خلاصه کتاب مرد واقعی
فهرست

خلاصه کتاب مرد واقعی

آیا به دنبال راهی برای تقویت مهارت‌های رهبری و مردانگی خود هستید؟ کتاب “مرد واقعی” اثر دارن هاردی، یکی از منابع ارزشمند در این زمینه است. خلاصه کتاب مرد واقعی به بررسی ویژگی‌های یک مرد واقعی و نحوه‌ی رهبری مؤثر می‌پردازد. هاردی به خوانندگان می‌آموزد که چگونه می‌توانند در زندگی شخصی و حرفه‌ای خود به بهترین نسخه از خود تبدیل شوند.

شروع خلاصه کتاب مرد واقعی

چند وقت پیش ۴۷ ساله شدم و از اینکه سنم بیشتر می‌شود خوشحالم. هر سال نسبت به سال قبل بهتر می‌شود و تمرکزم بر روی نگرش‌ها و درک خودم و دنیای اطرافم بیشتر می‌شود. نمی‌توانم بگویم که هر سال هوشمندتر می‌شوم، اما قطعاً داناتر شده‌ام. به قول سقراط، “تنها هوش واقعی این است که بدانی هیچ چیز نمی‌دانی.”

در این سن، بسیاری از مردان دچار بحران میانسالی می‌شوند. کارل یونگ می‌گوید که میانسالی مرگ پندار و خیال دوران جوانی است. در جوانی، خودآگاهی ما محدود است و بیشتر به خودمان فکر می‌کنیم. اما در میانسالی، با واقعیت‌های تلخ روبه‌رو می‌شویم و این می‌تواند برای بسیاری از مردان سخت باشد.

بسیاری از مردان در این دوران تلاش می‌کنند تا به دوران جوانی خود برگردند و این رفتارها ممکن است مسخره به نظر برسد. اما این مرحله از زندگی می‌تواند فرصتی برای تغییر و تحول باشد. به جای بحران میانسالی، می‌توانیم آن را “رنسانس میانسالی” بنامیم، فرصتی برای تولدی دوباره و درک عمیق‌تر از زندگی.

این دوره از زندگی بهترین زمان برای تجربه‌های جدید و رشد شخصی است. ما باید از این مرحله با آغوش باز استقبال کنیم و به یاد داشته باشیم که مرد بودن ویژگی‌های منحصر به فردی دارد که بر خانواده، کسب و کار و جامعه تأثیر می‌گذارد. با پذیرش این تغییرات و تمرکز بر سه ستون مردانگی: محافظت، تأمین مایحتاج و رهبری، می‌توانیم به موفقیت‌های بیشتری دست یابیم. مرد بودن فوق‌العاده است و با درک درست از این ویژگی‌ها، می‌توانیم زندگی بهتری بسازیم.

مزیت های مرد بودن

می‌خواهم به چند مزیت مرد بودن اشاره کنم. هیچ‌وقت نشده که بخواهم از یک خیابان تاریک رد شوم و نگران باشم که کسی بخواهد به من آسیب برساند. هیچ‌گاه در هتل نگران همسایه کناری‌ام نبوده‌ام و هرگز درگیر افکار ناراحت‌کننده‌ای درباره امنیت خودم نشده‌ام. این احساس امنیت برای من به عنوان یک مرد، یک واقعیت است.

اما اگر خود را جای زنان بگذارید، زندگی در چنین شرایطی را تصور کنید. فرض کنید در دنیایی پر از خطرات و تهدیدها زندگی می‌کنید، جایی که هر روز با افرادی قوی‌تر و خطرناک‌تر از خودتان روبه‌رو هستید. به تازگی و به لطف کمپین‌های حمایت از زنان، متوجه شدم که مشکلات زیادی برای خانم‌ها در سراسر دنیا وجود دارد و این مسئله خشم و ناامیدی مرا برانگیخت.

ما مردان، به عنوان افرادی که باید از زنان و افراد ضعیف‌تر محافظت کنیم، در بسیاری از مواقع شکست خورده‌ایم. تعداد مردانی که در صحنه‌های جرم و آزار زنان حضور دارند، بسیار زیاد است. این بی‌تفاوتی و سکوت ما در برابر این مشکلات، به شدت آزاردهنده است.

آزمون مردانگی: آیا ما همیشه به نیاز دیگران توجه می‌کنیم؟

یکی دو روز پیش یکی از دوستانم داستانی برایم تعریف کرد. او به جلسه مهمی می‌رفت و وقتی ماشینش را از پارکینگ درآورد، متوجه شد که یک ماشین دیگر به شکل غیرعادی پارک کرده و کیسه هوایش فعال شده است. خانم مسنی درون ماشین نشسته بود و به وضوح چهره غمگین و آشفته‌ای داشت. دوستم ماشینش را کنار جاده پارک کرد و با احتیاط به سمت آن خانم رفت. او از خانم پرسید که آیا می‌خواهد با کسی تماس بگیرد و متوجه شد که تنها شماره‌ای که در گوشی ثبت شده، شماره پسرش است.

پسر خانم در ایالت دیگری زندگی می‌کرد و دوستم با او تماس گرفت تا کمک بگیرد. پس از حدود ۱۲ دقیقه، شخصی که مأمور کمک بود، رسید و دوستم توانست بدون تأخیر به جلسه‌اش برود.

نکته‌ای که در این داستان وجود دارد و من را تحت تأثیر قرار داد، این است که نمی‌دانم اگر جای دوستم بودم، آیا همین کار را می‌کردم یا نه. من آدم مهربانی هستم و همیشه سعی می‌کنم به دیگران کمک کنم، اما نگرانم که ممکن است در فکر و خیال خود غرق شوم و متوجه نیاز آن خانم به کمک نشوم.

شاید به راحتی خودم را توجیه کنم که کار دارم و دیگران هم او را می‌بینند و کمک می‌کنند. این نگرانی من را آزار می‌دهد. اگر در آن موقعیت قرار می‌گرفتم، احتمالاً شکست می‌خوردم. بدتر از همه اینکه دوستم که به آن پیرزن کمک کرد، یک خانم بود.

همه ما، چه مرد و چه زن، موظفیم به کسانی که نیاز به کمک دارند یاری برسانیم، اما وظیفه اصلی ما مردان، محافظت از دیگران است. مطمئنم مردان زیادی در آن جاده شلوغ در حال رانندگی بودند و باورم نمی‌شود که هیچ‌کدامشان کمکی نکردند. همه آن‌ها با خود فکر کردند که “چه بد” یا “پیرزن بیچاره” و سپس به مسیرشان ادامه دادند و خود را توجیه کردند که کار دارند و نمی‌توانند کمک کنند.

بخش دوم خلاصه کتاب مرد واقعی

آقایان و خانم‌هایی که این کتاب را می‌خوانید، بیایید بپذیریم که ما متفاوتیم. حقوق برابر زنان و مردان را کنار بگذارید؛ ما انسان‌ها به شکل متفاوتی برای رسیدن به اهداف مختلف تکامل یافته‌ایم. مردان نقش محافظت‌کننده دارند و این وظیفه از ابتدای خلقت بر عهده جنس نر بوده است. حتی در دنیای حیوانات، جنس نر وظیفه محافظت از جفت و فرزندانش را بر عهده دارد.

مردان به طور کلی توانایی جسمی بیشتری دارند و به همین دلیل، سخت‌ترین و خطرناک‌ترین کارها به آن‌ها سپرده می‌شود. آن‌ها در هر دوره‌ای به میدان‌های جنگ فراخوانده می‌شدند و در مواقع ضروری از زنان و کودکان محافظت می‌کردند. مردانگی در هر قوم و قبیله‌ای به معنای فدا کردن جان خود برای محافظت از دیگران است.

اما وقتی به دنیای اطراف نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که به اندازه کافی وظیفه‌مان را به خوبی انجام نداده‌ایم. منظورم از دنیای اطراف، دنیای خودتان است؛ افرادی که در سوپرمارکت‌ها، پارک‌ها، سینماها و مکان‌های دیگر حضور دارند. ما باید از آن‌ها نه تنها به صورت فیزیکی، بلکه از نظر ذهنی و احساسی نیز محافظت کنیم.

چرا باید در برابر ظلم ایستاد

چند سال پیش، در جلسه‌ای آموزشی برای مدیران ارشد، شاهد رفتارهای خبیثانه‌ای بودم. برخی از مدیران به فردی که خجالتی و نه چندان مشهور بود، آزار می‌رساندند. این آزار و اذیت نه تنها برای آن شخص خنده‌دار نبود، بلکه کاملاً ظالمانه به نظر می‌رسید. من چند بار تذکر دادم، اما هیچ فایده‌ای نداشت و آن‌ها به اذیت کردنش ادامه دادند.

یک یا دو بار به آن‌ها تذکر دادم، اما نه به‌طور جدی. گفتم: «بی‌خیال بچه‌ها، آرام باشید» یا «دوستمان را اذیت نکنید، او بچه خوبی است.» ولی این تذکرات هیچ تأثیری نداشت و آن‌ها به آزار و اذیت ادامه دادند. در واقع، من در آزمون مردانگی شکست خوردم و در انجام وظایفم کوتاهی کردم. از آن مرد سوءاستفاده شد و با او بدرفتاری کردند. من می‌دانستم که او چه احساسی دارد و قلبش شکسته است، اما نتوانستم جلوی آن‌ها را بگیرم، در حالی که قدرت این کار را داشتم.

باید جدی‌تر می‌گفتم: «هی، بزنید به چاک!» و حالا متأسفم و شرمنده‌ام، چون در نهایت من هم شریک جرم آن‌ها شدم و به همان اندازه گناهکارم. بیایید بیشتر در مورد این موضوع فکر کنیم. مردان تنها افرادی نیستند که می‌توانند رفتار آزاردهنده‌ای داشته باشند، اما باید قدرت اجتماعی مردان را برای جلوگیری از سواستفاده و آزار به رسمیت بشناسیم.

آقایان، وقتش شده که با مردانگی‌مان به این روند اشتباه پایان دهیم. شما هم قطعاً با موقعیت‌های مشابهی روبه‌رو شده‌اید. باید دست به کار شویم و کمک کردن را تمرین کنیم. همان‌طور که ادموند بیورک می‌گوید، تنها کاری که برای موفقیت شیطان لازم است، این است که انسان‌های خوب هیچ کاری انجام ندهند.

مرد بودن عالی است، اما این امتیاز مسئولیتی هم به همراه دارد؛ مسئولیت محافظت و دفاع از کسانی که در اطرافمان هستند و نسبت به ما ضعیف‌ترند. وقتش شده که به وظایف‌مان عمل کنیم و به خانواده، همسایگان و جامعه نشان دهیم که مردان شجاع و نترس چه شکلی‌اند. هر زمان که با فرد متجاوز یا سواستفاده‌گری روبه‌رو شدید، چند قدم جلو بروید و با قدرت فریاد بزنید: «هی، بزن به چاک!» بیایید مرد باشیم.

بخش سوم خلاصه کتاب مرد واقعی

انجام دادن وظایفمان در زندگی به عنوان مردان، بر اساس سه ستون اصلی است: محافظت، تأمین مایحتاج و رهبری. این وظایف به ما کمک می‌کند تا به عنوان همسر و پدر در خانه حضور مؤثری داشته باشیم. من خودم را مرد باهوشی می‌دانم که به جای اینکه خود را دانای کل بدانم، از دیگران سؤال می‌کنم. به ویژه از زنان باهوش و موفقی که در اطرافم هستند.

زنان معمولاً از مردان چه می‌خواهند؟ نیازهای اولیه مردان شامل غذا، رابطه جنسی و امنیت است، اما واقعاً مردان به تحسین و تأثیرگذاری نیاز دارند. من در سخنرانی‌هایم با جمعیت‌های بزرگ مواجه می‌شوم و تحسین‌های زیادی دریافت می‌کنم، اما تنها نظر همسرم برایم اهمیت دارد. او ممکن است فکر کند که چون من تحسین می‌شوم، دیگر نیازی به تحسین او ندارم، اما این یک اشتباه بزرگ است.

مردان باید بیشتر از تأمین مالی خانواده در زندگی خانوادگی و تربیت بچه‌ها مشارکت کنند. تأمین مایحتاج زندگی در قرن بیست و یکم به شکل متفاوتی است و دیگر نان‌آور بودن تنها وظیفه مردان نیست. زنان امروزی توانایی تأمین مالی خانواده را دارند و مردان باید به دنبال ویژگی‌های بیشتری باشند.

یکی از نکات جالبی که از زنان مختلف شنیدم این بود که کارهای کوچک روزمره، مانند کمک در کارهای خانه، برای آن‌ها بسیار مهم است. این کارها نشان‌دهنده عشق و توجه مردان به خانواده است. به عنوان مثال، مادربزرگم به من گفت که جذاب‌ترین چیزی که از پدربزرگ دیده، طی کشیدن کف خانه بوده است. این نشان می‌دهد که مردان باید به جز تأمین مالی، در کارهای روزمره و کوچک هم مشارکت کنند تا عشق و محبت خود را نشان دهند.

همکاری و مسئولیت‌پذیری

هایلی، یکی از اعضای تیم من، ۳ سال است که با اریک ازدواج کرده و پسری به نام لجر دارد. او می‌گوید که در زندگی پرمشغله‌اش، زبان عشق آن‌ها از ابراز محبت کلامی به کمک در انجام کارها و قبول مسئولیت در خانه تغییر کرده است. مگی، که ۱۴ سال است با برندن ازدواج کرده، نیز همین نظر را دارد و می‌گوید که وقتی برندن بدون درخواست او کاری انجام می‌دهد، خوشحال می‌شود، اما در ۹۹ درصد مواقع باید از او درخواست کند.

دوست من آناری، که یکی از متفکرترین افرادی است که می‌شناسم، نیز به این نکته اشاره می‌کند که هر بار که همسرش در سوپرمارکت به او کمک می‌کند، بیشترین احساس محبت را نسبت به او دارد. این نشان می‌دهد که مردان باید به کارهای کوچک و روزمره توجه کنند تا همسرانشان را خوشحال کنند.

مردان باید به این نکته‌ها توجه کنند: همسرانشان از آن‌ها می‌خواهند که خودجوش دست به کار شوند و کمک کنند. این خواسته‌ها ممکن است برای مردان منطقی به نظر نرسد، اما واقعیت این است که همسران به دنبال همکاری و مشارکت در کارهای خانه هستند. مردان باید از ذهنیت سنتی خود خارج شوند و به جای استخدام دیگران برای انجام کارها، خودشان دست به کار شوند.

این تغییر نگرش می‌تواند به بهبود روابط کمک کند و نشان دهد که مردان به خانواده و مسئولیت‌های خود اهمیت می‌دهند. در نهایت، مردان باید یاد بگیرند که انجام کارهای روزمره و کوچک، نشانه عشق و توجه به همسرانشان است و این کارها می‌تواند احساس نزدیکی و محبت را در خانواده تقویت کند.

مادربزرگم که در سال ۱۹۲۰ به دنیا آمده و با مردی که در جنگ جهانی دوم حضور داشته ازدواج کرده، به من آموخته که همه زنان یک چیز می‌خواهند: همسرشان باید وارد عمل شود و در کارها مشارکت داشته باشد. این نشان می‌دهد که به او اهمیت می‌دهید و عاشقش هستید. مسئله کار کردن نیست، بلکه دست به کار شدن و کمک کردن است.

این نکته اصلی و رایج‌ترین جوابی بود که از زنان دریافت کردم. همسران شما نیز امیدوارند که این قضیه را متوجه شوید. اگر دارید این کتاب را با همسرتان می‌خوانید، احتمالاً او چندین بار به شما اشاره کرده است. من همچنین از زنان پرسیدم که همسرانشان چگونه می‌توانند مرد بهتری باشند و به این نتیجه رسیدم که مردان باید خود را بیشتر باور کنند و اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند.

همسران شما شما را بهتر از خودتان می‌بینند و وقتی شما توانایی‌هایتان را به نمایش نمی‌گذارید، آن‌ها ناامید می‌شوند. یکی از بانوان گفت: “ای کاش همانقدر که من باورش دارم، خودش را باور داشت.” وقتی مردان با اعتماد به نفس عمل کنند، همسرانشان آن‌ها را جذاب‌تر خواهند یافت و فرزندانشان از آن‌ها الگو خواهند گرفت.

نقش مردان در خانواده: از عمل به عشق

مردانگی بر سه ستون استوار است: محافظت، تأمین مایحتاج و رهبری. رهبری نیازمند اعتماد به نفس است. همسران و فرزندان شما به این اعتماد به نفس نیاز دارند تا احساس امنیت کنند. همچنین، دوز رمانتیک بودن خود را افزایش دهید، زیرا این یکی از حوزه‌هایی است که مردان معمولاً عملکرد خوبی ندارند. در نهایت، مردان باید به دنبال بهبود خود و ایجاد روابط عمیق‌تر با همسرانشان باشند.

خبر خوب این است که زنان به دنبال کارهای عاشقانه عجیب و غریب نیستند. البته برخی از آن‌ها به این نوع کارها علاقه دارند، اما در نهایت می‌خواهند که گاهی سورپرایزشان کنید و کمی خلاقیت به خرج دهید. رفتار شما نباید به گونه‌ای باشد که اگر یک روز نامه عاشقانه‌ای برای همسرتان نوشتید، از شدت تعجب قلبش بایستد.

آلیس به پدرش پیشنهاد کرده که می‌تواند کمی رمانتیک‌تر باشد. او می‌گوید که برای مناسبت‌ها هدیه می‌گیرد، اما همسرش خیلی خشک برخورد می‌کند. این کارها سخت نیستند، آقایان!

یکی از توصیه‌ها نوازش کردن است. همسرتان از صمیم قلب می‌خواهد مورد محبت شما واقع شود. آلیسون می‌گوید که دوست دارد کوین او را در آغوش بگیرد و این کار حس عشق را در او زنده می‌کند. همچنین ابراز احساسات نیز بسیار مهم است. زنان در سراسر دنیا دوست دارند که به آن‌ها بگویید که دوستشان دارید و آن‌ها را زیبا می‌دانید.

این احساسات را باید به طور مداوم ابراز کنید. همان‌طور که هر روز باید از ماشینتان مراقبت کنید، باید به زندگی خانوادگی‌تان نیز رسیدگی کنید. حتی اگر از این کار خوش‌تان نمی‌آید، باید تلاش کنید. اندی، با وجود اینکه از نوشتن متنفر است، بهترین کارت‌های تبریک را برای همسرش می‌نویسد و کارلا می‌گوید که این کارت‌ها شیرین‌ترین خاطراتش هستند.

بخش چهارم خلاصه کتاب مرد واقعی

آخرین حیطه‌ای که نیاز به بهبود دارد، زمان است. باید برای خانواده‌تان وقت بگذارید، نه فقط به صورت فیزیکی، بلکه با حضور ذهن کامل. زنان دوست دارند بدانند که اولویت شما هستند و این را می‌توانید با حضور خودآگاهانه در خانه نشان دهید. جورجیا می‌گوید که کاش همسرش بیشتر در زندگی خانوادگی مشارکت می‌کرد و از میز کارش فاصله می‌گرفت.

برخی از ویژگی‌هایی که زنان در مردان دوست دارند، شامل طنزپردازی و وفاداری است. زنان از مردانی که آن‌ها را می‌خندانند خوششان می‌آید. وفاداری نیز یکی از ویژگی‌های مهم است که به زنان احساس امنیت می‌دهد. کیلی می‌گوید که هیچ‌گاه نسبت به وفاداری اریک شک نکرده و این اعتماد به او کمک می‌کند تا روی سایر جنبه‌های زندگی‌اش تمرکز کند.

زنان به امنیت احساسی و فیزیکی نیاز دارند و اگر مردی در این زمینه‌ها دچار تزلزل شود، احساس ناامنی خواهند کرد. خیانت فقط جسمی نیست و می‌تواند احساسی یا ذهنی هم باشد. مگی می‌گوید که بهترین ویژگی همسرش این است که دخترشان را بیش از هر چیزی دوست دارد و کیلی نیز به پدر بودن اریک افتخار می‌کند.

مردان باید خود را به چالش بکشند و به دنبال بهبود خود باشند. با طراحی سؤال‌هایی از خود، می‌توانید مرد واقعی درونتان را بیرون بیاورید و به مرد بهتری تبدیل شوید. امیدوارم این نکات به شما کمک کند تا به مرد بهتری تبدیل شوید و رابطه‌تان را بهبود بخشید.

بخش پنجم خلاصه کتاب مرد واقعی

آقایان، تا اینجا مسیر خوبی را با هم طی کردیم و حالا می‌خواهیم درباره مردانگی در محل کار صحبت کنیم. محل کار در سال‌های اخیر تغییرات اساسی زیادی را تجربه کرده است. بیایید با این جمله شروع کنیم: هر چیزی که در مورد رهبری در محل کار می‌دانید، اشتباه است. دلیلش این است که شما این دانسته‌ها را از پدرانتان یاد گرفته‌اید و آن‌ها هم از پدرانشان. ما در دوران متفاوتی زندگی می‌کنیم و باید مردانگی را به شیوه‌ای جدید معنا کنیم.

پدربزرگ‌ها و پدران ما در دوران جنگ‌های جهانی بزرگ شدند و رهبری را به شیوه‌ای سلسله مراتبی یاد گرفتند. اما حالا زمان آن رسیده که از این شیوه‌های قدیمی عبور کنیم و رهبری در قرن بیست و یکم را یاد بگیریم. تکنولوژی بزرگ‌ترین نیروی محرکه تغییرات است و مقدس‌انگاری‌های سیستم پدرسالاری را از بین برده است.

نسل هزاره و نسل انفجار جمعیت، هر دو در محیط‌های متفاوتی رشد کرده‌اند و این تفاوت‌ها بر شخصیت و دیدگاه‌هایشان تأثیر گذاشته است. حالا برای اولین بار در تاریخ، پنج نسل همزمان در محیط کار حضور دارند. زنان نیز در بازار کار به طور فزاینده‌ای فعال هستند و به نیروی غالب تبدیل می‌شوند.

آمار نشان می‌دهد که زنان کنترل بیشتری بر مخارج دارند و تصمیم‌گیرندگان نهایی در خریدها هستند. آن‌ها در استخدام اعضای جدید تیم، فرهنگ‌سازی، بازاریابی و مدیریت فرایند فروش نقش مهمی دارند. بنابراین، آقایان باید مردانگی خود را تقویت کنند و به مردان بهتری تبدیل شوند. استخدام کارمندان خانم زبر و زرنگ می‌تواند به شما کمک کند تا شرکتتان را بهتر مدیریت کنید. اگر این کار را نکنید، در واقع خودکشی کرده‌اید.

تصمیم با خودتان است، اما هنوز به وظایف و توانایی‌های شما به عنوان یک مرد نیاز داریم. شما باید محافظت، تأمین و رهبری کنید، اما رهبری در قرن بیست و یکم متفاوت است. اولین نکته این است که باید هوش احساسی‌تان را تقویت کنید. برای مدیریت پنج نسل در محیط کار، باید به هوش احساسی‌تان اهمیت دهید.

ویژگی ضروری برای رهبران

دو ویژگی اساسی برای موفقیت در رهبری وجود دارد: اعتماد به نفس و فروتنی. اعتماد به نفس ویژگی‌ای است که مردم به دنبال آن هستند؛ افرادی که می‌دانند در مورد چه چیزی صحبت می‌کنند و از آن‌ها می‌خواهند که راهنمایی کنند. این ویژگی می‌تواند به پیروی کورکورانه منجر شود، اما برترین رهبران تاریخ، اعتماد به نفس را با فروتنی ترکیب کرده‌اند.

فروتنی به معنای برتر ندانستن خود نیست، بلکه کمتر فکر کردن به خود است. رهبرانی مانند نلسون ماندلا و آبراهام لینکلن نمونه‌های بارز این ویژگی‌ها هستند. آن‌ها توانستند اعتماد به نفس و فروتنی را به خوبی با هم تلفیق کنند.

اعتماد به نفس به معنای باور به صلاحیت خود و توانایی انجام کارهاست. این ویژگی به رهبر اجازه می‌دهد که تصمیمات خود را بگیرد، حتی اگر دیگران تردید داشته باشند. تعادل بین این دو ویژگی، شما را به یک رهبر فوق‌العاده تبدیل می‌کند.

برای به کارگیری این دو ویژگی در رهبری‌تان، راه حلی وجود دارد که می‌توانید در مواجهه با چالش‌ها از آن استفاده کنید. این راه حل به شما کمک می‌کند تا تصمیم‌گیری‌های بهتری داشته باشید و در مسیر رهبری‌تان موفق‌تر عمل کنید.

بخش پایانی خلاصه کتاب مرد واقعی

چگونه می‌توانیم نه تنها فروتنی نشان دهیم، بلکه واقعاً فردی فروتن باشیم؟ می‌دانم که گفتن این حرف‌ها راحت است و عمل کردن به آن‌ها سخت‌تر، اما سه راهکار مهم وجود دارد که با انجام آن‌ها می‌توانید به فردی فروتن تبدیل شوید.

راهکار شماره یک: آسیب‌پذیر باشید. شجاعت آسیب‌پذیر بودن یکی از بزرگ‌ترین توانایی‌هایی است که می‌توانید از خود نشان دهید. این یعنی به اشتباهات‌تان اعتراف کنید و نخستین کسی باشید که این کار را انجام می‌دهد. این کار باعث می‌شود ارتباط واقعی با دیگران برقرار کنید و به آن‌ها بگویید که شما هم مثل آن‌ها انسان هستید. با این کار می‌توانید به دیگران انگیزه بدهید و آن‌ها را به مسیر درست هدایت کنید.

راهکار شماره دو: گوش بدهید. منظورم این نیست که فقط به فرد مقابل اجازه دهید صحبت کند، بلکه واقعاً گوش کنید. بسیاری از ما در حین گوش دادن به فکر جواب‌های خود هستیم و به آنچه گفته می‌شود توجه نمی‌کنیم. برای بهبود این مهارت، باید به آنچه گفته می‌شود توجه کنید و حتی چیزهای ناگفته را بشنوید. این کار به شما کمک می‌کند تا ارتباط بهتری با دیگران برقرار کنید.

راهکار شماره سه: سؤال بپرسید. رهبری به معنای دانستن جواب همه سؤال‌ها نیست. بلکه باید مشکلات را شناسایی کنید و افراد باهوشی را گرد خود بیاورید تا بهترین راه‌حل‌ها را پیدا کنید. در دوران کودکی، ما کنجکاو بودیم و سؤال می‌پرسیدیم، اما با ورود به مدرسه و بازار کار، این کنجکاوی سرکوب شد. به عنوان یک رهبر، باید به یاد داشته باشید که سؤال پرسیدن و یادگیری از دیگران یکی از کلیدهای موفقیت است.

با به کارگیری این سه راهکار، می‌توانید به فردی فروتن و مؤثر تبدیل شوید و رهبری بهتری داشته باشید.

راز ارتباط مؤثر در رهبری

رئیس‌ها معمولاً به دنبال ارائه جواب‌های سریع هستند، در حالی که رهبران واقعی افراد را هدایت می‌کنند و به آن‌ها کمک می‌کنند تا خودشان فکر کنند. رئیس‌ها به دنبال احساس قدرت و ارزشمندی هستند و این باعث می‌شود که کارمندان همیشه در جستجوی پاسخ از آن‌ها باشند و نتوانند مشکلات خود را حل کنند. این چالش می‌تواند به محدود شدن توانایی‌ها و کاهش عملکرد سازمان منجر شود.

برای رفع این مشکل، بهترین راه این است که به جای ارائه جواب، سوال بپرسید. این کار به کارمندان کمک می‌کند تا فکر کنند و بزرگ شوند. به یاد داشته باشید که رهبران بزرگ با پرسیدن سوال‌های مناسب، افراد را به تفکر و پیشرفت تشویق می‌کنند. همچنین، پس از پرسیدن سوال، واقعاً گوش دهید و به پاسخ‌ها توجه کنید.

نکته آخر این است که برای اینکه مردی باشید که دیگران به او تکیه کنند، باید مرکز آرامش باشید. در میانه طوفان‌ها باید آرامش خود را حفظ کنید. اگر شما به هم بریزید و بترسید، اعتماد به نفس‌تان آسیب می‌بیند و این می‌تواند به نابودی همه چیز منجر شود. پدر نویسنده، در مواقع بحرانی، همیشه آرام‌ترین فرد بود و این ویژگی به دیگران احساس امنیت می‌داد. بنابراین، آرامش در بحران‌ها یکی از کلیدهای موفقیت رهبری است.

همان‌طور که مایک ، استاد دانشگاه دوک می‌گوید، به عنوان یک رهبر باید چهره‌ای از خود به اعضای تیمتان نشان دهید که آن‌ها دوست دارند ببینند. مهم نیست در دلتان چه می‌گذرد، باید محکم و مرد باشید. من از پدرم یاد گرفتم که مرد بودن یعنی چه، وقتی او در برابر مشکلات ایستادگی می‌کرد و وظیفه محافظت را به خوبی انجام می‌داد.

دیدن او در شرایط مالی دشوار و تلاش برای تأمین نیازهای خانواده، به من آموخت که مرد بودن یعنی مسئولیت‌پذیری. یکی از مهم‌ترین درس‌هایی که از او گرفتم، زمانی بود که او را در میانه بحران دیدم. در آن لحظه، او آرام‌ترین فرد جمع بود و مرکز آرامش برای دیگران به حساب می‌آمد.

دنیای اطراف ما نیز به مردانی نیاز دارد که بتوانند در شرایط سخت آرامش را حفظ کنند و به دیگران امید بدهند. همه ما باید تلاش کنیم تا به مردانی تبدیل شویم که در زمان‌های بحرانی، دیگران به آن‌ها تکیه کنند.

 

اشتراک گذاری:

رویا سعادتی

عضویت در خبرنامه

درخبرنامه ما عضو شوید

با عضویت تو خبرنامه خلاصینو، جدیدترین خلاصه‌ کتاب‌ها رو مستقیماً دریافت کنید. همچنین از پیشنهادات ویژه ما بهره‌مند بشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *