کتاب چهار میثاق اثر نویسندهای به نام دون میگوئل روئیز، راهنمایی برای رهایی از الگوهای منفی و شناخت کامل خود است. این کتاب به مدت ۸ سال در لیست پرفروشهای نیویورک تایمز قرار داشت. نویسنده به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه جامعه افراد را مجبور به پذیرش قوانین سختگیرانه میکند و همچنین نشان میدهد که با کمی تلاش و تعهد، میتوانیم دستورالعملهای خود را برای زندگی تعریف کنیم.
اگر احساس میکنید که در زندگیای که جامعه برای شما مشخص کرده، گرفتار شدهاید، یا میخواهید فرزندانتان را به گونهای بزرگ کنید که در بزرگسالی احساس آزادی داشته باشند، یا اگر زندگیای دروغین را تجربه میکنید و نقابی بر چهره دارید، به شما پیشنهاد میکنیم که به خلاصه کتاب چهار میثاق توجه کنید.
درباره نویسنده دون میگوئل روئیز
دون میگوئل روئیز قرار بود شغل خانوادگیاش را ادامه دهد و با تعلیم دانش تولتکها به یک معلم معنوی تبدیل شود، اما در عوض به جراحی روی آورد. پس از تجربه نزدیک به مرگی که داشت، دانش و معرفت کهن مردمان خویش را دوباره تجربه کرد و زندگیاش را وقف ارائه تعالیم معنوی ساخت. میلز، موسس و رئیس انتشارات آمبر آلن و نویسنده همکار برای مجموعه کتابهای حکمتهاست.
چگونه دانش سرخپوستان آمریکای کهن امروز به کمک شما میآید
دانش اجتماعی کهن از هنرمندان و دانشمندانی نشأت میگیرد که دانش معنوی را از اجدادشان در نواحی مرکزی مکزیک فرا گرفته و نگهداری کردند، قبل از آنکه آستکها بر آنها مسلط شوند. آنها به آموزش اهمیت زیادی میدادند و دانش خود را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکردند.
این تعالیم امروزه چه پیامی برای ما دارند؟ این دقیقاً همانی است که در این خلاصه کتاب کشف خواهیم کرد. با گوش سپردن به این خلاصه، میآموزید که چگونه ایدهها و مفاهیم میتوانند به ما در تبدیل شدن به خود حقیقیمان کمک کنند و با پاره کردن زنجیرهایی که ما را از شناخت کامل خود باز میدارد، زندگی آزاد و آرامش درونی را به ما هدیه میدهند.
در ادامه خلاصه کتاب چهار میثاق به پرسشهای زیر پاسخ داده میشود:
چرا باید علیه رویای جمعی جامعه بجنگید؟
و نباید انتقادات و تحسینهای دیگران را به خود بگیرید؟
چرا بیشتر تصورات ما درباره خود و دیگران اشتباهند؟
ما در کودکی قوانین سختگیرانهای را میآموزیم که در بزرگسالی هم خود را ملزم به پایبندی به آنها میدانیم. هیچ کس زبان مادریاش را نمیتواند انتخاب کند، اما زبانی که با آن صحبت کردن را یاد میگیریم، تنها موردی نیست که جامعه به ما تحمیل میکند. هنجارهای اجتماعی حتی محتوا و شکل رویاهامان را نیز تعیین میکنند.
بیعیب و نقص در گفتار
در گفتار خودتان بیعیب و نقص باشید و هیچگاه از آن علیه خودتان یا دیگران استفاده نکنید.
بیعیب و نقص بودن در گفتار به معنای عدم استفاده از آن علیه خود است؛ چرا که هرگونه آسیب به خود، گناه تلقی میشود.
چنین آسیبی خود را به شکل سرزنش و قضاوت نشان میدهد. مثلاً ممکن است فکر کنید که بیش از حد چاق یا کودن هستید. با تفکر در مورد این موارد، از کلامتان علیه خودتان استفاده میکنید و خودتان را مورد قضاوت قرار میدهید.
قدرت کلمات
در عوض، میتوانید به خودتان بگویید که چقدر خوب هستید و چقدر خودتان را دوست دارید. کلماتی که استفاده میکنید، دارای نیرو هستند و میتوانند شما و دیگران را به اسارت درآورده یا آزاد کنند. بنابراین، با اینکه ممکن است کلمات به نظر تصادفی بیایند، اما اینگونه نیست. کلام به شما اجازه برقراری ارتباط و ابراز وجود میدهد، اما همچنین شیوه تفکر شما را متحول میکند. کلمات ایدهها را به ذهن شما متبادر میکنند، واقعیت را در ذهن شما شکل میدهند و بر روی دیدگاههای دیگران تأثیر میگذارند.
در خلاصه کتاب چهار میثاق این داستان مهم را بیان کردیم که زنی باهوش و پاکسرشت دختری داشت که با تمام وجود عاشقش بود. روزی، زن به خانه میرود به امید اینکه اوتی را در سکوت و تنهایی بگذراند، اما دختر شاد و خوشحال مشغول آوازخوانی بود. زن برای لحظهای کنترلش را از دست میدهد و به دختر فریاد میزند: “صدای افتضاحی داری، ساکت شو!” دختر حرف مادر را باور میکند و به این نتیجه میرسد که صدایش زشت و آزاردهنده است. او مدتهای طولانی آواز نمیخواند و حتی دیگر به راحتی نمیتواند با دیگران صحبت کند. این داستان نشان میدهد که چگونه کلمات ما را به اسارت میکشند.
تأثیرات منفی بر خود: ساختارهای ذهنی محدودکننده
به این فکر کنید که تا به حال چند بار به خودتان گفتید که به اندازه کافی خوب نیستید. با هر بار گفتن این کلمات، با خودتان پیمان میبندید و به آن پایبند میشوید. به همین دلیل است که اولین میثاق استفاده نکردن از کلام علیه خود است.
در بخش بعدی به سراغ میثاق دوم میرویم: هیچ چیز را به خودتان نگیرید.
باور به خود و عدم پذیرش نظرات دیگران
اگر نسبت به خودتون باور قوی داشته باشید، لازم نیست چیزی رو به خودتون بگیرید. آیا آخرین باری که کسی به شما بیاحترامی کرده و شما او را به خودتون گرفتید به یاد دارید؟ احتمالاً مدت زیادی از اون نگذشته و مشکل همینجاست. به محض اینکه با موضوعی شخصی برخورد میکنید، ناخواسته با اون میثاق میبندید و به خودتون میگیرید، حتی اگر اون موضوع هیچ ارتباطی با شما نداشته باشه.
با شخصی کردن مسائل، افراد اسیر دامی به نام اهمیت فردی میشن و تصور میکنند همه چیز در دنیا به اونها مربوط میشه. این امر نتیجه فرایند اطاعت کورکورانهایه که پیشتر در مورد اون آموختید. این فرایند به افراد آموزش میده که هر چیزی رو به خودشون بگیرند و هر آنچه در دنیا رخ میده به اونها ربط داره. اما در واقعیت، حرفی که مردم میزنند یا کاری که انجام میدن اصلاً به شما ارتباطی نداره و فقط به خودشون مربوطه.
رویاهای شخصی و عدم تأثیر نظرات دیگران
هر کسی رویاهای شخصی خودش رو داره و مطابق با میثاقهاش زندگی میکنه. وقتی کسی شما را چاق خطاب میکنه، موضوع بدن شما نیست، بلکه مشکلات دیدگاهها و باورهاییه که خود اون افراد با اون در کشمکش هستند. برای غلبه بر این مشکل، خودتون رو بشناسید، زیرا دیگه لازم نیست نظرات دیگران را به خودتون بگیرید.
قدرت کلمات و تأثیر آنها
تصور کنید کسی به شما میگه که کلامتون آزاردهنده است. در واقع، این کلام شما نیست که موجب رنجش اون میشه، بلکه زخمهایی که در نتیجه میثاقهای شخصیش به وجود اومده، اونها رو میرنجونه. به همین شکل، وقتی از حرف کسی در مورد خود عصبانی میشید، این عصبانیت به دلیل ترسهای شخصی شماست و خود شما باید چنین احساساتی رو در درونتون حل و فصل کنید.
آیا تا به حال پیش آمده که تنها به خاطر اینکه طرف مقابلتون در رابطه فراموش کرده به شما سلام کنه، تصور کنید مشکل جدی در رابطهتون وجود داره؟ از این دست موارد مشابه برای همه اتفاق میفته و این تنها مثالیه از اینکه چطور فرضیههای ما برامون مشکلی ایجاد میکنند
وقتی فرضیه میبافید، تصور میکنید افکارتون درسته و وقتی خلاف اون ثابت میشه، احساس حماقت میکنید. این یک مشکل جدی است، زیرا اکثر فرضیات بر پایه واقعیت نیستند و تنها در تخیلات ما حقیقی هستند. بنابراین وقتی در درک موضوعی مشکل دارید، تصور میکنید معنای اون رو میدونید، سپس وقتی حقیقت برملا میشه، متوجه میشید که معنایی کاملاً متفاوت داشته.
پرسشگری به جای فرضیهبافی
اگر دوستی به شما سلام نمیکنه، به جای اینکه تصور کنید مشکلی وجود داره، میتونید بپرسید: “اتفاقی افتاده؟” مهمترین نکتهای که در اینجا باید به خاطر داشته باشید، گفتگوی شفاف است. یعنی برای رسیدن به شفافیت درباره یک موضوع، هر چقدر که میخواید سوال کنید. با سوال پرسیدن به حقیقت نزدیکتر میشید و دیگه به سمت فرضیه بافی نمیرید.
آیا به یاد دارید زمانی که کودک بودید، والدین و معلمتون به شما میگفتند که بهترین عملکرد را از خودت نشون بده؟ خب، این توصیه خوبی است و شما باید همیشه در هر زمینهای بهترین خودتون رو نشون بدید.
مفهوم بهترین عملکرد هر روز تغییر میکنه. برخی روزها بهترین عملکرد یعنی اینکه بدرخشید و برخی روزها ممکنه درخشش چندانی نداشته باشید. خودتون رو هنگام صبح که پر از انرژی هستید با انتهای شب که بعد از یک روز کاری سخت خسته شدید مقایسه کنید.
اجتناب از سرزنش و قضاوت
اگر بخواهید در هر لحظه عملکردی فراتر از بهترین عملکرد خودتون داشته باشید، تهی از انرژی میشید. بیش از حد خود را خسته کردن باعث میشه دیرتر به هدفتون برسید، اما ارائه عملکرد پایینتر نیز باعث قضاوت، سرزنش، ناامیدی و احساس گناه میشه.
پس بهترین عملکردتون رو نشون بدید و هر کاری رو به خاطر همون کار انجام بدید. شما باید نه به دلیل انگیزههای بیرونی، بلکه برای شاد شدن سخت کار کنید. اگر ارائه بهترین عملکرد به دلیل دوست داشتن کاری که انجام میدید باشد، در کارتون پیشرفت میکنید و دیگه در انجام اون سختی احساس نمیکنید. بدین ترتیب، آخرین میثاق یعنی ارائه بهترین عملکرد، میثاقهای دیگر را نیز تقویت میکنه و به شما در آزاد ساختن خودتون یاری میرسونه.
رها کردن میثاقهای قدیمی و یافتن آزادی
در خلاصه کتاب چهار میثاق حال که فهمیدید میثاقهای قدیمیتون چگونه موجب رنجش شما میشن، به سه روش برای رهایی از بند اونها و رسیدن به آزادی اشاره میکنیم.
۱. تغییر رویای توجه اولیه
روش اول در ارتباط با رویایی است که اکنون دارید و به رویای توجه اولیه معروفه. این رویا در اثر توجه اولیه افراد به شما در زمان کودکیتون شکل گرفته. اما شما دیگه کودک نیستید و میتونید رویای خودتون رو تغییر بدید و به هرچی که میخواید باور داشته باشید. به مرور متوجه میشید که مطالبی که در کودکی آموختید حقیقت محض نیستند. به همین دلیل میتونید رویاتون رو تغییر بدید.
برای باورهای خود تصمیم بگیرید و رویای توجه ثانویه را خلق کنید. به این منظور، باورهای مبتنی بر ترسهایی رو بررسی کنید که باعث ناراحتی شما میشن. سپس ذره ذره اونها رو بشکنید و با باورهای جدیدی مثل چهار میثاق جایگزین کنید.
۲. تمرین بخشش
دومین راه برای آزادی در ارتباط با باورهاست. موجودی انگلی ذهن ما رو کنترل میکنه و برای رها شدن از فشار این بار، باید بخشش را تمرین کنید. تصور کنید صبح با انرژی فراوانی بیدار میشید، سپس با دوستتون دعوا کرده و ناگهان احساس میکنید تهی از انرژی هستید و اسیر احساسات منفی میشید.
این احساسات، انرژی شما را تخلیه میکنند و اجازه نمیدن زندگی خودتون یا دیگران رو تغییر بدید. نه تنها این، بلکه احساس انتقامگیری انگل ذهنیتون رو تغذیه میکنه و احساسات منفی بیشتری به وجود میاره. برای متوقف کردن این چرخه معیوب، باید افرادی که شما رو میرنجونن، از جمله خودتون، ببخشید.
۳. زندگی کردن در حال
سومین راه برای رها ساختن خود، زندگی کردن هر لحظه از زندگیتان به گونهای است که گویی فردایی وجود نداره. با انجام این کار، متوجه میشید چیزی ندارید که در زمان حال وجود نداشته باشه و این نگاه به شما دید واضحی نسبت به نحوه زندگی کردن به شیوه دلخواهتون میده. این فرایند، “معارفه با مرگ” نامیده میشه و از شما این سوال را میپرسه: آیا واقعاً میخواهید این لحظه شگفتانگیز را صرف نگرانی در مورد فکری کنید که دیگران درباره شما دارند؟
پیام کلیدی خلاصه کتاب چهار میثاق
پیام کلیدی کتاب اینه که از لحظهای که متولد میشیم، جامعه ما رو مجبور به پذیرش قوانینش میکنه و در نتیجه مانع از شناخت خود حقیقیمون میشه. اما میشه با جایگزین کردن این قوانین نهادینهشده با چهار میثاق معرفت کهن تولتکها، خود را از زنجیرهای اون رها کرد.
میثاقهای قدیمی خودتون رو بشکنید. بیشتر انسانها اسیر صدها یا شاید هزاران میثاقاند. هم اکنون یکی از آنها را بشکنید. شاید به خودتون بگید استعداد آواز خوندن ندارید؛ برای شکستن این میثاق، از ته دل آواز بخونید و تصور کنید کسی شما رو تشویق میکنه. با دنبال کردن این فرایند، میتونید تمام میثاقهای منفی خودتون رو بشکنید و اونها رو با میثاقهای جدیدی که شما رو آزاد میکنند، جایگزین کنید.
خرید اینترنتی کتاب چهار میثاق
با خرید نسخه اصلی کتاب چهار میثاق، با اصالت و شجاعت زندگی کن .
نسخه اصلی کتاب چهار میثاق، کلیدهای ساده اما قدرتمندی را برای رسیدن به آرامش درونی و زندگی بهتر به ما ارائه میدهد.
فرصت را از دست ندهید! درصورت نیاز و برای خرید کتاب چهار میثاق با تخفیف از فروشگاه کتاب خلاصینو روی لینک زیر کلیک کنید.
میخواهم کتاب چهار میثاق را بخرم.