کتاب بهتر از آلفا (Better Than Alpha) نوشته کریستوفر شلینگ (Christophe Challing) است. این کتاب به بررسی روشهای مؤثر برای تقویت اعتماد به نفس و بهبود روابط اجتماعی میپردازد و به خوانندگان کمک میکند تا از طریق تغییر نگرش و رفتار خود، به موفقیتهای بیشتری دست یابند. در خلاصه کتاب بهتر از آلفا، به بررسی نکات کلیدی و استراتژیهای ارائه شده در این کتاب خواهیم پرداخت تا به شما کمک کنیم با اعتماد به نفس بیشتر و نگرش مثبت، به موفقیتهای بزرگتری دست یابید. بیایید با هم به دنیای تحول فردی و موفقیت اجتماعی گام بگذاریم
آیا به دنبال راهی هستید تا اعتماد به نفس خود را تقویت کرده و روابط اجتماعیتان را بهبود ببخشید؟ در کتاب بهتر از آلفا، کریستوفر شلینگ به ما نشان میدهد که چگونه میتوانیم از طریق تغییر رفتار و نگرش، به نسخه بهتری از خودمان تبدیل شویم. این کتاب به بررسی اصولی میپردازد که به ما کمک میکند تا در تعاملات اجتماعی خود موفقتر باشیم و با قدرت بیشتری در محیطهای مختلف حضور داشته باشیم.
با ارائه نکات عملی و داستانهای الهامبخش، شالینگ به ما یادآوری میکند که برای موفقیت واقعی، نیازی به رقابت با دیگران نیست؛ بلکه با رشد درونسازمانی و بهبود خود، میتوانیم تأثیر مثبتی بر دیگران بگذاریم. !
این کتاب، سرمایهگذاران را تشویق میکند تا وسواس خود را نسبت به کسب بازده اضافی رها کنند. بازده اضافی یا آلفا، مقدار بازدهی یک سرمایهگذاری در مقایسه با شاخص بازار است. در این کتاب، آلفا عامل اصلی بازدهی شهر داده میشود تا شما بتوانید سبد سرمایهگذاری موفقی ایجاد کنید و به جای دنبال کردن آرزوهای واهی، به اهداف سرمایهگذاریتان دست پیدا کنید.
رویکردی هوشمندانه به سرمایهگذاری
سرمایهگذاران همیشه دغدغهی رسیدن به بازدهی اضافی را دارند. آنها میخواهند سوددهی سرمایهگذاریهایشان را به حداکثر برسانند و سایر رقبا در بازار را شکست دهند. اما بازدهی اضافی همیشه آنطور که به نظر میرسد نیست. تجزیه و تحلیل دقیقتر سرمایهگذاری نشان میدهد که بازدهی اضافی مقولهای کاملاً متفاوت است. نویسندهی این کتاب بعد از سالها تجربه در دنیای سرمایهگذاری سازمانی، استراتژی جایگزینی را پیدا کرده است.
روش هوشمندانهتری برای رسیدن به دستاوردهای سرمایهگذاری که با بررسی دوباره تصورات شما نسبت به موفقیت آغاز میشود. پس به خاطر بسپارید که بازدهی اضافی مهمترین موضوع در سرمایهگذاری نیست. در خلاصه کتاب بهتر از آلفا پرسشهایی پاسخ داده میشود:
چرا تلاش برای رسیدن به بازدهی اضافی معمولاً با شکست روبرو میشود؟
چرا نباید همیشه به نیروی شهودی خودتان اعتماد کنید؟
یکی از مهمترین رازهای موفقیت وارن بافت چیست؟
بازدهی اضافی فریبنده است اما قابل اعتماد نیست
بازدهی اضافی، اگر در یک چیز با دوستان سرمایهگذار خودتان اشتراک داشته باشید، احتمالاً آن مورد شیفتگی و علاقه فراوان به این هدف جذاب و دلفریب است. اما بازدهی اضافی مانند سرابی زیباست که وقتی به آن نزدیک میشوید، ناپدید میشود. قبل از بررسی جزئیات این رمز و راز، بیایید ابتدا مفهوم آلفا یا بازدهی اضافی را تعریف کنیم، زیرا این مفهوم غالباً به شکل نادرستی مورد استفاده قرار میگیرد.
آلفا، بازدهی اضافی در یک سرمایهگذاری به نسبت شاخص معیار است. به بیان دیگر، آلفا معیاری از عملکرد بهینهی یک سرمایهگذار در بازار است، در مقایسه با شاخص بازدهی که از طریق مالکیت منفعل اوراق بهادار در یک بازار خاص به دست میآید. شما به عنوان سرمایهگذار به دنبال شاخص آلفا هستید و نه به آلفا. اما رسیدن به آلفا در عمل کار آسانی نیست، زیرا مدیران به راحتی میتوانند شاخص آلفا را تغییر دهند تا مطابق با آنها باشد.
به قول معروف، هر گردی گردو نیست. بررسیهای دقیق نشان میدهد که این شاخص به اصطلاح آلفا در واقع همون بتا است. برای همین است که مدیران باید قبل از سرمایهگذاری از شاخصهای کارآمد استفاده کنند. شاخص آلفا به شدت تصادفی و غیرقابل اعتماد است و لحظهای میآید و میرود. این رویه را میشود در بازارهای عمومی، سهامهای خصوصی و صندوقهای سرمایهگذاری پوششی مشاهده کرد. صندوقهای سرمایهگذاری پوششی در ابتدا شاخصهای آلفای موفقی به نظر میرسیدند و سوپر استارهای این زمینه مانند “وانواتو” و “بارتون بیس” سودهای بازگشت بسیار زیادی را از این طریق به دست آوردند. اما دادهها نشان میدهند که از سال 2005 بازدهی اضافی صندوقهای سرمایهگذاری پوششی سقوط کرده است.
تعریفی از آلفای حقیقی
به دلیل رونق عوامل و دادههای بازاری در حال سقوط، معمولاً با مفهوم آلفا به سادگی برخورد میکنیم، در حالی که مفهوم آلفا پیچیده است و مطلق نیست، بلکه در راستای یک طیف قرار دارد. در ابتدا یک آلفای حقیقی وجود دارد. آلفای حقیقی مجموعهای از بازدهیهای اضافی است که از طریق انتخاب اوراق بهاداری که متفاوت از بازار به دست میآید. این آلفا از عواملی چون سود سهام متفاوت از طرف دیگر تولید میشود.
به عنوان مثال، اگر مدیر یک ساختمان قدیمی بخرد و بخواهد آن را بازسازی کرده و ارزشش را بالا ببرد، به آن آلفای تولید شده میگویند. آلفای مرسوم موقتی و غیرقابل پیشبینی است. این آلفا در اثر نگهداشتن یک دارایی تا زمانی که قیمتها به حالت طبیعی برسند، حاصل میشود. اکثر سرمایهگذاران امیدوارند که آلفای حقیقی را پیدا کنند، اما پیدا کردن آلفای حقیقی به شدت سخت است. کشف آلفای حقیقی مانند پیدا کردن سوزن در انبار کاه است. متأسفانه، این سوزن در حال کوچکتر شدن و انواع کاه در حال بزرگتر شدن است.
مطالعات کاهش شتاب در آلفای حقیقی نشان میدهند که باعث میشود آلفا به سرعت به بتا تبدیل شود. یکی از دلایل این اتفاق افزایش چشمگیر عواملی از جمله ارزش و نوسانات بازاری است که بر سوددهی تأثیر میگذارد. آلفا مازاد، بنابراین ناگزیر دچار کاهش شتاب شده است.
اگر عوامل بیشتری به وجود بیاید، از مقدار آلفا کاسته میشود. مشکل دیگر انفجار دادههاست. کتابخانهی مجلس بیش از سی و دو میلیون کتاب دارد که طی دویست سال گردآوری شده است. جهان ما در یک روز دادهای معادل با دویست و پنجاه کتابخانهی مجلس تولید میکند. بله، در هر روز میتوانیم پا به پای این حجم از اطلاعات تولید شده پیش برویم. تکنیکهایی که در گذشته جواب میدادند، دیگر جواب نمیدهند. برای پیدا کردن آلفا و ارتقای نتایج حاصل از سبد سرمایهگذاری باید کارهای دیگری انجام دهیم و از طرف دیگر نمیتوانیم تنها به تکنولوژی تکیه کنیم. هوش بشری و خلاقیت آن همچنان برای گرفتن تصمیمات سرمایهگذاری پیچیده مورد نیازند.
یکی از گزینهها جستجوی آلفا در مکانهای مختلف است. موقعیتهای زیادی در مناطقی که ذخیرهی سرمایهگذاری و اطلاعات کمی موجود است، وجود دارد. گزینهی دیگر تولید آلفاست که از پیدا کردن آلفای حقیقی راحتتر است. با این حال، میتوان چنین ادعایی کرد که اولویتهای ما در جای درستی قرار ندارند. اگر میخواهیم تصمیمات سرمایهگذاری درستی بگیریم، باید نحوهی تفکرمان را تغییر دهیم.
گمراهی توسط تعصباتمان
ما همیشه توسط تعصبات شناختیمان گمراه میشویم، بنابراین کورکورانه به نیروی شهودی خود اعتماد نکنید. تجربهی زیر را تصور کنید که توسط یک انسان اولیه انجام شده است: مردی چند سنگ و چند تکه چوب داخل رودخانه میاندازد و سپس متوجه الگویی میشود. سنگها همیشه به ته آب میروند و چوبها روی آب شناور میمانند. او نتیجه میگیرد که هر سنگی از چوب سنگینتر است، اما او اشتباه میکند. این شیوهی استدلالی مثالی از تعصب شناختی است که به اکتشافات ذاتی معروف است. ما ذاتاً تمایل به پیدا کردن الگوها داریم و سپس از آن یک روایت توصیفی میسازیم. این شیوهی تفکر سطحی است، اما همواره آن را انجام میدهیم زیرا از تفکر تحلیلی سادهتر است.
سرمایهگذاران نیز توسط اکتشافات ذاتی گمراه میشوند. حق بیمه عدم نقدینگی یا سود اضافی که یک سرمایهگذار از اوراق قرضه که هنوز معامله نشده به دست میآورد، یکی از این مثالهاست. از دیرباز، برخی از داراییهای قابل معامله عمومی عملکرد بهتری داشتند، اما ما نمیتوانیم تصور کنیم که عملکرد بهتر ویژگی همیشگی این داراییهاست و بازگشت به عوامل زیادی از جمله عملکرد سود بستگی دارد. مثلاً اینکه یک شرکت چقدر هر سال به نسبت قیمت سهام به سهامداران خود سود میپردازد. بنابراین نباید خیلی زود به این نتیجه رسید که برخی داراییها به طور تضمین شده عملکرد بهتری دارند. اگر اینگونه فکر کنید، همان اشتباه انسان اولیه را تکرار میکنید.
بدون توجه به این موضوع، ما مرتبا در معرض تأثیرپذیری تعصبات شناختی خود قرار میگیریم. برای مثال، تعصب تأیید شدن داریم، یعنی تمایل به اطلاعاتی داریم که هم راستا با باورهای موجود ماست. یا برای جلوگیری از ضرر کردن، گرفتار هزینههای برگشتناپذیر میشویم و به آنچه باید رها کنیم میچسبیم. این تعصبات تا حدودی اجتنابناپذیرند و ما به این شیوهی تفکر عادت داریم. اما وقتی نوبت به تصمیمات مالی پیچیده میرسد، مغزهای اولیهی ما با بررسیهای سریع و دقیق در کشمکش قرار میگیرند. بنابراین با در نظر گرفتن این نکته، آیا باید به نیروی شهودیتان اطمینان کنید؟ احتمالاً نه. هیچ کس، هر چقدر هم که اعتماد به نفس داشته باشد، قدرت جادویی برای شکست دادن بازار ندارد.
به مثال سنگ برمیگردیم. به خاطر بسپارید که آنچه واقعاً اهمیت دارد، دانش است. اکنون از طریق تحقیق کردن متوجه میشویم که این چگالی ذرات اتمی یک ماده است که مشخص میکند آیا روی آب شناور میماند یا نه. این ربطی به ویژگیهای ذاتی سنگ ندارد. به طور مشابه، برای موفقیت برخی از داراییها نیز احتمالاً دلایلی وجود دارد. تنها کافی است کمی دقیقتر نگاه کنیم. پس برای مقابله با محدودیتهای طبیعی خود به یادگیری ادامه دهید. مثلاً وارن بافت روزانه هشت ساعت کتاب میخواند. بنابراین اگر شما هم برای موفق شدن جدی هستید، باید اهداف بلندمدتی داشته باشید.
تفکر آرام و تحلیلی برای تصمیمات برگ
تفکر آرام و تحلیلی باید برای تصمیمات بزرگ و تأثیرگذار کنار گذاشته شوند. تا اینجا متوجه شدیم که غرایز شهودی ما معمولاً اشتباه میکنند. در نتیجه، باید از گرفتن تصمیمات سریع اجتناب کرده و همهی جوانب امر را در نظر بگیریم. درسته که باید بگویم بستگی دارد، زیرا شیوههای مختلف فکری در شرایط متفاوت به کار میآیند. بیایید به مدلی که توسط روانشناس نیل کانمن در کتاب “تفکر سریع و آهسته” آورده شده نگاهی بیندازیم.
تفکر سریع و شهودی “سیستم اول” نامیده میشود. برعکس، “سیستم دوم” شامل شیوهی تفکری آرامتر و تحلیلیتر است. شیوهی فکری دوم نتایج دقیقتری به همراه دارد، اما خستهکننده است. انرژی ذهنی ما هم که محدود است. برای مثال، در تحقیق انجام شده در سال ۲۰۱۱ بر روی جلسات دادرسی اسرائیلیها مشخص شد که زندانیانی که جلسات دادرسی آنها در صبح انجام شده بود، شصت و پنج درصد احتمال گرفتن آزادی مشروط داشتند. برای زندانیانی که جلسات دادرسی آنها در هنگام عصر برگزار میشد، این شانس به صفر رسید زیرا قاضیها خسته میشدند و بنابراین به سیستم فکری اول تکیه میکردند و به طور خودکار به آزادی مشروط رأی منفی میدادند.
این آزمایش نشان میدهد که هیچکس برای کل روز انرژی و توان استفاده از سیستم فکری دوم را ندارد. مثلاً یک کارمند معمولی روزانه چهل هزار تصمیم میگیرد. بنابراین به جای اینکه وقت و انرژی خود را به بسیاری از تصمیمات کوچک و بیاهمیت اختصاص دهد، باید تصمیمات کمتر و بزرگتری بگیرد و آنها را درست انجام دهد. این یعنی استفاده کردن از سیستم فکری اول. در اکثر مواقع، ما باید انرژی ذهنیمان را ذخیره کنیم و تنها در زمان تصمیمگیریهای بسیار مهم از سیستم فکری دوم استفاده کنیم.
مراحل تصمیمگیری در سرمایهگذاری
مهمترین فازهای تصمیمگیری در فرآیند سرمایهگذاری کدامند؟ طبق نظر نویسنده، ما باید سیستم فکری دوم خود را برای مراحل ابتدایی نگه داریم، یعنی مشخص کردن سیاستها و انتخاب نحوهی تخصیص دارایی. بیایید با ارتقای مرحلهی اول، یعنی مشخص کردن سیاست، شروع کنیم. تصمیمگیری باید در محیطی غیررسمی انجام شود تا هر فردی که نسبت به موضوع تصمیمگیری دانشی دارد، بتواند مشارکت کند. بدین ترتیب میتوان بهترین ایدهها را انتخاب کرد.
اولین گام در مشخص کردن سیاست، بحث کردن در مورد اهداف و تعیین نحوهی ارزیابی موفقیت است. گروه همچنین باید ریسکها و ضربالعجل خود را مشخص کند. سپس وقت کافی برای تحقیقات جامع بگذارد و در مورد سیاست و اهداف سرمایهگذاری خود به دقت مشورت کند. تنها زمانی که میتوانید تصمیم نهایی را بگیرید، زمانی است که همه چیز مستند شد. بیانیهی جامعهی سیاست سرمایهگذاری خود را ارائه دهید. این کار در آینده از تصمیمگیریهای شما حمایت میکند. پس رویکردی دقیق و روشمند برای تخصیص داراییهای خود انتخاب کنید تا در مسیر موفقیت در سرمایهگذاری قرار بگیرید.
بهینهسازی عملکرد سرمایهگذاری با چارچوب پی پنج
برای ارتقا عملکرد سرمایهگذاری خود در حین فرآیند ارزیابی صلاحیت، از چارچوب پی پنج استفاده کنید. تا به اینجا توضیح دادیم که چگونه با سیستم فکری دوم مراحل اولیه فرآیند سرمایهگذاری را سپری کنید. البته در اکثر مواقع مجبوریم به سیستم فکری سریع و غیرقابل اعتماد اول بسنده کنیم. اما چگونه میتوانیم در این شرایط تصمیمگیری خوب خود را بهینهسازی کنیم؟ بیایید مرحلهی ارزیابی صلاحیت از فرآیند سرمایهگذاری را بررسی کنیم. این مرحله شامل تحقیق کامل و جامع پیرامون یک سرمایهگذاری بالقوه، ارزیابی ریسک و عملکرد گذشته است.
ارزیابی صلاحیت در مقایسه با تعیین سیاست کمتر استراتژیک است. شما در اینجا نیازی به سیستم فکری دوم ندارید، اما داشتن چارچوب به شما در رسیدن به اهدافتان کمک میکند. این چارچوب بر پایهی پنج عامل کلیدی که همگی با حرف “پی” انگلیسی شروع میشوند، عبارتند از:
Performance (عملکرد)
People (مردم)
Philosophy (فلسفه)
Process (فرایند)
Portfolio (تواناییها)
دو عامل از بین این پنج عامل یعنی عملکرد و مردم در رابطه با انتخاب مدیر هستند. وقتی میخواهید مدیری انتخاب کنید، باید عملکرد گذشتهی او را تجزیه و تحلیل کنید تا بتوانید انتظارات واقعبینانهای برای نتایج تعیین کنید. همچنین باید به دنبال مدیری باشید که دارای ویژگیهایی چون هوش، صداقت و جذبهی کاری باشد. به بیان دیگر، شما فرد متخصصی را میخواهید که شیفتهی کارش باشد و میتوانید کاملاً به او اعتماد کنید.
شما همچنین باید فلسفهی کاری تیم سرمایهگذاری را در نظر بگیرید. اهداف مشترک آنها باید مسئولیتپذیری و توانمندسازی باشد. اعضای تیم باید با یکدیگر تعامل کنند و ارزشهای مشترک و مهارتهای تکمیلی داشته باشند. دنبال کردن فرایند صحیح نیز اهمیت دارد. برای رسیدن به بهترین نتیجه، مدیر باید فرایندی سازگار و از پیش تعیین شده را دنبال کند و به عنوان بخشی از یک فرایند، توانمندیهای افراد را از طریق تخصیص دارایی تاکتیکی و موازنهی مجدد عمیقاً تجزیه و تحلیل کند.
اهمیت ارزیابی صلاحیت و تاثیر آن بر روی عملکرد
انجام صحیح ارزیابی صلاحیت نیز اقدامی حیاتی است. تحقیقات نشان میدهند که ارزیابی صلاحیت میتواند تأثیر قابل توجهی بر روی عملکرد داشته باشد. برای مثال، در یکی از مطالعات انجام شده، سرمایهگذاریهای فرشته بر روی پلتفرم استارتآپ فاندی فای در نظر گرفته شد. سرمایهگذاری در استارتاپهای نوظهور ممکن است پر ریسک باشد، اما بر اساس یافتههای این مطالعه، معاملاتی که بهتر از همه جواب دادند، آنهایی بودند که سرمایهگذاران حداقل چهل ساعت صرف ارزیابی صلاحیت آنها کرده بودند.
ارزیابی صلاحیت دقیق ممکن است به بازدهی اضافه منجر شود یا نشود، اما یادتان باشد هدف شما باید دستیافتن به اهداف بالاتر باشد. اگر کمی وقت بگذارید و از چارچوب پی پنج استفاده کنید، به احتمال زیاد موفق میشوید. تا به اینجا به نحوی ارتقا تصمیمگیری و فرآیندهای مرتبط با آن پرداختیم. در قسمت بعد، آخرین قطعه از پازل را بررسی خواهیم کرد، یعنی رهبری.
نقش رهبری مؤثر در موفقیت سرمایهگذاری: انتخاب مدیران با تجربه و کاریزماتیک
برای موفقیت در سرمایهگذاری، رهبری انتخاب کنید که با تجربه بوده و شخصیتی گیرا داشته باشد. وقتی فرد نادرستی در رأس کار قرار میگیرد، نتایج فاجعهباری به دست میآید. یک شرکت به نام دالاس ایرانسمندر نتیجهی سرمایهگذاریهای ملکی بیدقت در شرایط مالی بسیار بدی قرار گرفت. مدیر ارشد سرمایهگذاری شرکت در این زمینه تجربهی کافی نداشت و سابقهی کاری او مربوط به مدیریت یک رستوران فست فود بود. تصور او از ارزیابی صلاحیت، مسافرتهای لوکس با موقعیتهای سرمایهگذاری بالقوه بود.
مدیریت ضعیف همیشه منجر به فجایع مالی نمیشود، بلکه تأثیری منفی بر روی عملکرد سرمایهگذاری دارد. بسیاری از تحقیقات انجام شده بر روی ساختارهای حاکمیت سرمایهگذاری به همین نتیجه میرسند که انتخاب مدیر اشتباه یکی از عوامل اصلی در به دست آوردن نتایج ضعیف سرمایهگذاری است. واضح است که انتخاب یک مدیر خوب باید در اولویت باشد. با این حال، فردی که در روی کاغذ واجد صلاحیت است، ممکن است بهترین گزینه برای سازمان شما نباشد.
برای مثال، برخی متخصصان ممکن است رهبران مناسبی از آب درآیند، اما بدون داشتن جذابیت ذاتی در انگیزه دادن به تیمشان دچار مشکل میشوند. به عنوان مثال، رهبری چون دونالد ترامپ را در نظر بگیرید. باورهای سیاسی شما هرچه که باشد، هیچ تردیدی در شخصیت کاریزماتیک ترامپ و توانایی او در تأثیر گذاشتن و انگیزه دادن به مردم وجود ندارد. رهبران سرمایهگذاری نیز باید شخصیتی گیرا داشته باشند.
تجربه یکی دیگر از ویژگیهای ضروری برای رهبری است. یک متخصص با تجربه معمولاً در ارزیابی ریسکها و تصمیمگیری موفقتر است. در سال ۲۰۰۱، در یک پژوهش ارتباط مابین تجربه و تصمیمگیری بررسی و نتایج آن در مجلهی “مراقبت از سلامت روان” به چاپ رسید. این پژوهش به مسائل پرستاران و ارزیابی شرایط توسط آنها میپرداخت، زیرا پرستاران نیز مانند سرمایهگذاران گاهی لازم است براساس دادههای بیشمار و اغلب بدون دانش کامل، شرایط احتمالی آینده را ارزیابی کنند. اما پرستاران باتجربه میتوانند تشخیصهای دقیقتری بدهند. به طور مشابه، متخصصی که تا به حال دو هزار صندوق سرمایهگذاری را دیده، نسبت به مدیری که تنها چند صندوق دیده، بهتر میتواند تصمیمگیری کند.
در جمعبندی باید گفت که یک رهبر ایدهآل فردی با انگیزه و دارای صلاحیت است. او یک فرد متخصص تمام عیار است، اما یادتان باشد برای رسیدن به نتیجه، این رهبر باید در جایگاه درستی قرار بگیرد. کارآمدترین سازمانها افراد متخصص خود را در موقعیتهای مدیریتی سلسله مراتبی قرار میدهند. اما اگر نمیتوانید افراد متخصص را در موقعیتهای مدیریتی درست قرار دهید، به افرادی که از سایرین صلاحیت بیشتری دارند، صرف نظر از عنوان کاریشان، بیشترین قدرت و اختیار را بدهید.
با قرارگیری افراد صحیح در جایگاههای درست، میتوانید بیکفایتی را در سازمان خود از بین ببرید و راحتتر به اهداف سرمایهگذاری برسید. انتخاب یک مدیر شایسته مقولهای قابل کنترل است، پس این کار را انجام دهید.
بهرهگیری از استراتژیهای اثباتشده برای موفقیت در سرمایهگذاری
به جای دنبال کردن آلفا، از استراتژیهای اثبات شده برای برداشتن موانع به نفع خودتان استفاده کنید. این که یک سرمایهگذار دست به هر چیزی میزند، طلا میشود، تنها یک افسانه است. با وجود تمام هجمههای تبلیغاتی، آلفا قابل دسترسی نیست. آیا این به این معناست که وقت آن رسیده یک بار برای همیشه با آلفا خداحافظی کنیم؟ پاسخ این سوال ضرورتاً مثبت است.
دیدیم که آلفا فریبنده، مبهم و رازآلود است. زمانی که برای بازارهای عمومی به دنبال داده بگردید، متوجه میشوید که بازدهی اضافی هیچگاه معادل آلفا نبوده است. احتمالاً آنها در اثر عواملی ایجاد شدهاند یا شاید بر اساس شانس محض. بنابراین اگر در بازارهای عمومی کار میکنید، بهتر است آلفا را فراموش کنید. در عوض، تلاشهای خود را صرف به دست آوردن شاخصها و عواملی با پایینترین قیمت ممکن کنید.
در بازارهای خصوصی نیز وضع به همین منوال است و پیدا کردن آلفا سختتر و سختتر میشود. اگر به دنبال بازدهی اضافی هستید، باید نوآوری کنید و بدانید کجا به دنبال آن بگردید. برای افزایش شانس موفقیت خود با مدیران زیرکترین کار کنید. توصیهی متخصص سرمایهگذاری لرستان این است که به دنبال کسی بگردید که میتواند مطلب جدیدی به شما یاد بدهد. نگران بودن دربارهی آلفا و شکست دادن معیارها در زمانی که سودآوری خوب است، چه فایدهای دارد؟ در نهایت، آنچه مهم است، سود بازگشت خالص است.
اگر به این اهداف برسید، حتی اگر نیازمند کمی نوسان قیمتی و عدم نقدینگی باشید، به موفقیت دست پیدا کردهاید. هیئت سرمایهگذاری ویسکانسین مثال خوبی است. این سازمان از استراتژیهای مدیریتی هوشمند و فرآیندهای قانونمند استفاده میکند. آنها همچنین متخصصان زبدهای برای سرمایهگذاریهای خود دارند و به این ترتیب هر ساله در معیارهای سیاست بهتر عمل میکنند. به لطف فرآیندهای سرمایهگذاری و تصمیمگیری منطقی، این هیئت شانس موفقیت خود را بالا برد و به نتایج فوقالعادهای رسید و حتی به آلفا نیز دست پیدا کرد.
سخن پایانی خلاصه کتاب بهتر از آلفا
هر سرمایهگذاری میتواند از این رویکرد خردمندانه بیاموزد. حرکت رو به جلو و انتخاب رویکرد هوشمندانه و علمیتر برای سرمایهگذاری و داشتن ذهنی باز، البته که همیشه شانس نیز در این امر دخیل است و احتمالاً در این مسیر اشتباهات کوچکی مرتکب خواهید شد. اما باید به همه چیز به چشم یک تجربهی آموزشی نگاه کنید. بنابراین وقتی سرمایهگذاری بعدی خود را برنامهریزی میکنید، آلفا و دستان طلایی را فراموش کنید. این به خود شما و سازمانتان بستگی دارد که چگونه دست به هر چیزی بزنید تا به طلا تبدیل شود.
اگر روشی به خوبی جواب میدهد، آن را نظاممند کنید. با خودکارسازی برخی از گامها، فرآیند سرمایهگذاری را کارآمدتر و دقیقتر کنید. برای مثال، چکلیستهایی برای پیدا کردن مدیران خوب تهیه کنید و آن را به عنوان یک اقدام پیشگیرانه در برابر خطاهای آینده در نظر بگیرید. یعنی برای پیشگیری از همان نقصهای اجتنابناپذیری که در اثر سیستم فکری اول ایجاد میشوند.