کتاب “کارما” نوشته سادگورو، یکی از آثار برجسته در زمینه فلسفه و معنویت است که به بررسی مفهوم کارما و تأثیر آن بر زندگی انسانها میپردازد. در خلاصه کتاب کارما، شما با جنبههای علمی کارما آشنا خواهید شد و یاد میگیرید چگونه با استفاده از روشهای عملی، از تفکرات نادرست رهایی یابید و با درک صحیح از کارما، امید، شادی و آزادی را به زندگیتان بازگردانید.
کارما یک مفهوم است که بسیاری از ما آن را به اشتباه به عنوان سیستمی برای پاداش و تنبیه در نظر میگیریم. بسیاری بر این باورند که رنجهایی که تجربه میکنیم ناشی از خطاها یا گناهان گذشتهمان است. اما سادگورو، نویسنده این کتاب، این تصور را نادرست میداند و تأکید میکند که کارما معنایی عمیقتر و وسیعتر دارد.
با درک عمیقتر از کارما، میتوانید اعتماد به نفس خود را دوباره به دست آورید و زندگیتان را تحت کنترل درآورید.
فصل اول خلاصه کتاب کارما
تصور کنید که برای شغلی رؤیایی درخواست دادهاید اما در رزومهتان اغراق کردهاید و مهارتهایی را ذکر کردهاید که در واقع ندارید. پس از شروع کار، به دلیل نداشتن مهارتهای لازم، چند ماه بعد اخراج میشوید و مدام از خود میپرسید چرا این اتفاق افتاد. اگر با مفهوم “کارما” آشنا باشید، شاید تقصیر را به گردن آن بیندازید و بگویید این نتیجه کارمای بد من است.
از سوی دیگر، تصور کنید به فرد نیازمندی کمک کردهاید و چند روز بعد، کسی که دوستش دارید شما را به صرف شام دعوت میکند. شاید فکر کنید که این پاسخ کارمای خوب شماست و زندگی دارد به شما روی خوش نشان میدهد. اما حقیقت این است که این اتفاقات هیچ ربطی به کارما ندارند.
کارما چیزی نیست که دست غیبی از آسمان آن را هدایت کند یا سیستمی الهی باشد که پاداش و مجازات اعمالتان را تعیین کند. این مفهوم تنها بازتاب ذهن شما و کاملاً درونی است. کارما یک سیستم پاداشدهی یا تنبیه نیست که بگوید “هرچه بکاری، همان را درو میکنی.
کارما، مفهومی درونی
به جای آن، بیایید کارما را به عنوان چرخهای درونی در نظر بگیریم که سازوکار آن تحت کنترل شماست. در زندگی، ما با محرکهای مختلف روبهرو میشویم و به آنها واکنش نشان میدهیم. این واکنشها به تغییرات شیمیایی در مغز منجر میشود و احساسات فیزیکی خاصی را در ما ایجاد میکند. این چرخه به مرور زمان الگوهایی میسازد که شخصیت و جهانبینی ما را شکل میدهد.
حالا تصور کنید کارما مانند یک نرمافزار کامپیوتری است که شما آن را برنامهریزی کردهاید و مکرراً اجرا میکنید. الگوهای تکراری ناشی از این نرمافزار منجر به شکلگیری مفهومی به نام واسانا میشوند. واسانا الگوهای ذهنی عمیقی هستند که رفتارها و شرایط زندگی ما را تحت تأثیر قرار میدهند.
برای مثال، فردی را تصور کنید که همیشه در روابطی با افراد خشن قرار میگیرد یا کسی که به نظر میرسد همیشه خوششانس است و هر کاری که میکند به موفقیت ختم میشود. واساناها، برخلاف کارما، قابل کنترل هستند و با آگاهی از آنها میتوانید نرمافزار ذهنی خود را بازنویسی و تنظیم کنید.
زمانی که واساناهای خود را درک کنید، میتوانید ایرادات این برنامهریزی ذهنی را شناسایی کرده و آن را بازنویسی کنید. با این کار، شما کنترل زندگی خود را به دست میگیرید و میتوانید با شادی و اعتمادبهنفس بیشتری زندگی کنید. کارما، در نهایت، چیزی نیست جز آینهای که ذهن شما در برابر زندگی قرار داده است.
فصل دوم خلاصه کتاب کارما
تصور کنید که شریک زندگیتان کاری انجام میدهد که شما را تا مرز جنون خشمگین میکند. در یک لحظه، تحت تأثیر این خشم، رفتاری آسیبزا از خود نشان میدهید. آیا این کار پیامدهای منفی یا حتی مشکلات قانونی برایتان به همراه خواهد داشت؟ قطعاً بله.
حالا فرض کنید این خشم را ماهها در خود انباشتهاید. افکار تلافیجویانه ذهنتان را پر کرده و سرانجام در یک برخورد، این افکار به عملی ناگوار تبدیل میشود. این مثال کارمای منفی بیشتری برای شما ایجاد میکند، چراکه اراده و نیت پشت عملتان نیز تأثیرگذار بوده است.
کارما تنها به عملکرد ظاهری محدود نمیشود؛ بلکه انگیزه و ارادهای که پشت هر عمل قرار دارد، در تعیین نتیجه آن نقش اساسی ایفا میکند. مثلاً اگر در مواجهه با رفتار نادرست شریک زندگیتان هیچ واکنشی نشان ندهید اما در دلتان آرزوی نابودی او را داشته باشید، این خشم سرکوبشده و افکار منفی، باری سنگین از کارمای منفی برای شما به همراه خواهد داشت.
کارما فراتر از عمل است
اغلب تصور میکنیم کارما چیزی است که خارج از کنترل ما بوده و توسط سرنوشت یا نیروهای الهی تعیین میشود. اما حقیقت این است که اراده و انگیزه ما نقش اصلی را در خلق کارما ایفا میکنند. برخلاف حیوانات که بر اساس غرایز طبیعیشان عمل میکنند، ما انسانها با آزادی تفکر و انتخاب، میتوانیم مسیرهای متعددی برای اندیشیدن و رفتار کردن برگزینیم.
هر فکری که در ذهن داریم، نتیجهای به همراه خواهد داشت. حتی زمانی که احساس میکنیم دست سرنوشت ما را در موقعیتی دشوار قرار داده، همچنان میتوانیم با کنترل افکارمان شرایط را تغییر دهیم و مسیر را به نفع خود هدایت کنیم.
هیچ موقعیتی بهطور قطعی و غیرقابلتغییر نیست. هیچ داستانی از پیش نوشته نشده که زندگی ما را تعیین کند. ما هر روز با انتخابهای خود سرنوشتمان را میسازیم و بار کارمایی خود را سبک یا سنگین میکنیم.
با شناخت ضمیر خودآگاه و افکارمان، میتوانیم اراده خود را در راستای خواستههای مثبت هدایت کنیم. این توانایی به ما کمک میکند نه تنها بار کارمایی خود را کاهش دهیم، بلکه سرنوشت خود را به دست گرفته و در مسیر رشد و شادی گام برداریم.
برای مثال، فردی که به بیماری دردناکی مبتلا میشود، ممکن است از سرنوشت خود شکایت کند. درحالیکه درد ممکن است اجتنابناپذیر باشد، رنجهای خودساخته ما اغلب نتیجه انتخابهای ذهنی ماست. این رنجها را میتوان با پذیرش، تغییر نگرش و کنترل افکار مدیریت کرد.
کارما، به معنای واقعی، چیزی نیست جز بازتاب انگیزهها و ارادههای ما. با تمرکز بر افکار و ارادهای مثبت، میتوانیم چرخهای سالمتر و نتایجی بهتر برای خودمان خلق کنیم. زندگی ما، در هر لحظه، انعکاسی از آن چیزی است که میاندیشیم و انجام میدهیم.
فصل سوم خلاصه کتاب کارما
در سال ۲۰۱۳، محققان آزمایشی انجام دادند که در آن عطر شکوفههای گیلاس را در قفس موشهای آزمایشگاهی پخش کردند و همزمان شوک الکتریکی خفیفی به آنها وارد کردند. نتیجه چه بود؟ موشها به تدریج یاد گرفتند که بوی این عطر با درد همراه است و حتی زمانی که دیگر شوکی به آنها وارد نمیشد، با حس کردن بوی شکوفههای گیلاس واکنش نشان داده و فرار میکردند.
جالبتر اینکه فرزندان این موشها که هرگز شوک را تجربه نکرده بودند، به محض حس کردن بوی گیلاس، از آن میترسیدند و این ترس تا نسل سوم ادامه داشت.
کارما نیز به همین شکل عمل میکند؛ درست مانند عطری که خاطرهای از درد یا لذت را تداعی میکند. تأثیر کارما نه تنها بر زندگی ما، بلکه بر نسلهای بعد از ما نیز میتواند عمیق و پایدار باشد.
نقش حافظه در کارما
هر چیزی که تاکنون از طریق حواس پنجگانهمان تجربه کردهایم، در حافظه ما ذخیره شده است. حتی اگر به یاد نیاوریم، این خاطرات همچنان در واکنشهای ما نقش دارند. در روشهای یوگی، حافظه به هشت بعد تقسیم میشود. برخی از این ابعاد به کارمای جمعی ما مرتبط هستند و شخصیت، افکار، عقاید، و چیزهایی که ما را تعریف میکنند، شکل میدهند. برخی دیگر نیز تحت تأثیر اراده و خواستههای شخصی ما هستند.
این ابعاد شامل موارد زیرند:
- بعد کارمایی: تأثیرات اعمال ما بر حافظه جمعی.
- بعد حسی: خاطراتی که از طریق تجربههای حسی ثبت میشوند.
- بعد بیانی: نحوه ابراز افکار و احساسات ما.
- بعد غیرقابل بیان: لایههای عمیقتر و ناپیدای حافظه که تأثیرگذاری آنها کمتر آشکار است.
هر فرد مجموعهای بیهمتا از این خاطرات را در خود دارد که او را به شخصیتی که امروز هست تبدیل میکند. این خاطرات در نوعی انبار حافظه به نام سانچیتا ذخیره میشوند.
سانچیتا شبیه یک فضای ابری عمل میکند. تمام خاطرات، تجربهها و اطلاعات ما در این فضای حافظه ذخیره میشوند. با این حال، مانند حافظه لپتاپ، فضای محدودی برای دسترسی مستقیم داریم و نمیتوانیم همه چیز را همزمان به یاد بیاوریم.
برای استفاده بهتر از این گنجینه، لازم است گاهی به این فضای ابری سر بزنیم، خاطرات بیفایده را پاک کنیم، و اطلاعات ارزشمند را نگه داریم. این کار از طریق روشهایی مانند مراقبه و تفکر عمیق امکانپذیر است.
مراقبه به ما کمک میکند تا لایههای عمیقتری از حافظه خود را بشناسیم و تأثیرات کارمایی گذشته را درک کنیم. با این آگاهی، میتوانیم خود را از بار سنگین خاطرات بیفایده رها کرده و جای بیشتری برای رشد و تحول ایجاد کنیم.
حافظه یکی از اجزای کلیدی کارماست. ما نه تنها حامل خاطرات شخصی خود، بلکه بخشی از حافظه جمعی هستیم که نسل به نسل منتقل میشود. با شناخت این حافظه و مدیریت آگاهانه آن، میتوانیم زندگی بهتری برای خود و نسلهای آینده بسازیم. حافظه، همانطور که میتواند ما را محدود کند، میتواند کلیدی برای آزادی و تحول نیز باشد.
فصل چهارم خلاصه کتاب کارما
شاید در نگاه اول این عنوان با مفهوم کتاب در تضاد به نظر برسد، اما منظور از رهایی، آزاد شدن از کارماهای نادرست و پاکسازی حافظه کارمایی است. در هر فرهنگی، اسطورهای به عنوان منشأ داستانهایش وجود دارد. در فرهنگ یوگیها، اسطوره اصلی، هوش خالص است.
یوگیها معتقدند همه چیز از هوش و آگاهی آغاز میشود و در نهایت، این هوش و آگاهی باید به منبع خود بازگردد. شما میتوانید این مفهوم را به ماده سیاه، خدا، یا یک عنصر بنیادی تشبیه کنید. به هر حال، این همان هدف نهایی انسانیت است که هر کسی باید در زندگی خود به آن برسد.
مانع اصلی در مسیر رهایی
سادگورو در این کتاب میگوید باور به اینکه باید در طول زندگی برای رسیدن به هدف نهایی به شدت تلاش کنیم، یک افسانه است. چنین طرز تفکری فقط بار کارمایی ما را سنگینتر میکند. تلاش بیجهت و بدون درک مسیر، ما را فرسودهتر میکند.
یوگیها بر این باورند که بدن انسان از پنج لایه تشکیل شده است:
- جسم
- ذهن
- انرژی
- آسیرای (ظرفیتهای ماورایی)
- شَمَندی (خودآگاهی برتر)
کارما اغلب سه لایه اول یعنی جسم، ذهن و انرژی را تحت تأثیر قرار میدهد. حتی زمانی که بدن ما ضعیف و فرسوده میشود، حافظه کارمایی همچنان به صورت انرژی در وجود ما باقی میماند.
نقش سانچیتا در زندگی
سانچیتا که در فصل قبلی به آن اشاره کردیم، همان انبار حافظه کارمایی ماست. هدف، توجه آگاهانه به این حافظه است تا بتوانیم از آن برای رسیدن به هدف نهایی کمک بگیریم. اما رهایی از این انبار، کاری دشوار است؛ زیرا تقریباً هر عمل یا فکری که داریم، بار کارمایی بیشتری ایجاد میکند.
اگر در دام اعمال و افکار خود بیفتیم، کارمای عملی را برای آینده خود رقم میزنیم. این کارما ممکن است در زندگی کنونی یا حتی زندگیهای بعدی، همچنان همراه ما باشد. درست مثل آزمایش عطر شکوفه گیلاس و موشها که نشان داد حافظه و تأثیر آن میتواند تا چند نسل باقی بماند.
هدف از خالی کردن انبار کارما این نیست که تمام خاطرات را از بین ببریم. بسیاری از خاطرات ارزشمند و دلنشین هستند، مثل روزهای خوشی که با خانواده گذراندهایم یا لحظات شاد و تواناییهایی که به ما احساس خوبی میدهند. مشکل زمانی ایجاد میشود که به خاطرات، حد و مرزی تعیین کنیم و خود را در یک نقطه متوقف کنیم. در چنین شرایطی، کارما به باری سنگین برای روح تبدیل میشود.
رهایی آگاهانه از کارما
رهایی از کارما به معنای جدا شدن از زندگی نیست. به گفته سادگورو، جدایی، فلسفهای مرده و بدون شادی است. شما میتوانید درگیر زندگی روزمره باشید، اما گرفتار آن نشوید. این رویکرد، نتیجهای جز سبکی و آرامش نخواهد داشت.
آگاهانه از چیزهایی که آزارتان میدهند فاصله بگیرید. به جای اینکه باری اضافه کنید، درک کنید چه چیزی ارزش توجه و اهمیت دارد. در عین حال، با جریان زندگی همراه باشید و از لحظات شادی و سعادت لذت ببرید.
رهایی از کارما به معنای رها شدن از زندگی نیست؛ بلکه به معنای زندگی کردن با آگاهی، سبکی و آرامش است.
فصل پنجم خلاصه کتاب کارما
سادگورو در این بخش داستان یوگی مشتاقی را بازگو میکند که ساعتها در زیر درختی به مراقبه میپرداخت، اما هر بار گرسنگی او را وادار میکرد به خانه بازگردد. او با تصمیم به قویتر شدن، روز بعد دوباره به محل مراقبه رفت و در کنار درخت روباهی فلج دید. یوگی حیران بود که این روباه چگونه در جنگل زنده مانده است. کمی بعد، شیری به سمت روباه آمد و گوشتی مقابل او گذاشت. یوگی این صحنه را بهعنوان پیامی الهی تعبیر کرد که میگفت: توکل از تو، روزی از من.
چند روز بعد، رهگذری یوگی را در حالیکه از گرسنگی ضعیف شده بود، زیر درخت دید. پس از شنیدن داستان، مرد با خنده گفت:
“پیام خداوند را دریافت کردی، اما چرا شیر شجاع را الگو قرار ندادی و بهجای آن، زندگی روباه ناتوان را برگزیدی؟“
این داستان قدرت اراده و انتخاب ما را در برخورد با کارما به تصویر میکشد.
هرکدام از ما با یک بار کارمایی به دنیا میآییم. با آگاهی و فاصله گرفتن از این بار، میتوانیم فرایند رهایی و تولد دوباره را آغاز کنیم. این فرایند بهطور کامل تحت کنترل خود ماست، اما در عین حال، باید به قوانین و اصولی پایبند باشیم.
مثالهایی از عملکرد اراده
اگر به دلیل تمایل آگاهانه برای خوب جلوه کردن در نظر دیگران، کارهای خیری انجام دهید (مثلاً کمک مالی)، نهتنها کارمای خود را کاهش نمیدهید، بلکه حتی ممکن است باری جدید به آن اضافه کنید.
اگر از روی احساس وظیفه به دیگران اهمیت میدهید، این رویکرد نیز باری مضاعف ایجاد میکند؛ چراکه خود را اسیر وظیفهای کردهاید که اگر انجام ندهید، حس بدی خواهید داشت.
به کارهایی که انجام میدهید، از زاویهای تازه نگاه کنید. اگر رگهای از غرور، خودنمایی، یا احساس اجبار در آنها یافتید، در همان لحظه از آن رها شوید. اینها همان عواملی هستند که کارما را سنگینتر میکنند.
هر عمل یا کمکی که انجام میدهید، حتی اگر به کوچکی برداشتن یک تکه نان از زمین باشد، باید با پذیرش قلبی و آزادی همراه باشد.
زمانیکه اعمالتان با شادی و عشق انجام شوند، در نهایت باعث سبکی روح و تجربه احساس خودآگاهی عمیق خواهند شد.
با پرورش حس میل آگاهانه برای انجام کارها، میتوانید بهشتی درونی برای خود بسازید. این رویکرد به شما کمک میکند بهجای دویدن بهدنبال خوشبختی، زندگیتان معنای واقعی شادی و سعادت باشد.
کارما نه قید و بند، بلکه فرصتی است برای انتخاب آگاهانه و خلق زندگیای مملو از آرامش و معنا.
فصل ششم خلاصه کتاب کارما
سادگورو بر این باور است که حدود ۴۰ تا ۴۸ روز پس از بارداری، رشتههای کارمایی جنین در بدن مادر شکل گرفته و تثبیت میشوند. کارما مانند سیمی پیچیده است که با گذر زمان ضخیمتر و متراکمتر میشود. هنگام مرگ، این کارما به شکل انرژی از بدن خارج میشود. تمامی زندگی شخص از ریشههای شکلگیری کارما تا خروج آن، در این بازه تعریف میشود. اینکه فرد چگونه کارمای خود را در طول زندگی مدیریت میکند، تعیینکننده فرصت او برای کار کردن بر روی کارما در زندگیهای بعدی است.
ما میتوانیم بر اساس کارمای خود در سه سطح عمل کنیم: فیزیکی، روانی و انرژی درونی.
کارما در سطح فیزیکی
سادگورو معتقد است هر تماس فیزیکی، مانند اثر انگشت، انرژی کارمایی ایجاد کرده و اثری بر کارمای ما میگذارد؛ حتی اگر این تماس تنها یک دست دادن ساده باشد. به همین دلیل، او ترجیح میدهد بهجای دست دادن، با دستهای بسته سلام کند.
این تمایل به اجتناب از آثار کارمایی، میتواند بسیاری از تصمیمات و اعمال ما، مانند انتخاب شریک زندگی، پذیرش غذا، یا حتی ماندن در خانه غریبهها را توجیه کند.
برای کاهش انرژی کارمایی، ورزشهای پویای یوگا و حرکات کششی بسیار مفید هستند. همچنین، انجام فعالیتهای فیزیکی شدید و پویایی در طول روز میتواند آغازگر خوبی باشد.
برخی مکانها، مانند معابد یا محلهایی که عرفا در آن زندگی کردهاند، به دفع انرژی کارمایی کمک میکنند. علاوه بر این، بخشهایی از زمین، به دلیل خاصیت مغناطیسی یا موقعیت جغرافیایی خاص، در زمانهای مشخصی از سال میتوانند به این فرایند یاری رسانند.
کارما در سطح روانی
مهمترین اصل در این سطح، درک و پذیرش زمان حال است.
گذشته تنها یک خاطره است؛ حتی اگر خاطرات زیبایی از کودکی یا روابط عاشقانه داشته باشید، همه آنها در گذشته باقی ماندهاند. تمرکز بر زمان حال و بهرهگیری از شیرینی این لحظات برای ساخت آینده، بسیار حیاتی است.
درک عمیق این حقیقت که تنها زمان حال واقعی است، به شما اجازه میدهد تمرکز و هماهنگی بیشتری با اطراف خود داشته باشید.
حضور در لحظه اکنون به معنای کنار گذاشتن خاطرات گذشته یا تفکر به آینده نیست؛ بلکه این موارد باید منبع انگیزه و شادی باشند، نه قید و بندی که شما را از حرکت بازدارد.
تصور کنید پدرتان خیانتکار بوده و شما به همین دلیل از ورود به هر رابطهای هراس دارید، با این باور که ممکن است همان مسیر را طی کنید. این نوع افکار، نمونهای از اسارت در کارمای روانی است. پذیرش این واقعیت که شما میتوانید در هر لحظه تأثیر جدیدی بر کارما و زندگی خود بگذارید، کلید رهایی از این قیدهاست.
سادگورو توضیح میدهد که حرکات پویا و مکانهای خاص میتوانند انرژی کارمایی را متعادل کنند. اما در نهایت، نیروی درونی شما، با پذیرش آگاهانه و اراده، تعیینکننده است.
رهایی از کارما در هر سه سطح ممکن است دشوار باشد، اما اگر باور کنید که در هر لحظه میتوانید انتخاب جدیدی داشته باشید، قدرت لازم برای تغییر و حرکت در مسیر تازهای را به دست خواهید آورد.
کارما محدودیتی نیست؛ فرصتی برای بازآفرینی زندگی است.
فصل پایانی خلاصه کتاب کارما: رهایی از منیت
همه ما زندگی را بهعنوان موجوداتی تکسلولی آغاز میکنیم و از همان ابتدا مسیرمان را با هدف تکامل و یکی شدن با وجود الهی طی میکنیم. در طول این مسیر، هر فکر، عمل و نتیجهای که به دنبال دارد، اغلب به شکلگیری الگوهای تکراری منجر میشود. اما رنج ما در زندگی کنونی، ناشی از اتفاقات گذشته نیست؛ بلکه رنج، نتیجه حضور در یک مکان و لحظه خاص است. تصمیماتی که در این لحظات میگیریم، کارمای آینده ما را شکل میدهند.
کارما در حقیقت وابستگی ما به توهمات محدودکننده فردی است. زمانی که این تصویر ذهنی را از بین ببریم، میتوانیم با شادی زندگی کنیم. رهایی از کارما در سطح جسمی با فعالیت بدنی یا مراقبه ممکن است، اما برای رهایی معنوی از کارما، لازم است منیت را کنار بگذاریم.
سادگورو مثالی از جواهرات باستانی زنان هندی میآورد. این جواهرات پوشیدن آسانی داشتند، اما باز کردن آنها بسیار سخت بود. مردی که خواهان ازدواج با یک زن بود، باید راهی برای باز کردن این جواهرات پیدا میکرد. بسیاری از خواستگاران در نیمهراه منصرف میشدند، اما راز این جواهرات ساده بود: در نقطهای از جواهرات یک سنجاق قرار داشت که با باز کردن آن، کل قطعه آزاد میشد.
به همین ترتیب، یک “سنجاق معنوی” نیز در روح هرکدام از ما قرار دارد. برای آزاد کردن روح و رهایی از قید و بندهای کارما، باید آن نقطه را پیدا کنیم.
رها شدن از کارما و حرکت به سمت هدف الهی به معنای جدا شدن از دلبستگیها و رها کردن هر چیزی است که ما را محدود میکند. اگر بیش از حد درگیر “منیت” شویم و دائماً به دنبال پیدا کردن نقش خودمان باشیم، از مسیر اصلی منحرف میشویم. برای یکی شدن با وجود الهی، باید از قید “من” رها شویم.
سادگورو تأکید میکند که معنای واقعی کارما به اعمال و انگیزه پشت آنها بازمیگردد. کارما، هرچند بخش جداییناپذیری از ماست، اما سرنوشت ما را کنترل نمیکند. این ما هستیم که تعیین میکنیم کارما چگونه بر زندگیمان تأثیر بگذارد.
درک کارما در زندگی
مولانا میگوید:
“بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی”
سادگورو به این جمله اشاره میکند تا تأکید کند که نمیتوان اتفاقات خوب یا بد زندگی را تنها به گردن کارما انداخت. اراده ما نقشی کلیدی در شکلدهی به زندگیمان دارد.
برای رسیدن به شادی، باید ذهن و روحمان را از اعمال منفی و بد آزاد کنیم و در عوض مسئولیت آگاهانهای نسبت به تصمیماتمان بپذیریم. درک عملکرد کارما به ما امکان میدهد که آن را با اهداف زندگی همراستا کنیم و به جای جستجوی خوشبختی در جایی دیگر، با حضور در لحظه و رهایی از افکار منفی، معنای عشق و شادی را در درون خود پیدا کنیم.
سادگورو مثالی از رقص سماع مولانا میآورد. در این رقص، افراد با نوای روحانی اشعار مولانا از خود بیخود میشوند و از قید منیت آزاد میشوند. آنها اگر بخواهند هنگام رقص به این فکر کنند که چگونه به نظر دیگران میآیند، قطعاً زمین خواهند خورد. ما نیز با رها کردن منیت و پذیرش مسئولیت اعمالمان میتوانیم به چنین آزادیای دست یابیم.
راهکار عملی برای رهایی از کارما
سادگورو پیشنهاد میکند هر شب تمرینی ساده انجام دهید:
- چهارزانو روی تخت بنشینید و چشمانتان را ببندید.
- تصور کنید که در آخرین لحظات زندگیتان هستید.
- تمام جنبههای وجودتان، عشقها و نفرتها، روابط و وابستگیهایتان را مرور کنید.
- به خودتان یادآوری کنید که اینها درون شما انباشته شده و باعث سنگینی شدهاند.
- این کلاف سردرگم را با عشق یکییکی باز کنید و کنار بگذارید.
- وقتی احساس رهایی کردید، چشمانتان را بسته نگه دارید، دراز بکشید و بخوابید.
با تکرار این تمرین هر شب، به تدریج هوشیاری بیشتری پیدا کرده و بخشی از کارماهای خود را رها خواهید کرد.