هدفی که شما بهطور مداوم در ذهن آگاه خود نگه میدارید، به وسیله خودآگاه برترتان به واقعیت تبدیل خواهد شد. بنابراین، مهم است که بر روی اهداف و خواستههای خود تمرکز کنید و ذهن خود را از مشکلات و محدودیتها دور نگه دارید.
تفکر مکانیکی به تفکر عادی و اتوماتیک اشاره دارد، در حالی که تفکر تطبیقی به انعطافپذیری و توانایی دیدن جنبههای مختلف یک موضوع مربوط میشود. افرادی که تفکر سیاه و سفید دارند، معمولاً دیدگاههای محدود و بدبینانهای دارند، در حالی که متفکران تطبیقی خوشبین و خلاق هستند و به دنبال راهحلهای مثبت میگردند.
برای تبدیل شدن به یک متفکر تطبیقی، باید قضاوتها را به تعویق بیندازید و ذهن خود را باز نگه دارید. اگر تصمیمی گرفتید، انعطافپذیر باشید و آماده تغییر آن باشید. این رویکرد به شما کمک میکند تا خلاقیت و نوآوری را در زندگی و کار خود افزایش دهید.
بخش چهارم خلاصه کتاب خلاقیت و حل مسئله
در دنیای امروز، روشهای مختلفی برای تفکر و حل مسائل وجود دارد که به افراد کمک میکند تا خلاقیت و نوآوری خود را تقویت کنند. یکی از این روشها، تفکر بصری است که در آن افراد به تصاویر، نمودارها و گرافها نیاز دارند تا اطلاعات را بهتر درک کنند. این نوع تفکر به آنها کمک میکند تا ایدهها و مفاهیم را به صورت بصری تجسم کنند و از این طریق به نتایج بهتری دست یابند.
در مقابل، برخی افراد به تفکر شنیداری تمایل دارند. این افراد از شنیدن اطلاعات و بحث و تبادل نظر با دیگران بهره میبرند. این نوع تفکر به آنها کمک میکند تا از طریق مکالمات و شنیدن نظرات دیگران، به درک بهتری از موضوعات برسند.
همچنین، نوع دیگری از تفکر وجود دارد که به تفکر جنبشی معروف است. افرادی که از این نوع تفکر استفاده میکنند، به حرکات و احساسات خود وابستهاند. آنها ممکن است در حین تفکر پیادهروی کنند یا حرکات بدنی انجام دهند تا به ایدههای جدید دست یابند.
روشهای سیستماتیک حل مشکلات
یکی از تکنیکهای جالب در تفکر، استفاده از رویکردی به نام تفکر بر مبنای صفر است. در این روش، افراد از خود میپرسند که آیا اگر دوباره به شروع کار میپرداختند، همان تصمیمات را میگرفتند یا خیر. این سوال به آنها کمک میکند تا از افکار قبلی خود فاصله بگیرند و با اطلاعات جدید تصمیمگیری کنند.
روشهای سیستماتیک حل مشکلات نیز یکی دیگر از ابزارهای مؤثر در این زمینه است. این روش شامل مراحل مختلفی است که به افراد کمک میکند تا به طور منطقی به حل مسائل پیچیده بپردازند. از جمله این مراحل میتوان به تعریف واضح مشکل، شناسایی علتها و پیشنهاد راهحلهای ممکن اشاره کرد.
طوفان مغزی نیز یک روش محبوب برای تحریک خلاقیت است. در این روش، گروهی از افراد دور هم جمع میشوند و ایدههای خود را بدون قضاوت مطرح میکنند. این فرآیند به تولید ایدههای جدید و نوآورانه کمک میکند.
در نهایت، منابع نوآوری نیز میتوانند به افراد در شناسایی فرصتهای جدید کمک کنند. این منابع شامل حوادث پیشبینی نشده، ناسازگاریها، نیازمندیهای فرایندی، تغییرات در ساختار صنعتی، تغییرات دموگرافیک، تغییر در ادراک و ارزشها و دانش جدید هستند. با توجه به این منابع، افراد میتوانند به نوآوریهای مؤثری در کسبوکار خود دست یابند و به موفقیتهای بیشتری برسند.
روش گروه اسمی
تکنیک جالبی به نام “روش گروه اسمی” وجود دارد که به سادگی میتواند به شما در تولید ایدههای جدید کمک کند. این روش به نوعی طوفان مغزی سازمانیافته است که در آن یک سوال مطرح میشود و سپس افراد به تکمیل جملات میپردازند.
برای مثال، فرض کنید شما میگویید: “ما میتوانیم فروشمان را دو برابر کنیم اگر…” و سپس به افراد این فرصت را میدهید که ادامه جمله را با ایدههای خود پر کنند. این کار میتواند به تولید ایدههای متنوعی برای افزایش فروش منجر شود.
افراد ممکن است بگویند: “ما میتوانیم فروشمان را دو برابر کنیم اگر میزان تبلیغاتمان را افزایش دهیم” یا “اگر قیمتها را کاهش دهیم” یا حتی “اگر بتوانیم رقبایمان را کنار بزنیم”. این نوع تفکر به افراد کمک میکند تا از زوایای مختلف به یک مسئله نگاه کنند و ایدههای خلاقانهتری ارائه دهند.
اما نکته مهم این است که ممکن است شما فرصتی را از دست بدهید اگر به دنبال آن نباشید. حتی اگر احتمال موفقیت شما یک در هزار باشد، چرا نتوانید شانسی دو در هزار یا سه در هزار داشته باشید؟ اگر راهی وجود داشته باشد که فروشتان را در ۱۲ ماه آینده به دو برابر برساند، ممکن است به راحتی آن را نادیده بگیرید. بنابراین، همیشه باید گوش به زنگ فرصتها باشید و به دنبال ایدههای جدید بگردید.
تفکر افقی: راهی نوین برای حل مشکلات
تفکر افقی یا جانبی، که یکی از پیشگامان آن ادوارد د بونو است، روشی خلاقانه برای حل مسائل و فرار از عادات فکری است. د بونو میگوید وقتی افراد خود را در یک حفره مییابند، تمایل دارند آن را عمیقتر کنند، در حالی که ممکن است راهحل واقعی این باشد که به جای آن، به سمت حفرهای جدید بروند.
یکی از تکنیکهای این روش، “واژگونسازی” است. در اینجا شما میتوانید یک واژه را در نظر بگیرید و معنی آن را معکوس کنید. به عنوان مثال، وقتی با مشکلی مواجه میشوید، به جای دیدن آن به عنوان یک مانع، میتوانید آن را یک فرصت بزرگ بنامید. این تغییر در دیدگاه میتواند به شما کمک کند تا به مسئله به عنوان یک موقعیت مثبت نگاه کنید.
همچنین میتوانید جملات منفی را وارونه کنید. مثلاً به جای گفتن “فروش ما پایین آمده”، بگویید “خریداران به اندازه کافی خرید نمیکنند”. این تغییر در تمرکز میتواند به شما کمک کند تا راهحلهای جدیدی پیدا کنید.
تکنیک دیگری که میتوانید استفاده کنید، “پیوستگی تصادفی” است. این نوع تفکر میتواند به شما کمک کند تا از زوایای جدید به مسائل نگاه کنید و ایدههای تازهای پیدا کنید.
ایده برجسته نیز یکی دیگر از تکنیکهاست. اگر ایده غالب این است که شما با مشکلی واقعی مواجهاید، ممکن است در واقع یک موقعیت سودآور در دست داشته باشید. بنابراین، به ایده قالب خود نگاه کنید و سعی کنید از آن دور شوید.
توجه به دیدگاه دیگران نیز میتواند مفید باشد. سعی کنید موقعیت فرد دیگر را از دیدگاه خود او ببینید. این کار به شما کمک میکند تا مسائل را از زوایای مختلف بررسی کنید و راهحلهای جدیدی پیدا کنید.
در نهایت، “خیالپردازی” یک روش فوقالعاده برای تفکر خلاق است. تصور کنید که یک چوب جادویی دارید و میتوانید با تکان دادن آن، همه مشکلات را ناپدید کنید. حالا از خود بپرسید که اگر چنین اتفاقی بیفتد، وضعیت شما چگونه خواهد بود و چه فرصتهایی به روی شما باز میشود. این نوع تفکر میتواند به شما کمک کند تا امکانات جدیدی را شناسایی کنید و به دنبال راهحلهای خلاقانه باشید.
در اینجا تعدادی سوال وجود دارد که میتوانید برای تحریک حس کنجکاوی از آنها استفاده کنید. این سوالات میتوانند به شما کمک کنند تا به نوآوری و خلاقیت در محصولات و خدمات خود بپردازید:
- آیا میتوانید محصول یا خدمات خود را به شیوههای جدیدی مورد استفاده قرار دهید که تاکنون به آنها فکر نکردهاید؟ آیا امکان دارد از آن در صنایع یا برای مشتریان دیگر بهرهبرداری شود؟
- آیا میتوانید ایدهها یا روشهایی که دیگران به کار میبرند را برای بهبود محصولات خود کپی یا تعدیل کنید؟ چه کارهایی از رقبای خود میتوانید الهام بگیرید؟
- چگونه میتوانید محصول موجود را تغییر دهید یا اصلاح کنید تا به شکلی متفاوت به نظر برسد یا عملکرد جدیدی داشته باشد؟ آیا میتوانید آن را پیچیدهتر کنید؟
- آیا میتوانید ویژگیهای محصول را به گونهای افزایش دهید که جذابتر و جالبتر شود؟ آیا امکان دارد آن را کوچکتر یا به بخشهای جزئیتر تقسیم کنید؟
- آیا میتوانید محصولات خود را با چیزهای دیگری ترکیب کنید؟ چگونه میتوانید ایدهها و اهداف مختلف را با هم ترکیب کنید تا ارزش افزوده بیشتری ایجاد کنید؟
این سوالات میتوانند به شما کمک کنند تا به راهحلهای جدید و خلاقانه برای چالشهای موجود دست یابید.